گفتوگو با فاطمه گوارایی، عضو دفتر پژوهشهای فرهنگی علی شریعتی در سالروز درگذشت این نواندیش دینی
آیا شریعتی به تاریخ پیوسته است؟
وجوهی از اندیشه و افکار شریعتی به مانند همه نواندیشان و روشنفکران برای جامعه و زمان فعلی ما کارایی ندارد اما تکیه ما بر بخش نامیرای اندیشههای اوست اگر شریعتی در این زمانه میزیست، کنار مردم میایستاد
۲۸ خرداد ۱۴۰۰، ۲۱:۱۷
فاطمه گوارایی از جمله زنانی است که دغدغههای ملی و مذهبی و نگاهی مبتنی بر توسعه پایدار را دنبال میکند و شالوده فکری او را اندیشههای دکتر علی شریعتی شکل داده است. او چهل سال از دوران زندگی شصت ساله خود را صرف مطالعه و ادامه طریق راه و روش نواندیشان دینی کرده و با سرریز این نگاه در سپهر سیاسی نیز زیست کرده است.
گوارایی در تاسیس دفتر پژوهشهای فرهنگی علی شریعتی و برگزاری نشستهایی موثر نیز نقش داشته است. در نشستهای این دفتر، اندیشه شریعتی از افقها و زوایای مختلف مورد نقد و بررسی قرار میگرفت تا از رهگذر آن پرتو جدیدی بر آرا و اندیشه دکتر علی شریعتی افکنده شود. از این رو «دفتر» از اغلب صاحبنظران و روشنفکرانی که با افکار و آرای شریعتی به نسبتهای مختلف آشنایی یا نسبت فکری یا افق مشترک داشتند، دعوت کرد تا خوانش خود را از اندیشه او، بنا بر تخصص یا علاقهشان، ارائه دهند. از امتیازات این سخنرانیها، به جز تنوع رویکردها و گرایشها، «پرسش و پاسخی» است که در پایان هر سخنرانی به تفصیل صورت گرفته و این در آشکارسازی نقاط ضعف و قوت نقدها و نظرهای سخنرانان نسبت به آرای شریعتی بسیار ثمربخش بوده است.
از خلال نشستهای بسیار متعدد دفتر پژوهشهای فرهنگی دکتر علی شریعتی، مقالات مختلفی ثبت و ضبط و نشر پیدا کرد که در این میان میتوان به نامهای حسن محدثی، هاشم آقاجری، رضا علیجانی، امیر رضایی، هدی صابر، حمید احراری، مقصود فراستخواه، محمدجواد غلامرضا کاشی، علی قاسمی، محمد محمدی گرگانی، سارا شریعتی، سوسن شریعتی، علیرضا علویتبار، لطفالله میثمی، احسان شریعتی، حسن یوسفی اشکوری، حسین مصباحیان، علیرضا رجایی، مراد همتی، مجید مرادی، علی قاسمی، سعید مدنی، تقی رحمانی، حبیبالله پیمان و مینو مرتاضی لنگرودی اشاره کرد.
آشنایی شما با اندیشههای دکتر شریعتی از کجا و چطور آغاز شد؟
این آشنایی به سالهای پیش از انقلاب برمیگردد که من نخستین کتابهای جیبی دکتر شریعتی را از طریق برادرم علی گوارایی دریافت میکردم و میخواندم. انقلاب که شد هفده ساله بودم و با وجود علاقهام به اندیشههای شریعتی جذب گروههای هوادار او شدم. در نوزده سالگی رسما عضو گروه موحدین انقلابی -که پیرو اندیشههای دکتر شریعتی بود- بودم. و تا به امروز خود را پیرو راه اندیشه شریعتی میدانم و در این مسیر نه لحظهای توقفی حاصل شده و نه خللی به وجود آمده است. تا لحظه مرگ، شریعتی در جان و روح من تنیده شده است.
دکتر علی شریعتی یک ملیگرا بود که قرائتهای مذهبی هم داشت یا اینکه نواندیش دینی بود که سعی میکرد با زبان روز سخن بگوید؟
شریعتی متعلق به نحلهای بود که این نحله، بُعد هویتی را از دو بُعد نواندیشی دینی (از جنبه مذهبی) و بُعد ملیگرایی (از جنبه هویت ملی) تشکیل شده بود. اگر نسل نواندیشان دینی ایران را در نظر بگیرید که با دکتر یدالله سحابی، مهندس مهدی بازرگان، آیتالله طالقانی، مهندس عزتالله سحابی و دکتر علی شریعتی متمایز میشوند، در اصل نواندیشان دینی ملیگرا بودند. در تمام آثار این افراد در بُعد هویت مذهبی خود از یک نگاه مذهبی برخوردار بودند که تفسیر معنوی از انسان، جهان و تاریخ داشتند و به میراث اصیل سنتی اعتقاد داشتند. دارای تحصیلات عالیه بودند. مبانی مدرنیته را میشناختند و به آن هم نقد داشتند. اما به ایران آباد، آزاد، مستقل و توسعه یافته به شدت تعلق خاطر داشتند. در حرکتهای دکتر محمد مصدق، مهندس مهدی بازرگان و سید حسن مدرس میبینید. مدرس اساسا معتقد بود دیانت ما مثل ایرانیت ماست. مصدق با اینکه به شدت یک رهبر ملی بود اما به شعائر مذهبی اعتقاد داشت. اعتقادات مذهبی بخش بزرگی از ویژگیهای هویتیاش بود. اینها از منظر نواندیشی دینی سعی میکردند به نیازهای جامعه پاسخ بدهند. سعی میکردند دین را روزآمد و کارا و بر این اساس بازخوانی کنند. با مبانی مدرنیته یک برخورد خلاقانه داشتند. وجوه مثبت آن را بررسی میکردند و در تفکر خود تلفیق و هماهنگ میکردند. اما بازوی دیگر هویتی امثال دکتر شریعتی و بقیه نواندیشان دینی، ملیت بود. هر چیزی را میخواستند متصور شوند، خواه ناخواه در چارچوب جغرافیایی به نام ایران شکل میگرفت. با این حال در دورهای از این طیف فکری، بُعد ملیگرایی پررنگ و در دورهای دیگر بُعد مذهبی برجسته میشود. علاوه بر اینکه در سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی هستیم، در سالروز درگذشت زندهیاد مهندس سحابی هم قرار داریم. ایشان هم از هویت ملی و دینی برخوردار بود و به ایرانیت به عنوان یک محور همگرایی جامعه ایران اعتقاد داشت. لذا تفکر دکتر علی شریعتی هم به مانند دیگر افرادی که نام بردم، بر دو بال هویتی مذهبی و ملی استوار است. حال بنا به شرایط روز جامعه، وجوه هر یک در دورهای برجستهتر بوده است.
فرازها و نقطه اوج شریعتی در کجاست که او را از دیگر اندیشمندان جدا میکند؟
شریعتی نیاز و نبض زمان خود را دریافت. او یک روشنفکر بود. به معضلات جامعه آگاهی داشت. احساس مسئولیت میکرد. با علوم روز در ارتباط و از دانش زمانه برخوردار بود. زبان مخاطب را میشناخت. با بهره گرفتن از این ابزار و به دلیل ویژگیهای فردی پیام خود را به گونه جذاب به مخاطب انتقال میکرد. شریعتی از تمام آموختههای سنتی، کلاسیک و مدرن به شکل شایسته استفاده و آنها را تلفیق کرد. بازتاب پیامهای دکتر شریعتی به گونهای گسترده و تاثیرگذار بود که از او به عنوان تئوریسین انقلاب 1357 نام میبرند. چون ایران آن زمان فرآیند مبارزاتی را طی میکرد و نیاز به یک دستگاه فکری داشت تا هویت و فلسفه حاملان آن جنبش اجتماعی را در آن زمان تبیین کند. شریعتی با طراحی آن هویت کمک کرد تا نسل آن روز به خوبی خود و جامعهاش را بشناسد.
پس دفتر پژوهشهای فرهنگی با توجه به نقش استراتژی شریعتی در تاریخ معاصر ایران شکل گرفت. دستاوردهای این دفتر با وجود همه فراز و نشیبها چه بود؟
این دفتر در سال 1375 با دعوت از چند تن از کسانی که که در راستای افکار و اندیشههای دکتر علی شریعتی فعالیت میکردند آغاز به کار کرد. هیات موسس آن شامل ده نفر از جمله حسن یوسفیاشکوری، محمود عمرانی، امیر رضایی، خسرو آذربایجانی، علی قاسمی، ناهید توسلی، علی طهماسبی، مقصود فراستخواه، مجید شریف و من بودند. این دفتر دو بار دچار فراز و نشیب جدی شد. اما جلسات حتی تا قبل از کرونا هر دو هفته یکبار برگزار میشد. از سالهای 1370 و نکوداشتهای خانگی، همه فعالیتهای مطالعاتی و پژوهشی حول دکتر شریعتی در دفتر پژوهشها متمرکز شد. عملا تا سال 1386 تمامی سالگردها و یادمانها توسط دفتر پژوهشها پیگیری و برنامهریزی میشد. به تدریج با آمدن فرزندان دکتر شریعتی و مشارکت خانواده، فعالیتها مشارکتی برگزار میشد و این روند سالها ادامه داشت. دفتر طی سالها نشستهای خود را حول اندیشه شریعتی برگزار میکرد و به تبادل نظر با سایر متفکران ادامه داد. همچنین سرریز این اندیشهها در دانشگاهها و شهرستانها بروز میکرد و خروجی همه کلاسهایی که در دفتر برگزار میشد هم به نوار و جزوه و کتاب تبدیل میشد.
با وجود این تلاشها اما بررسی آرا و نظرات دکتر شریعتی چه ضرورتی داشت؟ مگر در شرایط فعلی ارجاع به نظریات دکتر شریعتی میتواند راهگشای حل بعضی مسائل باشد؟ آیا به نظر شما نسل جدید نیازمند آن است که شریعتی بخواند و با او آشنا شود؟
هر ملتی نیاز دارد که میراث فکری خود را پاس بدارد و با آن میراث در حال بده بستان، دیالوگ و رفت و آمد باشد وگرنه این نقصانهای فرهنگی در تداوم حرکت به یک مانع در تحول بنیادی در آن جامعه تبدیل میشود. غرب چگونه غرب شد؟ اینکه غرب توسعه یافته به این دلیل است که به همه مواریث فکری، فرهنگی، علمی، تاریخی جامعه خود توجه دارد و آنها را به عنوان یک انباشت فکری مرتب مورد رجوع، بازخوانی و بررسی قرار میدهد. حالا شریعتی که متعلق به 50 سال اخیر ایران است. هنوز از تاریخ معاصر ایران فاصله آنچنانی نگرفته است. اندیشه شریعتی از پربارترین و مترقیترین اندیشهها در رشد و پیشرفت جامعه بوده و هست. شریعتی با عمر کوتاه 42 ساله خود توانسته توشه پر باری را برای محافل علمی، مذهبی و روشنفکری ایران به جای بگذارد. چه اعتقاد به نواندیشی دینی داشته باشیم یا نه اما به طور دائم نیازمند تکریم چهرههای فرهنگی، مذهبی و علمی ایران هستیم. پس دکتر علی شریعتی یکی از بزرگترین و مهمترین میراثهای فرهنگی ایران است. به صفت نواندیشی دینی او کلیدیترین نواندیش دینی در حلقه روشنفکران معاصر ایران است. باید با متن شریعتی دیالوگ خلاقانه برقرار کنیم، نه برای تکرار شریعتی بلکه برای رفع نیازهای روز جامعه اندیشه او را بازخوانی کنیم. شریعتی از دوره ما جدا نیست. شریعتی با تفکر سنتی مواجهه داشته و با اندیشههای نوین غرب آشنایی داشت و ما بعد از شریعتی با آن اندیشهها آشنا شدیم. او نه تنها قابلیت این را دارد که مورد توجه، بازخوانی و رجوع قرار بگیرد بلکه یک ضرورت دائمی در دستور کار نواندیشان دینی است. بخشی از نسل جدید ما یک مشکل اساسی دارد و آن اینکه حافظهشان شفاهی است و از کتاب، خواندن و نوشتن فاصله گرفتهاند و از این بابت با یک فقر فرهنگی بسیار شدید در جامعه و این نسل مواجه خواهیم بود.
قرائتهایی که از دکتر شریعتی ارائه میدهید آیا ممکن است به تصور برخی، شخصیت شریعتی را مبالغهآمیز و افسانهای جلوه دهد؟
هر متفکری در بدو پیدایشاش با استقبال بسیار شدید زمانه مواجه میشود. وقتی همین اقبال به وجود میآید در تصور برخی به گونهای در میآید که انگار آن فرد در افکار و نظریات خود کامل مطلق است. ممکن است طرفداران متعصب شریعتی اینگونه باشند ولی ما نگاه متعصبانه به شریعتی نداریم. شریعتی را همانگونه که بود و هست مورد توجه و بررسی قرار دادیم و قبول داریم.
با توجه به شناخت شما از اندیشههای دکتر شریعتی اگر ایشان زنده بودند الان چه دیدگاه و تحلیلی از زمانه فعلی میدادند. سمت و سویش چگونه بود؟
باید خود دکتر شریعتی زنده باشد که به این سوال پاسخ بدهد. اما با توجه به آرا و افکار ایشان منطقی است که او اگر در زمانه فعلی هم زیست میکرد در کنار مردم بود و از آنها جدا نمیشد. و بدون تردید در مقابل قدرت مذهب میایستاد. او در تمام عمرش صرف تحلیل و تبیین مذهب سنتی و نشان دادن روی دیگر مذهب بود. از سویی دیگر شریعتی خود را نسبت به جامعه مسئول میدانست و همواره به دنبال بالا بردن سطح آگاهی جامعه بود تا مردم در بطن تحولات اجتماعی قرار بگیرند و نقش اصلی را خودشان رقم بزنند. ایشان به مصاف اندیشه کسانی میرفت که قدرت زمانه را در اختیار خودشان داشتند. شریعتی الهامبخش نیروهایی است که جزء کانونهای دموکراسیخواهی به شمار میروند. پس اگر دکتر شریعتی همچنان حضور فیزیکی داشتند به مانند هواداران خود در مقابل انحصار مقاومت میکردند.
جریان ملی مذهبی از نقد خود و آسیبشناسی گریزان نبوده است. برای دکتر شریعتی میتوان خطا و انحرافی به لحاظ فکری متصور شد؟
برای او نمیتوانم خطایی فکری متصور شوم اما میتوانیم بگویم وجوهی از اندیشه و افکار شریعتی به مانند همه نواندیشان و روشنفکران برای جامعه و زمان فعلی ما کارایی ندارد. در اصل اندیشه شریعتی را میتوان به دو دسته مانا و غیر مانا تقسیم کرد. طبیعی است که هر روشنفکری محصول زمانه خویش است، لذا با گذشت زمان ممکن است برخی از اندیشهها، تئوریها، افکار، تاکتیکها، راهبردهای روشنفکران کارآیی نداشته باشند. اما تکیه ما همیشه روی آن بخش نامیرای اندیشههای دکتر شریعتی است. پس در میان آرا و نظرات دکتر شریعتی هنوز موارد بسیاری وجود دارد که در شرایط فعلی قابل بررسی و ارزیابی و بازخوانی هستند و میتواند بسیاری از پرسشها و چراهای امروز را پاسخ دهد.
به نظر شما شریعتی یک چهره همچنان مظلوم است؟
ما هنوز شخصیتی قدرتمندتر و متفکرتر از شریعتی که تاثیر فراگیری داشته باشد و کتابهای او هنوز جز پر مخاطبترین کتابها باشد را در تاریخ معاصر سراغ نداریم.
در زمانه کنونی نظریات کدام یک از نواندیشان و روشنفکران به عقاید و آرا و نظریات دکتر شریعتی نزدیکتر است؟
فقط شریعتی مثل شریعتی است.
آیا شریعتی به تاریخ پیوسته است؟
اندیشه شریعتی در افرادی چون من تبدیل به یک زاویه دید و نگرش به هستی شده است. در جامعه ما این احساس ملموس نسبت به شریعتی همچنان وجود دارد؛ به گونهای که پارهای از وجود ما شده است. ما و بسیاری مانند ما متاثر از سرریز اندیشههای او هستیم. پس شریعتی همچنان زنده است.
برچسب ها:
دفتر پژوهشهای فرهنگی علی شریعتی، شریعتی، فاطمه گوارایی، ملی و مذهبی
مطالب مرتبط
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
تبلیغات
وب گردی
- 8 نمایندگی تعمیر پکیج ایران رادیاتور در تهران + اطلاعات تماس
- اسپیکر بلوتوثی ارزان و باکیفیت: کدام مدلها را بخریم
- کیفیت و زیبایی را با خدمات دندانپزشکی دکترتو کلینیک تجربه کنید
- علائم دندان آسیاب درآوردن کودکان چیست؟ 5 علائم + راه تسکین
- اجاق گازهای ﺧﺎﻧﮕﯽ بدون ترموکوپل توقیف و جمعآوری میشود
- معرفی تورهای خارجی ارزان
- آلبوم جدید مُجال ظرفیت جدی و جدیدی از موسیقی را فریاد میزند!
- آیا مشاوره حقوقی تلفنی کاربردی است؟
- برونشیت کودکان چیست و چه علائمی دارد؟
- برگزیدگان اجلاس توسعه نرمافزار ایران (۲۰۲۴) معرفی شدند بیشتر
بیشترین نظر کاربران
معمای ریاست محیط زیست در کابینه رئیسی
بیشترین بازنشر
ستاندن حیات از غزه
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
«بمو» را تکهتکه کردند
3
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
4
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
5
کبوتر نماد مناسبی برای صلح است؟
دیدگاهتان را بنویسید