پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | صنعتی؛ امین مردم کرمان

صنعتی؛ امین مردم کرمان





۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۱۶:۱۴

صنعتی؛ امین مردم کرمان

علیجان غضنفری-
سال 93 در حالی به پایان رسید که تقریبا نیمی از نشریات، ویژه نامه ها و مجلات پایان سال کمابیش عکس و خبری چه در زمینه ورزشی و چه در وجه فعالیت های سیاسی و اجتماعی استاد محمد صنعتی چاپ کرده بودند: حاج محمد صنعتی مرد 70 سال همدلی و خدمت به مردم.صنعتی مردی که 64 سال پیش 6 روز جاده خاکی کرمان تا تهران را رکاب زد، صنعتی بنیانگذار خانه پیشکسوتان ورزش مرد 50 سال نمایندگی مردم در انجمن شهرستان اتاق اصناف-جنبش ملی نیکوکاری-کمیته حمایت ازمصرف کننده سازمان های خیریه و…و….
سال 93 تمام شد و نیمه اول فروردین 94 طبق سنت چند هزار ساله ایرانیان به عید دیدنی ها، دید و بازدیدهای نوروزی گذشت و به تبع آن نشریات هم تعطیلات خود را می گذراندند. نیمه دوم فروردین از راه رسید و ادارات دولتی و غیردولتی کار و فعالیت معمول را از سر گرفتند. نشریات کرمان که پس از یک تعطیلی دو هفته ای در پی شکار خبر داغی برای روزنامه های خود بودند که به یک پدیده خبری بسیار جالب دست پیدا کردند، باز هم در مورد صنعتی و چه از این مناسب تر برای جامعه عمل پوشانیدن به معنای سالی که مقام معظم رهبری آن را سال همدلی وهمزبانی دولت و مردم نامید.
موضوع از این قرار بود که جناب رزم حسینی استاندار در یک اقدام که اگر بی سابقه نباشد، بسیار کم سابقه بود به همراه معاونین و مدیران کل خود و در معیت سیف الهی شهردار و شهرداران مناطق آقایان خدادادی ، پور اسماعیلی و همراهان و مؤیدی رییس شورای اسلامی شهر و دیگر اعضا و مدیران استان در ساعت 9 صبح روز 19 فروردین 94 راهی دفتر شخصی کهنه خدمتگزار مردم کرمان که می توان وی را جمع اضداد نامید، می شوند. تا به این پیر کهن سال که دلی جوان دارد و به قول خود رزم حسینی سمبل 7 دهه خدمت و فعالیت برای کرمان است ادای احترام نموده و با حرمت گذاشتن به سنت ایرانی، در این نوروز فاطمی که جوانترها به دیدار بزرگترها می روند به نزد این پیر خرد، فرهنگ، عمران و سیاست رفته و به او بگویند که مردم کرمان تو را فراموش نکرده و نمی کنند، این مردم قدردان خدمتگزاران واقعی خود، بوده و هستند. و به پیروی از سخنان رهبر انقلاب و در اقدامی کم سابقه، جلسه مهم «تصمیم گیری عمران شهر» را به جای استانداری در دفتر شخصی صنعتی برگزار کنند و آیا این واقعه بدان معنا نیست که همه مسئولین شهر و استان، وی را به عنوان «امین مردم شهر» به رسمیت شناخته اند؟
به تیترها و سوتیترهای اولین شماره مطبوعات شهر کرمان در سال 94 مثل «افق» ، «پیام ما» و … نگاهی بیندازید، نه تنها خبر صفحه اولشان در مورد این دیدار است. بلکه برخی از آنها تا 4 صفحه نشریه خود را به چاپ کامل این جلسه اختصاص داده اند.

به راستی «راز» این اقبال و توجه در چیست، چه عاملی صنعتی را کانون توجه «مردم»، «مسئولین» و «نشریات» ساخته؟! آیا به راستی آن طور که استاندار کرمان می گوید «خستگی ناپذیری» اوست که حتی وی را بر آن ساخته در دهه 90 زندگیش تجربه 70 سال خدمت به مردم را در قالب کتابی جمع آوری کرده و برای آیندگان باقی بگذارد؟ یا آداب دانی و وقت شناسی او که هر روز سر ساعت معین در دفترش حضور پیدا کرده و گره گشای نیازهای مادی و معنوی بسیاری از خلق الله است؟! واقعا راز این محبوبیت در چیست؟
بنده به عنوان کسی که بخشی از خاطرات و مبارزات وی را در «نهضت ملی شدن صنعت نفت» و «عضویت و سپس ریاست انجمن شهرستان» نوشته و در نشریات و مجلات مختلف به چاپ رسانده ام، این سوال را از خودشان می پرسم.
استاد صنعتی چه شد که استاندار کرمان و همراهان جلسه مهم «تصمیم گیری عمران شهر» را به جای اماکن دولتی، در دفتر شخصی جنابعالی و با حضور شما را گزار کردند؟
به نظرم این حرکت مردمی استاندار فعال و محبوب استان در جهت عینیت بخشیدن به رهنمود مقام معظم رهبری یعنی «همدلی و همزبانی دولت و مردم» بود که برای اولین مرتبه، و شایدبی سابقه در سراسر ایران، به همراه معاونین، مدیران کل، شهرداران و رئیس شورای اسلامی شهر در 19فروردین امسال افتخار داده، به دفتر این حقیرتشریف آوردند تا در محلی که فقط برای گفتگوی مردمی و به دور از طرح مسائل سیاسی و جناح بازی ایجاد شده، برای زمان بندی اجرای طرح های 9گانه عمرانی شهر تصمیم گیری نمایند. به هرحال این گونه حرکت های مردمی از استانداری که درمدت کمتر از 2 سال موفق به انعقاد قرارداد بالای500 الی600 میلیارد شده، آن هم دراستانی که تاکنون ارقام بالای200میلیون به گوش کسی آشنا نبود، حرکت عجیبی نمی تواند باشد. اما امروز این افتخارات را از زبان استانداری می شنویم که صداقت، راستگویی، عشق و علاقه به وطن و سرزمینش زبان زد خاص و عام است.
استاد صنعتی، بنده در این چند سالی که افتخار آشنایی با شما را داشته ام، اقبال استانداران دوره های مختلف همچون آقایان ده مرده و نجار را نسبت به جنابعالی از نزدیک شاهد بوده ام. اما انگار استاندار محترم دولت تدبیر و امید جناب رزم حسینی، شناخت یا اعتقاد ویژه ای به شما دارند. به هر حال این «اتفاق ویژه» که استاندار و کلیه اعضا و نمایندگان حاکمیت دولتی یک استان جلسه مهم «شورای عمران شهر کرمان» را نه در استانداری یا یکی از اماکن دولتی، بلکه در دفتر شخصی شما سه شنبه19/1/94 برگزار کنند، نشان از شناخت عمیق به مردمی بودن شخص شما باید داشته باشد. خودتان این اقبال را چگونه تفسیر می کنید؟
من، همان طور که در مصاحبه های قبلی به شما گفته ام یکی از چهره های شناخته شده ای بودم که دردوران مبارزات نهضت ملی ایران به رهبری دکترمحمدمصدق سال 32 علیه شاه و دربار فعالیت داشتم و از همراهان صمیمی سرگرد سخایی رییس شهربانی استان کرمان که از یاران صدیق رهبر نهضت ملی ایران بود و جانش را در این راه گذاشت.خصوصا در سه روز سرنوشت ساز 25 تا 28 مردادکه شاه فرار و اوج نتیجه گیری ا زمبارزات ملت ایران علیه زور و استبداد بود، همراهی داشتم و به همین دلیل از طرف حکومت نظامی پس بعد از کودتای 28 مرداد 32 و قلع و قمع ملیون و آزادی خواهان فضا برای ورود به فعالیت سیاسی مناسب نبود. اما از سال 1340 تغییراتی در سیاست رژیم شاه به وجود آمد که منجر به روی کارآمدن دولت امینی شد، این تغییرات زمینه ساز ورود مجدد من و دیگر علاقه مندان آرمان های نهضت ملی ایران به فعالیت سیاسی شد. در سال 42 حسنعلی منصور، «کانون مترقی» را تشکیل داد. من هم عضو آن کانون شدم و اندکی بعد که «حزب ایران نوین» اعلام موجودیت کرد، عضو کمیته استان این حزب شدم و فعالیت های سیاسی و اجتماعی مهمی را بر عهده گرفتم و جلسه ای نبود که من چند کلمه ای در دفاع از حقوق مردم صحبت نکنم. این سخنرانی های و دفاعیات به سرعت مورد توجه مردم واقع شد.
در همان زمان، شاخه ای در حزب ایران نوین تشکیل شد با عنوان «امور وابسته ها» که رییس آن در تهران آقایی بود، به نام «دکترسیف اله وحیدی نیا» – روزنامه نگار معروف که خاطرات مجله وحید وی معرف حضور مردم ایران بود. من نیز مسئول امور وابسته ها در کرمان شدم. حضور من در این جایگاه ایجاب می کرد در تماس مستقیم با مردم باشیم اعم از سپاه دانش، بهداشت، جوانان و حضور در انجمن های محلی حافظ، فردوسی وابوحامد. من نیازهای مردم را می شنیدم و منعکس می کردم به همین دلیل رغبت مردم به من زیاد شد. و به عنوان یک خادم امور اجتماعی شناخته شدم این رغبت پس از گذشت 50 سال هنوز هم پابرجاست. مردم به من مراجعه کرده، مشکلاتشان را می گویند و من چون مسئولین هم علاقه مندبه رفع مشکلات مردم هستندبا آنها مطرح کرده، مشکلشان در حد امکان برطرف می شود.
در سال (1343) دکتر سعیدی فیروز آبادی استاندار واقعا شایسته به کرمان آمد. در آن زمان کرمان اتوبوس شهری نداشت. اما در همان دوران موسسه اطلاعات دست به یک اقدام مناسب زده وهیئت هایی به نام«شورای مشورتی روزنامه اطلاعات»درتمام شهرهای ایران تشکیل داده بود.دراین شوراهاکه از افراد سرشناس مورد اعتماد مردم و علاقه مند به امور اجتماعی شکل می گرفت، هر15روز یک بار در محل روزنامه اطلاعات تشکیل و مسایل و مشکلات مردم شهرها و همچنین نیازهای عمومی مطرح و به طور مرتب در روزنامه منعکس می شددرآن زمان یکی از نیازهای مردم، وسیله آمد و رفت شهری بود. چون درکرمان فقط یکی دو دستگاه اتوبوس شخصی بودکه وضع مناسبی هم نداشتند. در نتیجه این خواست عمومی، یعنی نداشتن شرکت واحد اتوبوس رانی، اولین مرتبه در روزنامه اطلاعات مطرح و از طرف هیئت مشورتی روزنامه اطلاعات، من مامور پیگیری شدم و با تشکیل جلسات متعدد و دعوت از بزرگان شهر، با حضور استاندار و دیگر مسئولین شهری جلساتی در اجتماعات دبیرستان امام (پهلوی سابق) و همچنین درسالن اجتماعات باشگاه افسران برگزار و چهار سال طول کشید تا به نتیجه رسیدیم و شرکت واحد اتوبوس رانی درکرمان وحومه شروع به فعالیت نمود.- یکی دیگر از مشکلات مردم کرمان این بودکه چون شهرتوسعه یافته و اراضی کشاورزی اطراف شهرازطرف مالکین به صورت قطعات کوچک و بزرگ به مردم فروخته شده و این اسناد همه دست نویس بود، مردم سند مالکیت نداشتند تا از امتیاز داشتن خانه یا مغازه به صورت قانونی استفاده کنند.درآن زمان من هم افتخار نمایندگی مردم در انجمن شهرستان کرمان را داشتم و هم عضو مشورتی روزنامه اطلاعات بودم، باپیگیری منظم و طرح مشکل با مقامات دولتی مرکزنشین و محلی وهمکاری با نمایندگان مجلس شورای ملی، قانونی درم جلس تصویب شدکه براساس مواد 147و 148 قانون متصرفین، این قبیل خانه ها و مستغلات با مراجعه به ثبت اسناد صاحب سند مالکیت قانونی املاک خود شدند. البته این قانون درسطح مملکت برای مردم مشکل گشاشد. مدتی بعد در باب زمین های اوقاف نیز همین امر اتفاق افتاد و در زمان استانداری دکترنصر اصفهانی ازدکتر منوچهر آزمون معاون نخست وزیر و رییس سازمان اوقاف دعوت گردید تا در مسافرتی به کرمان مشکل اراضی وقفی که به وسیله متولیان به مردم فروخته شده و بیشتر اراضی شهر کرمان هم وقفی بوده و چندین هزار خانه و مستغلات تجارتی ساخته شده بود و این مشکل هم مردم و هم اداره اوقاف راسرگردان کرده بود، تصمیم گرفته شد، اراضی وقفی که در اختیار مردم قرار گرفته، سهم اوقاف آن نه به قیمت روز، بلکه به قیمت زمان تصرف از متصرفان گرفته شده و تبدیل به احسن بشود این کار ما نیز موجب شد، چندین ده هزار نفر در سراسر کشور از مشکلات آن به واسطه این اقدام، نجات پیدا کردند.
هم چنین سال ها صحبت از نبود دانشگاه در کرمان مطرح بود، خانواده هایی هم که فرزندشان دردانشگاه های تهران یا شهرهای دیگر قبول می شد، خودشان هم در بیشتر موارد ناچار به مهاجرت شده و در واقع موجب فرار مغزها از کرمان می شد.
در آن روزگاران از آن جا که ما با بزرگان در تماس بودیم گاه سبب ساز خدماتی می شدیم که حتی تصور آن هم دست نیافتنی به نظر می رسید! در سال 47 روزی سناتور عباس مسعودی نایب رئیس مجلس سناوصاحب موسسه اطلاعات به کرمان آمد. من که عضو شورای مشورتی روزنامه اطلاعات بودم. در جلسه ای که در محل فعلی موزه هرندی با حضور مرحوم ابوالقاسم هرندی، من، آرشام و دیگران، با سناتورمسعودی صحبت شد و بر لزوم ساختن دانشگاهی در جنوب شرق و ترجیحا کرمان تاکید گردید. بعد که ایشان به تهران رفت ،با اساتید کرمانی مقیم تهران بر لزوم تاسیس دانشگاه در کرمان صحبت کرده، از آن ها قول همکاری گرفت. البته این تلاش ها بدین علت بود که پای آموزش عالی را در کرمان باز کرده و اندک اندک توسعه دهیم. شاید در مخیله ما هم نمی گنجید که یک مرتبه دانشگاهی با عظمت، بزرگ و مجهز در کرمان تاسیس شود که ناگاه به لطف خدا و نجابت مردم کرمان و انسانیت مهندس افضلی پور به قول شاعر:
خدنگ مارکش با مار شد جفت
قضا هم خنده زد هم آفرین گفت
در سال 50 13یک گردهمایی از 27 یا 28 نفر از نیکوکاران کشور که مایل به انجام کار خیری برای مملکت بودند ،در مشهد مقدس، جوار حرم مطهر امام رضا (ع) تشکیل شد و من به عنوان دبیر جنبش ملی نیکوکاری استان کرمان، اولین فردی هستم که در آن جلسه فکر مرحوم افضلی پور را متوجه لزوم ساختن دانشگاه در کرمان نمودم و از حق نگذریم که تلاش و نقش فتح اله معتمدی استاندار وقت کرمان که با مرحوم افضلی پور آشنایی قبلی داشت و دکتر محمد علی میرزایی که اولین رییس دانشگاه کرمان شدو مرحوم محمد ایران پور و تعدادی دیگررا در تاسیس و راه اندازی دانشگاه نباید نادیده گرفت.
البته مرحوم افضلی پور به راحتی هم این کار بزرگ را پیش نبرد و با موانع و مشکلات متعددی در کرمان مواجه شد: «آرشام رییس ساواک کرمان، چند مدرسه در کرمان تحت عنوان مدارس جامع آرشام تاسیس و مایل بود دانشگاه هم به نام ایشان تمام شود،دراجرای این خواست خودفعالیت هایی درجهت تخریب مرحوم افضلی پوربه راه انداخته بود حتی وی را به درویش بودن و بهایی بودن متهم کرد تا با جو سازی از کار ایشان جلوگیری شود.»
یادم هست که در شروع دومین سال تاسیس موسسه آرشام در باشگاه فرهنگیان، خود آرشام اعلام کرد که چون من و همسرم دارای فرزند نمی شویم، تصمیم گرفته ایم دارایی خود را که مبلغ یک میلیون تومان می شود، صرف امور فرهنگی کنیم. در صورتی که مرحوم افضلی پوردرشروع کار 70 میلیون تومان سرمایه گذاری می کرد، یعنی 70 برابر دارایی آرشام! بنابراین آرشام نمی توانست با او رقابت کند، اما چون رئیس ساواک بود و نفوذ زیادی هم داشت.
افضلی پور را با مشکلات زیادی درگیر می نمود. البته در عکسی که سال 1350 من و ابوالقاسم پرتو اعظم روزنامه نگار و روحانی مسئول حرم مطهر با مرحوم افضلی پور در جوار حرم مطهر امام رضا(ع) گرفته بودیم،این عکس را آقای دکتر محمدعلی میرزایی اولین رییس دانشگاه و دکتر علی مصطفوی که بعدا رییس دانشگاه شد، از من گرفته تکثیر کردند تا رفع اتهام بهائیت از مرحوم افضلی پور بشود، این عکس هنوز در موزه افضلی پور قرار دارد و زیر آن قید شده که آن را «محمد صنعتی» در اختیار دانشگاه قرار داده است.
در مجموعه این وقایع و رویدادها امروز که نگاهی به گذشته می اندازم، خدا را سپاس می گویم که در برهه ای از زمان به این حقیر محمد صنعتی این فرصت را عطا کرد که در کنار دیگر بزرگان برای اعتلا علمی و عمرانی شهر محبوبم کرمان که از کودکی تا امروز که 82 سال دارم در آن نشود و نما کرده و بزرگ شده ام بانی ثمرات مفیدی بوده ام، آقایان ده مرده و نجار که شما از آن ها اسم بردید، با وجود کرمانی نبودن ازطریق دوستان خودتوانستند شناختی هم از بنده پیدا کنند و من واقعا از لطف و محبتی که در حق بنده داشتند، سپاسگزارم. اما جناب رزم حسینی فرزند کرمان است، من ایشان را می شناسم و از خدماتی که خانواده ایشان در عرصه های مختلف و طی دوران های 50 – 60 ساله به این شهر داشته اند، آگاهی دارم، قطعاً ایشان نیز، با بخشی از خدمات این پیر خدمتگزار آشنایی دارند، اما این توجه بزرگوارانه ایشان نسبت به حقیر علاوه بر جامعه عمل پوشاندن به نام گذاری سال 94 از طرف مقام معظم رهبری در همدلی و همگامی دولت و مردم، زاییده عشق وعلاقه ای است که به سازندگی وپیشرفت وعمران زادگاهشان دارند و فضای انسانی است که خود ایشان در آن تربیت شده اند.
در این سه چهار سالی که با جنابعالی آشنا شده ام می بینم دفتر شما حکم پناهگاه مردمی را دارد که به نوعی دچار گرفتاری هستند و همگی از شما کمک و همراهی و راهنمایی می خواهند، من ندیده ام به جز زمانی که با مسئولین و شخصیت ها جلسه دارید، به امور دیگری غیز از رتق و فتق و گرفتاری های مردم بپردازید. به نظر می رسد این رابطه از یک عشق و اعتماد متقابل سرچشمه می گیرد. بفرمایید رابطه شما با مردم چگونه است؟ آیا در گذشته هم همین گونه بوده اید؟
قبل از هر چیز دوست دارم این جمله را از قول من بنویسید؟ صنعتی از قدیم الایام خدمتگزار مردم عزیز کرمان بوده و خواهد بود! ببینید، من کوشش کرده ام، همواره با مردم باشم. من روزی نیست که مراجعه کنننده مردمی نداشته باشم.
این مسئله مختص اکنون هم نیست. از سال 1340 که در مرکز شهر باغملی دفتری داشتم که به «دفتر صنعتی» مشهور شده بود. در آن جا سیاستمدار می آمد، روزنامه نگار می آمد، مردم عادی می آمدند مثل همین امروز که می بینید، دوستان می آیند و در مورد گذشته، امروز، آینده، اوضاع شهر و مسائل مختلف صحبت می کنیم. حتی در مواردی از خودمن انتقاد می کنند که مثلا فلان کار را باید انجام می دادی، ندادی و من با میل می پذیرم، سعی کرده ام از همان ابتدا انتقاد پذیر باشم و این، یکی از خصوصیات اخلاقی و حتی یکی از دلایل موفقیت من است. همین اعتماد ،گفتگو، ارتباط و احترام می شود عامل جلب علاقه و احترام مردم.
یادم است، زمانی که رییس انجمن شهرستان بودم، داشتم از دفتر انجمن در خیابان ابن سینا بیرون می آمدم، ناگهان یک آقایی- اهل بم- پرید جلوی ماشین و در همین حال، هفت تیری از جیبش درآورده، کشید روی من و با صدای بلند فریاد زد : – صنعتی من می کشمت!! خدا رحمت کند، مرحوم غفاری رییس دفتر انجمن را، پرید وسط که یعنی چه؟! من فوری از ماشین پیاده شده، مداخله کردم .گفتم جناب غفاری اجازه بده، حتماً این آقا درددلی دارد و رو کردم به او ،گفتم: بگو عزیزم، مشکلت چیه و چرا می خواهی مرا بکشی؟! گفت، خانه ای دارم، توی کوچه برق، خیابان شمال جنوبی که شهرداری می خواهد، خرابش کند و فقط ده هزار تومان بابت آن به من می پردازد! با آن که این کار او ربطی به من پیدا نمی کرد، تلفن زدم به شهردار و موفق شدم با قیمتی که وی را راضی می کرد قرارداد ببندیم. آن مرد هنوز با من دوست است و ارتباط دارد و از سال 55 تاکنون که حدود 40 سال می گذرد، هرگز مسئله هفت تیر کشی اش را به رویش نیاورده ام.
– در موردی دیگر می خواستند خیابان شهید رجایی (خورشید) را از سه راه پمپ بنزین به طرف شمال احداث کنند 57 یا 58 خانه باید خراب می شد. شهرداری طی نامه ای به انجمن شهرستان نوشته بود که ما اعتبار کم داریم – نامه اش را هنوز دارم.البته درآن روزها این مبلغ به ده میلیون تومان هم نمی رسید!
ما مقداری اعتبار به شهرداری دادیم و مشکل حل شد و رضایت مردم به عمل آمد، خب مردم هم ابراز محبت می کردند، به خاطر دارم انتخابات انجمن بود در زمان طباطبایی استاندار، یک حوزه در میدان باغ ملی بود استاندار آمد رای بدهد، مردم حالا یا به خاطر دیدن استاندار یا به خاطر دادن رای ازدحام کرده بودند، جمعیت زیاد بود و در حضور استاندار به حد وافری نسبت به ابراز علاقه می کردند. آقای طباطبایی با تعجب گفت: یعنی شما همه آمده اید به صنعتی رای بدهید؟!
این ها خاطراتی است که مرا دلگرم نگه داشته و با گذشت 40 سال از آن روزها «دفتر صنعتی» هر چند جا به جا شده اما هنوز با همان نام و عنوان به روی مردم باز است.
چقدر خدمت به مردم برای شما اهمیت دارد؟
والله مردم و حل مشکلاتشان برای من خیلی اهمیت دارد راضیم می کند، شادم می کند، حس می کنم زندگیم بیهوده نیست و بیهوده آفریده نشده ام، من اگر بتوانم دست کسی را گرفته از خیابان رد کنم، این عمل دو سه ساعت مرا شاد نگه می دارد. برای من هم در زمان گذشته و هم امروز کار کردن برای مردم و حل مشکلاتشان بسیار مهم است، به همین دلیل زندگی شادی دارم، شاید لازم باشد این را بگویم من هرگز برای شخص خودم به هیچ مسئولی مراجعه نکرده و نمی کنم، همه مسئولین گذشته و حال هم این را می دانند، اما برای مردم رو انداخته ام، چانه زده ام و خواهش کرده ام مسئولین هم این را فهمیده اند که وقتی من از کسی حمایت می کنم نه نفع شخصی دارم نه نظر شخصی.
مردم چطور؟آیا اتفاق افتاده که در مقاطعی به کمک و حمایت آن ها نیاز داشته باشید و آن ها از شما حمایت کرده باشند؟
فراوان، هم آنجا که لازم بوده گروهی و هم فردی، من همیشه خودم را مرهون محبت مردم کرمان می دانم و به نفس گرم آن ها زنده ام و نفس می کشم، به جرات می گویم: من در تمام دوران فعالیتم چه در امور سیاسی و چه امور عمرانی و حتی شخصی گرمای حمایت و پشتیبانی مردم را پشت سر خود داشته و از آن انرژی گرفته ام.
آنچه می گویم مشت نمونه خروار است اما برای این که پاسخ سوال شما را تکمیل کنم چند مورد ذکر می کنم.
سال 55 بود من با حزب ایران نوین بر تعیین کاندیداهای نمایندگی در انجمن شهر و شهرستان اختلاف داشتم، من اسم 9 نفر را دادم و به مردم اعلام کردم که به نظر من محمد صنعتی این افراد می توانند خدمتگزار شما باشند حزب هم افراد خودش را معرفی کرد. انتخابات برگزار شد نتیجه باورکردنی نبود از لیست 9 نفره من 8 نفرشان رای آوردند، فکرش را بکنید در یک سو یک اعتماد و اطمینان مردم به بنده بود و در سوی دیگر امکانات و تبلیغات یک حزب قوی، همین مردم مرا در برابر حزب سرافراز کردند. تازه آن یک نفری هم که رای نیاورد، فرد خیری بود که به خاطر خیر بودن، او را در لیست گذاشته بودیم و شرایط نمایندگی را نداشت و مردم این را به خوبی درک کرده بودند.
– زمانی داشتیم جاده ماهان تا محی آباد را آسفالت می کردیم مردی از قناتقستان نزد من آمد و از من خواست مقداری شن در خیابان آنها بریزم تا ناهمواری های آن برطرف شود من به جای شن ریزی، دستور دادم سراسر خیابانشان را آسفالت کنند، این مرد هر سال عید که می شد دو گرده نان محلی مخصوص را که خودشان می پختند به اضافه یک کارت تبریک می آورد درب منزل ما تحویل می داد، این محبت او تا همین یکی دو سال پیش یعنی تا وقتی که زنده بود ادامه داشت. این صفا و صمیمت را با چه چیزی می توان در دنیا عوض کرد؟یکبار قرار بود سفری به شهداد داشته باشیم، من به خاطر پیش آمدی نتوانستم دوستان را همراهی کنم. وقتی برگشتند برایم خبر آوردند که آقای ابراهیمی نامی از اهالی روستای «دران» آمده بوده و شما را می خواسته، از او پرسیدیم با صنعتی چکار داری؟ گفته آقای محمد علی ثمره طالبی گفته تعدادی مهمان من هستند و اسم صنعتی را هم برده و من آمده بودم که از او تشکر کنم. افسوس که در بین شما نیست! پرسیدیم با صنعتی چه آشنایی داری؟ جواب داده: والله دو سال پیش بود و وانت ها را شماره گذاری نمی کردند، او نامه ای نوشت به راهنمایی و رانندگی، به سفارش او وانت مرا نمره کردند. گفتم حالا که آمده شهداد بیایم ببینمش و از او تشکر کنم.
انقلاب اسلامی که به پیروزی رسید، بنا به ماهیت انقلابی اش شروع به تعقیب و دستگیری عناصر رژیم گذشته نمود، آقایان در دادگاه انقلاب با مراجعه به پرونده های من به جز همکاری و همراهی با مردم مدرکی نمی دیدند، من حتی در ماجرای آتش سوزی مسجد جامع کرمان نیز از آن جا که خودم را نماینده مردم می دانستم علیه پلیس اعلام جرم، نموده و شکایتی به دادستانی دادم که در روزنامه ها چاپ شد. اما از آن جا که همکاری با رژیم گذشته فی نفسه خودش جرم محسوب می شد، روزی حجه الاسلام فلاح دنبال من فرستاد که آقای صنعتی : روسای انجمن های شهرستان در دیگر استان ها یا اعدام شده ، یا به حبس های طویل المدت، مصادره اموال و غیره محکوم شده اند، تو حتی سری به ما هم نمی زنی، اگر می شود فردا نزد ما بیا!
باری با همه ی لطفی که آقایان داشتند، طبیعی بود که برای مدتی در حاشیه قرار بگیرم و این برای منی که سراپا تلاش و کوشش بودم و بهترین لحظاتم با مردم می گذشت سخت بود. اما در همان دوران انزوا محبت هایی از این مردم دیدم که تا عمر دارم فراموش نخواهم کرد: – مردی به نام خانوادگی حاج ملک تعمیرگاه رادیو تلویزیون داشت. روزی سر راه مرا گرفت و گفت: آقای صنعتی من مدتی است می خواهم چیزی به شما بگویم، اما خجالت می کشم، آقا من غیر از این تعمیرگاه که راه درآمد و معاشم هست، چیزی ندارم، اما مبلغ شصت هزار تومان سپرده بانکی دارم، دوست دارم آن را بدهم به شما و خواهش می کنم آن را قبول بفرمایید. بالاخره این گیر و گرفتاری ها تمام می شود و این مردم به کارهایی که برایشان کرده اید بیشتر پی خواهند برد.
مرد دیگری «رضایی» نام اهل گلباف که اخیرا درمانگاهی هم نزدیک میدان مشتاقیه باز کرده. این آقا روزی آمد نزد من و گفت: جناب صنعتی، زندگی مرد، بالا و پایین زیاد دارد. من روزهای اوج و اقبال مردم به شما را در این شهر دیده و شاهد بوده ام و می دانم که این روزها نیز خواهند گذشت. اما چون دوستتان دارم، نگرانم که این روزها بر شما سخت بگذرد، من مبلغ شش میلیون تومان دارم و چند تایی هم سند ملکی. نیازی هم به آنها ندارم، آورده ام تقدیم شما کنم، هر طور که می خواهید از آن ها استفاده کنید. بله، این هاست که به زندگی من ارزش می دهد. مرا شاد نگه می دارد!
به کتابتان اشاره کردید، قبلاً هم استاندار کرمان هم در همان جلسه «عمران شهری» دفتر شما از جنابعالی به عنوان مرد خستگی ناپذیر یاد کرد که در دهه نود زندگیش مشغول تهیه کتابی از 70 سال فعالیت اجتماعی اش در کرمان است چه شد که تصمیم به نوشتن کتاب گرفتید؟
می دانید که من از نهضت ملی شدن نفت، کودتای 28 مرداد، تعقیب و بازداشت مختصر، سوگند و تعهد و باقی قضایا و دوره های پس از آن مسئله اتوبوس رانی، پیگیری دانشگاه کرمان، تلاش ها و کارشکنی ها و همین طور انجمن شهرستان و فعالیتهای مختلف به عنوان رییس انجمن همیشه در متن قضایا بودم، دوستان فراوانی مرا تشویق می کردند که این کار را به عنوان فرازهایی از تاریخ اجتماعی کرمان انجام دهم. تا این که آقای گلابزاده که از محققین معتبر کرمان است، آمد پیش من و مرا قانع کرد که این کار نه مفید بلکه لازم و واجب است و اکنون دو سال است که مشغول تهیه این کتاب می باشم.
این کتاب چند صفحه است و کی منتشر می شود؟
این کتاب 950 صفحه است، مبتنی بر عکس و سند و مدرک که در آخر کار آن هستیم و امیدواریم که بعد از دو سال تلاش به نتیجه رسیده منتشر شود.

مصاحبه من با استاد صنعتی در اینجا به پایان می رسد. نمی دانم توانسته باشم گوشه ای از راز محبوبیت این «امین مردم کرمان» را برای خوانندگان بیان کنم یا خیر. بیانات استاد مرابه یادگفته قاسم زارع زاده یکی از روسای اسبق آموزش و پرورش کرمان انداخت که امسال برای تبریک نوروزی به دفتر استاد صنعتی آمده بود، استاد برای لحظاتی از دفتر بیرون رفت. زارع زاده، نگاهی به قد و بالای ایشان انداخت و گفت:«هنوز هم برای خودش عظمتی است!» سپس رو کرد به من و ادامه داد: «شما باید صنعتی را در سال های اوج فعالیتش می دیدید، اولا شباهت عجیبی به شادروان غلامرضا تختی داشت. هم از لحاظ ترکیب بندی صورت و هم قیافه و اندام ستبر و پهلوانانه. اگر نگاهی به عکس های دوران جوانی وی بیندازید، این شباهت رابه خوبی می بینید. ورودش به جلسات و اجتماعات جذبه خاصی داشت، گویی تختی وارد شده، توجه همه را به خود جلب می کرد. در حل مشکلات هم همین گونه بود. اگر با کوهی از مشکلات و مسائل روبرو می شدی که لاینحل به نظر می رسید، ورود صنعتی مشکل گشا بود، سخت ترین معضلات و مسائل اجتماعی و فرهنگی را با چنان سادگی و راحتی حل و فصل می کرد که گویی از اول مشکلی نبوده است!»

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





پیشنهاد سردبیر

مطالب مرتبط

بارش برف و باران امروز ادامه دارد

بارش برف و باران امروز ادامه دارد

انسداد راه دسترسی ۱۶۰ روستای لرستان

۲۲ استان کشور تا پایان هفته بارش برف و باران سنگین را تجربه می‌کنند

انسداد راه دسترسی ۱۶۰ روستای لرستان

اکوسیستم استارتاپی عامل آشتی کسب‌وکاری مردم و نوآوران

گزارش «پیام ما» از نشست بررسی کاربرد فناوری‌های نوین در صنایع خلاق

اکوسیستم استارتاپی عامل آشتی کسب‌وکاری مردم و نوآوران

مسافران قطار مرگ

گروهی از زنان مکزیک جان خود را برای رساندن غذا به مهاجران به خطر می‌اندازند

مسافران قطار مرگ

چتر سیاه بر آسمان اهواز

دود نیشکرهای سوخته هوای خوزستان را آلوده کرد

چتر سیاه بر آسمان اهواز

مداخلهٔ بی‌نتیجهٔ دولت در بازار شیرخشک

کشمکش‌ بین ارگان‌های دولتی و تولیدکنندگان کمبود شیرخشک را تشدید کرد

مداخلهٔ بی‌نتیجهٔ دولت در بازار شیرخشک

موضع‌گیری دوگانه  دربارهٔ حقابهٔ هیرمند

وزیر نیرو و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست با معاون رئیس‌الوزرای طالبان دیدار کردند

موضع‌گیری دوگانه دربارهٔ حقابهٔ هیرمند

میراث «غزه» زیر بمباران

فعالان جهانی هشدار می‌دهند

میراث «غزه» زیر بمباران

فصل انارچینی

پیگیری برای ثبت یک میراث ناملموس ادامه دارد

فصل انارچینی

توزیع قطره‌چکانی دارو‌های بیماران SMA

بیماران «آتروفی عضلانی نخاعی» معطل پاس‌کاری وزارت بهداشت برای تدوین پروتکل‌های توزیع دارو هستند

توزیع قطره‌چکانی دارو‌های بیماران SMA

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *