روزگاری که گذشت
۲۵ فروردین ۱۳۹۵، ۲۰:۴۲
روزگاری که گذشت
عبدالحسین صنعتی زاده
بخش بیست و ششم
به یاد خدا و همان پیرزنی که نام خدا را به من یاد داد افتادم و آهسته گفتم خدا و راستی این کلمه برای من در آن لحظه اتکا خوبی شد مثل این بود که در حال لغزش دست به دیواری گرفته باشم غفلتاً متوجه شخصی که در جلو رویم آهسته حرکت می کرد و لباس و محاسنی سفید داشت شدم. صدایش می لرزید و می گفت:«یا صاحب الزمان!» تا اعماق قلبم اثر کرد. چون مرا در جلو آن ساباط تنها و یکه دید مثل آنکه دانست که در وحشت و هراسم با سرش اشاره کرد که همراه او بروم.
آن وقت با نوک عصایش که آهسته آهسته به زمین می گذارد و تشخیص پست و بلندی کوچه و آن ساباط را می داد به راه افتادیم. چند قدمی که رفتیم باز با همان صدای لرزان در آن تاریکی گفت:«یا صاحب الزمان!» هر ثانیه در این بیغوله با این پیر مرموز و صدای لرزانش برای من به اندازه یک سال طولانی بود. لاعلاج از ترس دست فرا بردم و زنجیر کشکولی را که به دستش آویخته بود گرفتم و به زحمت پا به پای او قدم برمی داشتم. در همین موقع روشنی فانوسی از آن طرف ساباط نمودار شد و این مجتهد محل بود که از مسجد یا خانه یکی از مریدان به خانه اش می رفت. فانوسی که در جلو این مجتهد نوکرش به زحمت می کشید خیلی بزرگ و از چلواری سفید مانند خمره ای ساخته بودند.
از مادرم این مطلب را شنیده بودم که هر چه عمامه آقای مجتهد بزرگتر باشد دلیل بر این است که علم او بیشتر است و همچنین فانوسی که جلو او می کشند هر چه بزرگتر باشد دلیل بر کثرت علم و تقوای آن پیشوا می باشد. روشنایی آن فانوس به کالبد نیم جان من روحی تازه بخشید. قلبم که از وحشت تند می زد کمی آرام گرفت و چون به دقت در روشنی به شخصی که همراهش بودم نظر کردم او را درویشی دیدم که محاسنی بلند و بر سرش مولوی سفید پیچیده بود و با همان صدای لرزان و یا صاحب الزمان گویان شاید شب های تاریک پول خوبی از عابرین تکدی می کرد و یا فی الواقع به قول مرحوم کاظم زاده ایرانشهر یکی از رجال الغیب بود که در دقایق پوشیده و برق عینکش در آن تاریکی ساباط مانند دو چشم گربه ای که در تاریکی بدرخشد برق می زد.
مجتهد با کر و فر فریاد با ملازمش از ما رد شدند و من هم به خاطرم آمد چه او به من گفته بود که حضرت خضر شب ها و نزدیک های سحر در کوچه ها عبور می کند و اگر کسی از او خواهشی نماید به آسانی برآورده می نماید، سکه ای که او بدهد بسیار با برکت است. به او گفتم آیا تو حضرت خضر هستی اگر تو حضرت خضر هستی سکه ای به من بده! او هم با دست لرزانش از کشکولی که به دست داشت سکه ای خیلی کوچک به دستم داد و بعد هم غیبش زد.
نمی دانم دو مرتبه به آن مهیب نجات یافتم متوجه رفتن او نشدم و ندانستم به کدام سمت رفت. بعد از آن دوان دوان خود را به نزدیک خانه پدر مادرم رسانیدم. در اینجا هم چند ساباط روی کوچه را پوشانیده و در وسط این ساباط، ساباط دیگری که عرضش یک متر و طولش بیست متر بود و انتهایش درب خانه ای که آن جا باید بروم واقع شده بود، باعث ترس می شد. خوشبختانه در این جا چون مأنوس بودم به تنهایی راه را طی کرده و به مقصد رسیدم و با عجله در کوب خانه را به صدا در آوردم
همان لحظه مادر مادرم، نبات درب را بگشود. در اول متوحش گردید و از اینکه در آن هنگام شب و بی وقت به آنجا رفته بودم مشوش شد و با بیتابی پرسید چه اتفاقی افتاده که در این وقت تو را به اینجا فرستاده اند؟ نمی دانستم چه بگویم و چه قسم او را از آن تشویق و ناراحتی آرام کنم. او متصل می پرسید چه شده و من می گفتم صبر کنید، حالا میگویم. متحیر بودم مقصودی را که داشتم چگونه و به چه طریق بیان کنم.
مطالب مرتبط
مرمت و بازسازی «خانه شهر» کرمان به کجا میرسد؟
مجرمان در کرمان به جای زندان، درخت میکارند
محیط زیست کرمان: غازهای وحشی تلف شده در رفسنجان نمونهگیری میشود
آخرین وضعیت سفر در تعطیلات ۲۲ بهمن
ترافیک سنگین در قشم و گیلان و کمبود جا در بوشهر
۲۷ روز پس از حمله تروریستی کرمان
تعداد مجروحان بستری در بیمارستان به ۷ نفر رسید
شهادت نازنین آچکزهی یکی دیگر از مجروحان حادثه کرمان
۱۷ روز بعد از حادثه تروریستی کرمان
ترکشهایی که امکان خارج کردن آنها نیست
افزایش ۲۶ درصدی مرگهای منتسب به آلودگی هوا در ۱۴۰۱
۲۵ مجروح حادثه تروریستی کرمان همچنان بستریاند
وزیران گردشگری ۳۵ کشور آسیایی در راه یزد
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
تبلیغات
وب گردی
- ۱۰ ماده غذایی که به شما در سفر به سوی کاهش وزن کمک میکنند
- چاپ ترافارد؛ هر آنچه که باید درباره این نوع چاپ دستی بدانید
- اقدامات لازم برای اسباب کشی و جابجایی منزل
- بسته بندی مواد پودری با دستگاه ساشه: شغل پردرآمد این روزها
- طبع روغن زیتون در طب سنتی چیست؟ معرفی 4 خواص روغن زیتون
- خرید ساک دستی تبلیغاتی چه مزایایی برای هر برند دارد؟
- تعریف درست هوش مصنوعی (AI) چیست؟
- 10 ایده شغل دوم با سرمایه اولیه کم برای کارمندان
- مقایسه تعرفه پنلهای پیامکی و تبلیغاتی
- مقاصد جذاب و معروف برای کمپ زدن در طبیعت بیشتر
بیشترین نظر کاربران
معمای ریاست محیط زیست در کابینه رئیسی
بیشترین بازنشر
ستاندن حیات از غزه
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
«بمو» را تکهتکه کردند
3
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
4
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
5
کبوتر نماد مناسبی برای صلح است؟
دیدگاهتان را بنویسید