پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | استانداران کرمان از سال 1300 تا 1394 شمسی برگرفته از کتاب رهگذار عمر/خاطرات و فعالیت های محمد صنعتی

استانداران کرمان از سال 1300 تا 1394 شمسی برگرفته از کتاب رهگذار عمر/خاطرات و فعالیت های محمد صنعتی





۲۶ مهر ۱۳۹۵، ۲۳:۴۸

استانداران کرمان
از سال 1300 تا 1394 شمسی
برگرفته از کتاب رهگذار عمر/خاطرات و فعالیت های محمد صنعتی

قسمت دوم:
سردار اسعد بختیاری 1298 ـ 1301 ش

عبدالحسین تیمورتاش ملقب به «معززالملک» و «سردار معظم» فرزند کریم داد‌خان متولد 1260 ش.بجنورد، بعد از گذراندن تحصیلات مقدماتی، عازم عشق‌آباد شد و با ورود به مدرسه نظام سن‌پترزبورگ، در رشته امور نظامی به تحصیل پرداخت. پس از بازگشت به ایران به عنوان مترجم وزارت امور خارجه مشغول به کار شد و پس از اعلام سلطنت محمد علی میرزا، او عضو هیئتی بود که می‌بایست پادشاهی محمدعلی شاه را به چند کشور اروپایی اعلام نمایند.پس از بازگشت از اروپا از وزارت خارجه کناره‌گیری و از سوی پدرش نایب‌الحکومه بلوک جوین شد.
در انتخابات دوره دوم به عنوان جوان‌ترین وکیل از خراسان به مجلس راه یافت و بعد از تعطیلی مجلس به ریاست قشون خراسان انتخاب شد. در انتخابات دوره سوم از قوچان به مجلس راه پیدا کرد. در 1298 از سوی وثوق‌الدوله به حکمرانی گیلان برگزیده شد. دوران حکمرانی وی در گیلان مقارن با نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچک‌خان جنگلی بود و دولت مرکزی برای مقابله با نیروهای انقلابی نهضت، او را راهی منطقه کرد.تاریخ نگاران حکومت وی را در گیلان حکومت ترور، آدم‌کشی، عیاشی و مشروب‌خواری خوانده‌اند (1).
کمی قبل از کودتای1299 به تهران فرا خوانده و به دستور سید ضیا الدین بازداشت و چندی در زندان به سر برد.در1300 در کابینه مشیرالدوله تصدی وزارت عدلیه به او محول شد و سال بعد والی کرمان و بلوچستان گردید و در سال 1302 در انتخابات دوره پنجم مجلس شورای ملی مجدداً از نیشابور به وکالت مجلس انتخاب شد. در 1303 در کابینه سردار سپه به وزارت فوائد عامه و تجارت منصوب شد و تلاش خود را برای تغییر سلطنت آغاز، و سال بعد با آغاز سلطنت پهلوی، مراسم تاج‌گذاری رضا‌خان با کمک‌های بی‌دریغ او برگزار گردید و به پاس خدماتش، به عنوان وزیر دربار برگزیده شد. در سال‌های نخست سلطنت رضا‌شاه، در اوج اقتدار سیاسی و مرد شماره دو کشور محسوب می‌گشت، اما یکه تازی او چندان دوام نداشت و مورد بی مهری رضا شاه قرار گرفت و به تدریج در سراشیبی سقوط قرار گرفت. در سال 1311رسماً از وزارت دربار برکنار شد و به اتهام سوءاستفاده مالی و ارتشاء به جریمه مالی، محرومیت از حقوق اجتماعی و حبس محکوم گردید و در نهم مهر سال 1312در زندان قصر به قتل رسید.
هدایت در این مورد آورده: «… چندی است شاه به تیمورتاش خوب نگاه نمی‌کند. روزی در افسردگی در هیئت این ابیات را برخواند و از فردوسی دانست:
یکی ابلهی شب چراغی بجست/ که با وی بُدی عقد پروین درست/فزون‌تر ز مـاه و خورشید بود/سزاوار بازوی جمشید بود/خری داشت آن ابله کـور دل/به جانش بُدی جان خر متصل/چنین شب چــراغی که ناید به دست/ شنیـدم که بر گردن خر ببست/ من آن شب چراغ سحرگاهیم/که روشن کن از مـه تا ماهیم/ولیکن مـرا بخت ابله شعار/ببست بــر گردن روزگار/ گفتند که در غرور یا از حواس دور از او تراوش کرده باشد که:
رستم یلی بود در سیستان منش کرده‌ام رستم دستان …» (2)
در مورد تیمورتاش گفته‌اند، وی مردی قدرت طلب، خستگی ‌ناپذیر، پرکار، باهوش، زیرک و فاقد هرگونه اصول‌گرایی اخلاقی و مذهبی بود (3).
در مورد حکومت وی در کرمان آمده، وقتی خبر انتخاب تیمورتاش (سردار معظم) به این ناحیه رسید، چون اقدامات وحشیانه‌ی او در خصوص سرکوب قیام جنگل در گیلان، در اذهان مردم نقش بسته بود، قبل از رسیدنش به کرمان، این شعر دهان به دهان پخش شده بود:
خبر مُردن سردار معظم ای کاش/ برسد زود که این زیره به کرمان نرسد
«اما وی که به تازگی با همسر دوم خود «تاتیانا» (از ارامنه‌ی قفقاز) ازدواج نموده و از طرفی از اشتباهات خود در گیلان نیز پند گرفته بود، بیشتر وقت خود را با همسر جوانش در باغ‌های ماهان و کرمان می‌گذراند» (4).
وی هر چند در کرمان به مانند گیلان رفتار ننمود، اما جنایت غیر قابل جبرانی به فرهنگ و تاریخ این منطقه وارد نمود.گفته شده است وی که علاقه زیادی به کتاب‌های خطی و اسناد با ارزش داشت، هنگام رفتن از کرمان تعداد زیادی از کتاب‌های خطی نفیس موجود در کرمان را با خود برد، حتی سند با ارزش وقف ‌نامه گنجعلی‌خان (حاکم معروف کرمان در دوران صفویه) که به خط علیرضا عباسی و مهر شاه عباس، شیخ بهایی و … بود را به بهانه مطالعه گرفت و با خود از کرمان برد و اکنون مشخص نیست در کدام مجموعه شخصی کشورهای دیگر است (5).
پی نوشت‌ها:
(1) ـ عاقلی، باقر: تیمورتاش در صحنه سیاست ایران، ص 109.
(2) ـ هدایت، مهدی‌قلی: خاطرات و خطرات، ص 394.
(3) ـ زرشناس، شهریار: نگاهی کوتاه به تاریخچه روشنفکری در ایران، ج 2، ص 75 و 76.
(4) ـ برگرفته از: بهنود، مسعود: این سه زن، ص 176.
(5) ـ به نقل از مرحوم سید محمدرضا هاشمی (مدیر دوم روزنامه بیداری). ایشان همچنین نقل می‌کردند زمانی که برادر بنده، مرحوم سید محمد هاشمی تصمیم گرفت روزنامه‌ای در کرمان تأسیس نماید، به اتفاق نزد حاکم کرمان،(تیمورتاش) رفتیم و ایشان پس از بیان این موضوع، از تیمورتاش در خصوص نام روزنامه مشورت خواست. تیمورتاش با خوشحالی از چنین اقدامی، کمی فکر نمود و گفت: از آنجایی که در تمام ایران نقش مرحوم ناظم‌الاسلام کرمانی در جریان مبارزات مشروطیت بر کسی پوشیده نیست و تمامی اهل فرهنگ و تاریخ، با کتاب مشهور «تاریخ بیداری ایرانیان» تألیف وی آشنا می‌باشند، لذا بنده پیشنهاد می‌کنم نام روزنامه خود را «بیداری» بگذارید. مرحوم سید محمد هاشمی نیز این نظریه را پسندید و روزنامه بیداری در سال 1302 ش. شروع به کار نمود.

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *