پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | یادداشتی درباره رمان «رستم در قرن بیست و دوم» نوشته عبدالحسین صنعتی زاده آینده‌های گذشته

یادداشتی درباره رمان «رستم در قرن بیست و دوم» نوشته عبدالحسین صنعتی زاده آینده‌های گذشته





۱۶ بهمن ۱۳۹۵، ۲۱:۱۶

یادداشتی درباره رمان «رستم در قرن بیست و دوم» نوشته عبدالحسین صنعتی زاده
آینده‌های گذشته

مهدی گنجوی

عبدالحسین صنعتی‌زاده (1352-1274) از ادامه‌دهندگان ادبیات مشروطه ایران است که ادبیات خود را در دل سنت پاورقی‌نویسی، و در گفت‌وگوی مدام با میراث نویسندگانی چون میرزاآقاخان و حاجی بابای اصفهانی، قوام‌بخشید. او در پیدایش و یا توسعه ژانرهای متعددی در ادبیات ایران، از قبیل رمان علمی‌ـ‌ تخیلی، رمان آرمان‌شهری، و رمان تاریخی نقش داشت و با وجود توجهی که در طول حیاتش هم مخاطبان و هم شرق‌شناسان متعدد به کارهایش داشتند؛ چندین دهه است که مهم‌ترین آثارش، از جمله این اثر، کم‌یاب و دور از انتشار باقی مانده است. صنعتی زاده در رمان‌ «رستم در قرن بیست و دوم» که اولین بار به قصد پاورقی در روزنامه شفق سرخ نوشته و منتشر شد؛ خیال آینده‌نگرانه‌اش را با تخیل علمی همراه کرد تا برخی از مشغله‌های دوره مشروطه و نیز مشغله‌های جهانی پیش از جنگ جهانی دوم در ایران را، مثل احیای سیستم قضایی، مساله یهود و مهم‌تر از همه تقابل قدیم/جدید را، در دو قرن بعد بازتاب دهد. آن‌چه او بازتاب داده گاه حاوی پیشنهاد‌هایش برای حل این مساله‌هاست. البته در هر پاسخی که خیال کرده، در آن‌چه که از چشم‌انداخته و آن‌چه که زیر ذره‌بین قرار داده، افق‌های تاریخی نویسنده، توانایی‌ها و محدودیت‌های گفتمانی که در آن‌ می‌اندیشد؛ دیده می‌شود.
فامیل کسی که رمان علمی تخیلی را در ایران برکشید”صنعتی‌زاده“ است. دلیلش هم این است که پدرش، حاج علی‌اکبر کر، از پیش‌گامان مشروطه‌خواهی در کرمان بود و در جست و جوی ”صنعت“ به عنوان راه علاج دیار وبازده و فقرزدۀ کرمان. این است که در پی قانون ثبت شناسنامه فامیلش می‌شود ”صنعتی“. زایش رمان علمی تخیلی از دل گفتمان‌های مشروطه‌خواهی ایران و آن بخش از این گفتمان که به ”صنعت“ به عنوان چارۀ اوضاع نابسامان می‌نگریسته است حاوی معنای درخشانی ست. علی‌الخصوص اگر در نظر بگیریم که در همین دوره، معنای کلمۀ صنعت از پیشه (craft) به صنعت به معنای (industry) تبدیل می‌شود. وابستگی صنعتی‌زاده به سنت پاورقی‌نویسی، در معنای کسب شوق نوشتن از طریق مشاهده ی تاثیرات نوشته بر افراد، بود. او خودش در کتاب« روزگاری که گذشت» (۱۳۴۶) با تشبیه نوشتن به سخن گفتن و به یاد آوردن مثال مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد، می‌نویسد: «بارها تجربه و به چشم خود دیده‌ام اگر در مجلسی، مردم و شنوندگانی که مسمتع سخنرانی ناطقی هستند؛ میل‌شان باشد؛ سخنران خوب و به دلخواه آن‌ها صحبت نماید؛ همین طور می‌شود، خود ناطق هم نمی‌داند از کجا این گونه مطالب و سخنان شیرین و مهم به او الهام و مجلس گرم می‌گردد و وای بر آن وقتی که شنوندگان قبلا از آن ناطق خوش‌شان نیاید و به او به نظر استهزاء بنگرند؛ ناطق، بیشتر مطالبی را که بایستی بیان کند؛ فراموش می‌نماید؛ زبانش سنگین و کلمات را با لکنت بیان می‌کند. کارش به جایی می‌رسد که گویی زنگ شکسته‌ای را به صدا در آورده‌اند.»
او از این مثال بهره می‌برد تا نفوذ مشابهی را برای خوانندگان یک نوشته هم قائل شود: « بعدا به من محقق و معلوم گردید که حتی توجه خوانندگان هم، ولو از صدها فرسنگ فاصله باشد، در کار نویسنده‌ای که در حال نوشتن کتاب و مقاله‌ای باشد؛ تاثیر دارد و نظر و خواسته‌های آنان با یک اثر عجیب غیر مرئی در دماغ نویسنده و مطالبی که او می‌نویسد منعکس می‌شود. اما این عمل شرطی دارد و آن برقرار کردن وسایل ارتباط می‌باشد و بایستی قبلا فکر و توجه عمده‌ای متوجه نوشته‌ها و افکار نویسنده باشد، و الا اگر نویسنده‌ای در خانه‌اش نشسته و منتظر باشد خود به خود از ارواح الهام بگیرد غیرممکن است.» (روزگاری که گذشت، ویرایش الکترونیکی، ۳۲۲). او در تشریح شوق خود، با اشاره به تجربه‌اش در نوشتن رمان رستم در قرن بیست‌ودوم، می‌نویسد:
« حیرت‌آورتر از همه این‌ها این که روزهای شنبه که می‌خواستم شروع به نوشتن بقیه داستان رستم در قرن بیست و دوم بنمایم مانند روزهای پیش این تغییر حالت و شوق کم‌تر در من پدید می‌گشت. بالاخره پی بردم که علت خمودگی من به واسطه تعطیل روزهای جمعه می‌باشد که روزنامه خواننده کم‌تر دارد.»
این مثال یادآور آن است که شکل نوشتن و انتشار عمده آثار صنعتی‌زاده با شکل نوشتن و انتشار بسیاری از آثار ادبی مدرن ایران، امثال بوف‌کور و شازده احتجاب، کاملا متفاوت است و به خوبی نشان می‌دهد که شکل عرضه، بر شکل و محتوای نوشتن تاثیر می‌گذارد و برعکس، و یا به عبارتی دقیق‌تر نوشتن نه یک محصول که یک فرآیند است و بخشی از پارچۀ متن را شکل عرضه است که پیش می‌اندازد. آن چه که پلات اولین رمان علمی تخیلی ایران را می‌سازد خیال حضور گذشته در آینده است: خیال احیای اموات در دنیایی که قانونی برای مواجهه با اموات زنده شده ندارد. رستم در این کتاب چونان دن کیشوتی ست که با سانچوی خود، زنگیانو، به دنیای زندگان پرت/آورده شده است تا همۀ انسان‌های کره زمین در روز ۱۲ خرداد سال ۲۱۵۳ به تماشای کوچک‌ترین اقدامات روز و شب او بنشینند. جانکاس،‌ او که دستگاه احیای اموات را ساخته است و در اولین اقدام رستم را زنده کرده است؛ سوالی مردم شناسانه دارد: «آیا در ایام گذشته این اشخاص عمر خود را بهتر به انتها رسانیده و خوشبخت بوده‌اند یا ما که به همه چیز و همه کار قدرت و توانایی داریم.» این سوال به صنعتی‌زاده فرصت می‌دهد که پلات خود را پیرامون مساله قدیم/جدید بسازد و حمایت خود را از جدید با مضحک‌نمایی رستم و در بخشی از اثر محکوم کردن او به کارمندی در موزه به رخ بکشد. قدیم خرافاتی، جاهل و زن‌ستیزاست. این قدیم با قدیمی که در گفتمانی دیگر معصومیتی از دست رفته تلقی شد فرسنگ‌ها فاصله دارد.
در آینده قرن بیست و دومی که صنعتی‌زاده در قرن بیستم، قریب پنج سال پیش از جنگ جهانی دوم، تخیل کرده است؛ مردم دنیا در پی یک بحران اقتصادی رویه رفتاری خود را با بنی اسرائیل تغییر داده‌اند و مردم آن جا را به فلسطین تبعید کرده و آن‌ها را در انزوای اقتصادی قرار داده‌اند. بدین شکل گرچه بنی اسرائیل با انگ‌های آشنایی چون مکاری اقتصادی معرفی می‌شود تحمیل ریاضت اقتصادی و نه کشتار یا تبعید آن‌ها، به عنوان راه مواجهه به میان کشیده می‌شود.
در سال‌هایی که ایدئولوژی رژیم وقت بر مفاهیمی چون اراده، و نظم در کنار شاه‌دوستی و میهن‌پرستی به عنوان علاج مادر سالخورده وطن تاکید می‌کرد، صنعتی‌زاده آینده‌ای را خیال می‌کند که گرچه در آن خبری از شاه یا راس هرم قدرت وجود ندارد اما احکام دولت در تمامی رمان توسط شهروندان، حتی شهروندان نابغه و عالم، بی‌چون و چرا پذیرفته می‌شود. مساله سنت‌ها جای خود را به نوعی از خداباوری، بی‌توجه به نهادهای رسمی ، داده است.
سیستم قضایی قرن بیست و دوم بیشترین سیستمی است که در اثر صنعتی‌زاده با جزئیات ترسیم شده است و این یادآور میل به دست‌یابی و احیای سیستم قضایی در انقلاب مشروطه است. هم‌زمان با وقتی که علی اکبر داور دست به احیا و تصفیه سیستم دادگستری عصر قاجار زده است تا سیستم دادگستری نوین و نیز اولین قانون مدنی ایران را مدون کند؛ صنعتی‌زاده نیز در این رمان یک رسیدگی قضایی را در قرن بیست‌و‌دوم به طور کامل ثبت کرده است. البته این سیستم با سیستم نوین دادگستری در ایران تفاوت‌های مشخص دارد که به نوعی بازتابی از آسیب‌شناسی او از وضعیت معاصر خودش است. در این سیستم قضاییِ خیالی، قضات هیچ‌گاه دیده نمی‌شوند. هر یک در اتاقی دور از محل محاکمه جداگانه مشغول محاکمه می‌شوند. اصحاب دعوی به هیچ وجه نمی‌دانند که کدام قاضی به کار آن‌ها رسیدگی می‌نماید و بنا به نظر صنعتی‌زاده « بدین واسطه به کلی راه تبانی قضات را با اصحاب دعوی مسدود نموده و از جهتی نیز خیال قضات از دشمنی و عداوت‌هایی که لازمه محکومیت است» راحت است.
درضمن این جاست که صنعتی‌زاده نشان می‌دهد که غیر از هواخواهی از سادگی در زبان روایت، هواخواه سادگی زبان قضاوت نیز هست. در سیستم قضایی که او پیش می‌کشد؛ قضات، ”مکلف هستند تمام جمله‌ها و عباراتی را که ”نوشته و بیان“ می‌نمایند با ”زبان ساده ی معمولی که بین عموم مردم متداول بود؛ بیان نمایند“ و چنان چه خلاف این کار را در ”احکام و نوشت‌جات“ خودشان قید بکنند به سختی مورد مواخذه واقع می‌شوند. جنبه دیگری که صنعتی‌زاده پیش می‌کشد انتخاب قضات از محصلین دارالایتام است؛ یتیمانی که در اندیشه صنعتی‌زاده به واسطه عدم ارتباطات خانوادگی با جامعه می‌توانند زیر نظر تعلیمات دولت، تصمیماتی عادلانه اتخاذ کنند.
«آینده‌های گذشته» یکی از زمان‌های تاریخی‌ست که بایستی مورد توجه تاریخ‌دانان قرار گیرد. افق‌های خیالی آینده در گذشته، و پیش‌بینی‌ آینده در گذشته بخشی از تاریخ گذشته هستند. رمان رستم در قرن بیست‌و‌دوم غیر از اهمیتی که در توسعه ژانر علمی ـ تخیلی و پارودی‌نویسی در زبان فارسی دارد دری‌ست به سوی امکانات و محدودیت‌های آینده‌نگری در دهه‌های اولیه قرن بیستم در ایران.

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *