سایت خبری پیام ما آنلاین | آرامگاه سیدحسین میعادگاهی در دامنه کوه های کرمان

آرامگاه سیدحسین میعادگاهی در دامنه کوه های کرمان





۲ آذر ۱۳۹۵، ۲۱:۰۳

آرامگاه سیدحسین
میعادگاهی در دامنه کوه های کرمان

زهرا پهلوانی
در قسمت شرقی شیوشکان(نام قدیم کوه صاحب الزمان) در دامنه کوه، ساختمانی به چشم می خورد که به آرامگاه سید حسین مشهور است. در این آرامگاه ضریح نقره ای کوچکی نصب گردیده است. عده ای از اهالی با توجه به اعتقادی که به معنویت و سیادت صاحب قبر دارند مخصوصاً در روزهای پنجشنبه و جمعه به محل مزبور می آیند و ضمن قرائت فاتحه و زیارت شمع روشن نموده و نذورات هم می دهند. در سال 1386 «محمدرضا رشید فرخی» با ساخت و بازسازی و احداث سالن جدید جنب مزار سید حسین و اصولاً توسعه صحن مزار و کاشی کاری و تزئیناتی که در نوسازی ساختمان مزار موجود به کار برده گام قابل ذکری برای آبادانی محل موجود برداشته است.
در مورد هویت سیدحسین در بعضی از کتب تاریخی مربوط به کرمان(تذکره الاولیای محرابی کرمانی) آمده است:«سید حسین یکی از مشاهیر زمان خود بوده اند و شجره سید حسین هم بنا به شواهد موجود به حضرت امام موسی بن جعفر (ع) می رسد. کرمانی ها معتقدند که هر کس حاجتی داشته باشد و چهل شب جمعه در آرامگاه سید حسین نماز حاجت بخواند و زیارت کند حاجات او برآورده می شود.
اوایل قرن دهم هجری قمری که شهر کرمان و توابع آن را ازبک ها در تصرف داشتند و امر و نهی در دست آن ها بود، شخصی به نام «گرگین خان» که از امرا و سرداران این طایفه و گویا مردی قسی القلب و بی رحم هم بوده در نزدیکی تخت درگاه قلی بیگ در جنوب شرق کرمان قلعه ای ساخت که خود و خانواده اش در آن سکونت داشتند.
گرگین خان ازبک پایه گذار «قلعه ازبکان» در یک روز گرم تابستانی که مشغول استراحت بوده یکی از خدمه وی را از خواب بیدار می کند و از او می خواهد که تنها فرزند دلبندش را که یک دختر بوده از یک مهلکه نجات دهد. گرگین خان به محض شنیدن این صحبت به بالین فرزندش می رود و مشاهد ه می کند که ماری خطرناک روی سینه او حلقه زده است. پس بی درنگ برای پیدا کردن مارگیر که شاید بتواند دخترش را نجات دهد اقدام می کند؛ ولی در آن هنگام بعد از ظهر تابستان گرم کسی را نمی یابد.
در همین اثنا که گرگین خان، مضطرب و متوحش بوده ناگهان صدایی از خارج قلعه به گوش او می رسد. بلافاصله بر فراز قلعه رفته و مشاهده می کند سیدی نورانی که شال سبزی به دور کمر و سر پیچیده با آهنگی دلنشین ذکری را زمزمه می کند و به طرف مسجد صاحب الزمان روان است. گرگین خان از او می خواهد که به داخل قلعه بیاید. پس از ورود سید حسین به قلعه ماجرا را برای او بازگو کرده از وی می خواهد که چاره اندیشی کند. سید حسین بر بالین دختر حاضر و به خواندن دعاهایی مشغول می شود و از خداوند می خواهد که خطر از دختر رفع شود. در این هنگام مار از روی سینه دختر آهسته آهسته پایین آمده و به خارج از قلعه می رود و در همین حال دختر از خواب بیدار شده صحنه خروج مار را از اتاق خود مشاهده می کند. پس وحشت زده خود را به آغوش پدر انداخته شرح ماجرا را جویا می شود. گرگین خان تمام ماجرا را برای دختر بازگو و اضافه می کند که نفس حق این سید بود که خطر از تو رفع شد. من هم نذر کردم که به میمنت این موهبت خداوند تو را به عقد این سید بزرگوار که از اولاد رسول الله می باشد در بیاورم. دختر پاسخ می دهد:«پدر جان تو صاحب اختیار من هستی! من به هر طریق که مصلحت بدانی مطیع هستم. سرانجام این ازدواج صورت گرفت و خداوند فرزندانی هم به آنان عنایت فرمود و اکنون طایفه ای از سادات هستند که به سید حسینی معروفند و قنات ها و زمین های زراعتی متعلق به ازبک ها نیز بعداً به نام اراضی سید حسین مشهور شدند که در حمله آقا محمد خان قاجار به کرمان آن قنا ت ها پر و متروک شدند.
منابع:
– مزارات کرمان
– از قلعه دختر تا دقیانوس

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *