کودکان پایتخت، با 14هزار نقاشی آروزهایشان را تصویر کردند
شهری که بچهها میخواهند
حدیثه قربان، تصویرگر کتاب کودک: در حدود 20 درصد از آثار ارسالی رنگی وجود نداشت و این احتمالا کلافگی کودکان از قرنطینه را نشان میداد آتوسا صالحی، داستان نویس: هرچه سن کودکان بالاتر میرفت، فضای نقاشیها عینیتر میشد
۸ بهمن ۱۳۹۹، ۱۰:۰۶
چشمهایش را بست و آرزو کرد که ای کاش تهران، زرافه داشت. مداد قهوهای و زرد را دست گرفت و زرافه بلندی کشید کنار برج میلاد. زرافه از بالا به تهران نگاه کرد، خیابانها سبز پررنگ بودند، روی هر کدام چند نفر ایستاده بودند با دامنهای بلند و پیراهنهای گلدار. زرافه چند قدم دورتر زن و مردی را دیده بود که دستهای هم را گرفته بودند و لباس عروسی داشتند و به سمت برج میلاد میدویدند. با خانههایی که سقفشان شیروانی بود و قهوهای رنگ و پله پله روی هر ایستاده بودند. زرافه قدم اول را که برداشت، باران گرفت. روی برج میلاد پیچک پیچیده بود با گلهای قرمز و سفید و صورتی. باران تند شد، زرافه گردنش را به برج میلاد چسباند و دور آن پیچید. چشمهایش را باز کرد و از پشت پنجره به بزرگراه و آسمان طوسی خیره شد. بزرگراهی که یک طرفش برج میلاد به زمین میخ شده بود و ماشینها با هر پلک زدنش در بزرگراه جابهجا میشدند.
4 تا 14 سالهها دوست دارند که تهران چگونه شهری باشد؟ یک نفر دوست داشته که هوای تهران دیگر آلودگی نداشته باشد، دست به کار شده، با مداد آبی رنگ آسمان شهر را آبی روشن کشیده و ابرهای سفید گل کلمی که بالای خانهها ایستادند. یک نفر دیگر آرزو کرده که ای کاش ماسکهای روی صورت آدمها را کلاغی به منقار بکشد و ببرد پشت کوه. بچههای تهرانی باید پشت پنجره مینشستند و از مقابل آن تهرانی را که میدیدند یا تهرانی که دوست داشتند، ببینند را تصویر میکردند، با خودکار، مداد رنگی، پاستل یا هر ابزار دیگری که در دستشان بود. «شهری که بچهها دوست دارند، ببینند» چند ویژگی مشترک داشت. حدیثه قربان، تصویرگر کتاب کودک و نوجوان که یکی از داوران این جشنواره بود میگوید: «در بسیاری از نقاشیها تصاویر رنگارنگ دیده میشد اما در حدود 20 درصد از کارها هم اصلا رنگ وجود نداشت و این احتمالا کلافگی بچهها از قرنطینه را نشان میدهد.»
ابری با احتمال بارش زرشک
چند نفری هم دوست داشتند که آسمان شهر زرشکی و قرمز رنگ باشد با خانههایی آبی رنگ و سبز رنگ. رنگبندی توی ذوق نمیزند، همه چیز سر جای خود نشسته اما با رنگهایی که در واقعیت وجود ندارند. قربان میگوید، اغلب کودکان جسارت رنگآمیزیهای گوناگون را دارند و چیزهایی فراتر از آنچه آدم بزرگها میبییند را تجسم میکنند. او کارها را از چند زاویه سنجیده، کپی نبودن، توجه به عناصر بومی و ایرانی و ترکیببندی و زیباییشناسی در نقاشی بچهها برایش اهمیت بیشتری داشته است. آتوسا صالحی، داستان نویس حوزه کودک دیگر داور این جشنواره، کارها را از زاویه روایی سنجیده بود. برای او توجه به جزئیات و نگاه داستانی و تخیل و چیزی که دیگران نمیبییند اهمیت ویژهتری داشت: «یکی از کارها دختری خودش را بخشی از پرده پنجره دیده بود یا در نقاشی دیگری تمام افراد یک آپارتمان با جزییات تصویرسازی شده بودند. یک نماد دیگر در شهر، ماشینهای بستنیفروشی بود که در چند اثر به چشم میآید و اینها همه نشان از روایی بودن کارها داشت.»
طاووسهایی طوسی تهران
طاووسی که روی دمش برج آزادی جا گرفته، اسبی که در شکمش یک شهر جا داده و خروسی که روی تاجش برج میلاد سبز شده با پرندههایی رنگارنگ، آرزوی تکرار شونده بچهها در نقاشی است. صالحی میگوید: بچهها به حیوانات علاقه دارند و دوست دارند که حیوانات وارد زندگیشان شود، هرچه این حیوانات عجیبو غریبتر بهتر.
او میگوید: با اینکه شاید بچهها در شهر حیوانات را نبینند: «اما چیزهایی که نمیبییند برایشان جذابتر است.» قربان میگوید: «اینکه از تصاویر حیوانات استفاده میشود نشان از خلاقیت کودکان دارد یعنی بچهها خودشان را بردند در رویایی و آنچه که دوست داشته در باغوحش ببیند را آورده کنار پنجره اتاقش.» در حدود نیمی از نقاشیها، ماسک و علامت کرونا و الکل و ماده ضدعفونی کننده تصویر شده است. صالحی میگوید: «بچهها همه چیزهایی که در اطراف میببینند را نقاشی میکنند، ماسک و الکل روزمره کودکان شده است و این زندگی روزمره وارد نقاشی هم شده است.»
بادکنک و آبنبات و عروسی
شهر شاد از نظر بچهها شهریست که عروسی داشته باشد و بادکنک. بستنیفروشی داشته باشد و چرخ فلک و شهربازی. در میان آثار اما تصویری از دختری که مقابل دیوار سیاه نشسته است هم هست. دختری 12 ساله که دستهایش را چمباتمه کرده و تکیه داده به دیواری سیاه که روی آن با گچ گل کشیده و گربه. قربان میگوید:« از صاحب اثر پرسیدم که چرا تنهایی و تیرگی کشیدی او در جواب گفته بود که اغلب روزهای سال تنهاست و همبازی ندارد و در واقع خودش را کشیده است.» هرچه سن بچهها بالاتر رفته، نقاشیها عینیتر شدند، نمادهای شهر مانند برج میلاد و برج آزادی بیشتر به چشم خوردند. صالحی میگوید این تاثیر نظام آموزشی است که معمولا نگاه بچهها از تخیل دور میشود و عینیت پیدا میکند.
مثلثهای درختی
درخت مثلثی، خورشید دایرهای و اتوبوس مستطیلی نقاشی کودک نابیناست. اثر دیگری هم با چسب اوهو و چسب ماتیک برجستهسازی شده است، امسال تنها دو کار از کودکان نابینا به جشنواره امسال شد. در کنار حدود 6 اثر از آثار کودکان توانیاب که از نگاه خودشان تهران را دیدند، تهرانی که ویلچر و عصای سفید ندارد اما رنگارنگ است و دوچرخههایش جلوی ماشینهایش حرکت میکنند و پیش پنجره هر واحد اتاقش گلهایی به خیابان خیره شدند. قربان میگوید مشخص نیست که کودکان نابینا از قبل توانایی دید داشتند که توانستند چنین تصاویری خلق کنند یا حتی از کتابهای برجسته کمک گرفتند: «امیدوارم دوره بعدی به جای دو اثر 100 اثر از این کودکان ارسال شود و خانوادهها این باور را به کودکان بدهند که آنها هم میتوانند.»
شهر بچهها، شهر رنگارنگ است
«جشنواره شهری که من دوست دارم ببینم» امسال دومین سالی است که بچهها را ترغیب میکند که درباره تهران تخیل کنند. امسال حدود 14850 اثر از یک هشتم جمعیت شهروندان تهرانی به جشنواره ارسال و داوری شد. دانشور میگوید، بچهها اصولا تمام شهر را تصویرسازی میکنند و تنها به چند المان مشخص مثل برج میلاد و آزادی بسنده نمیکنند: «پارسال حدود 150 اثر به نمایش درآمد که در بسیاری از آنها نمادهایی مانند ساختمان شمسالعماره، پل طبیعت یا جاهای دیگری که کودکان از آن خاطره داشتند به چشم میآمد.»
مجتبی دانشور، مدیر کل آموزشهای شهروندی شهرداری تهران میگوید که نظرات کودکان باید در اداره شهر و مدیریت شهر لحاظ شود: «به واسطه جشنواره نقاشی تلاش کردیم نظر بچهها درباره شهرشان جویا شود و در عین حال بچهها را ترغیب کردیم که نسبت به شهر عمیقتر فکر کنند.» «جشنواره شهری که من دوست دارم ببینم» امسال دومین سالی است که بچهها را ترغیب میکند که درباره تهران تخیل کنند. امسال حدود 14850 اثر از یک هشتم جمعیت شهروندان تهرانی به جشنواره ارسال و داوری شد. دانشور میگوید، بچهها اصولا تمام شهر را تصویرسازی میکنند و تنها به چند المان مشخص مثل برج میلاد و آزادی بسنده نمیکنند: «پارسال حدود 150 اثر به نمایش درآمد که در بسیاری از آنها نمادهایی مانند ساختمان شمسالعماره، پل طبیعت یا جاهای دیگری که کودکان از آن خاطره داشتند به چشم میآمد.» نقاشیهای کودکان قرار است به اسنادی برای توسعه و بازسازی و پیرایش شهر تبدیل شود.
دانشور میگوید این نقاشیها در یک پروژه جمعآوری میشوند و مثلا از آنها در برنامهای برای استانداردسازی و مناسبسازی پارکها کمک گرفته میشود. اتفاقی که البته هنوز به نتیجه نرسیده است. تهرانِ بچهها دریا دارد، دریا ماهی دارد و ماهی با بچهها دوستی دیرینه. ماهیها هر شب لب دریا میآیند و به بچهها میگویند گرسنهاند.
غذای بچهها، نوری میشود در دل ماهیها. کشتیهای قرمز و آبی هر روز در دریا شنا میکنند و بچهها کنار آب در حالی که روی ماسهها نوشتند: «تهران، شهر خوشحالیها.» برایشان دست تکان میدهند. تهران بچهها برخلاف تهران حقیقی، متعلق به خودشان است.
برچسب ها:
مطالب مرتبط
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
تبلیغات
وب گردی
- بسته بندی مواد پودری با دستگاه ساشه: شغل پردرآمد این روزها
- طبع روغن زیتون در طب سنتی چیست؟ معرفی 4 خواص روغن زیتون
- خرید ساک دستی تبلیغاتی چه مزایایی برای هر برند دارد؟
- تعریف درست هوش مصنوعی (AI) چیست؟
- 10 ایده شغل دوم با سرمایه اولیه کم برای کارمندان
- مقایسه تعرفه پنلهای پیامکی و تبلیغاتی
- مقاصد جذاب و معروف برای کمپ زدن در طبیعت
- 8 نمایندگی تعمیر پکیج ایران رادیاتور در تهران + اطلاعات تماس
- اسپیکر بلوتوثی ارزان و باکیفیت: کدام مدلها را بخریم
- کیفیت و زیبایی را با خدمات دندانپزشکی دکترتو کلینیک تجربه کنید بیشتر
بیشترین نظر کاربران
معمای ریاست محیط زیست در کابینه رئیسی
بیشترین بازنشر
ستاندن حیات از غزه
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
«بمو» را تکهتکه کردند
3
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
4
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
5
کبوتر نماد مناسبی برای صلح است؟
دیدگاهتان را بنویسید