رئیس پژوهشکدهٔ مردمشناسی در گفتوگو با «پیام ما»:
آیینهای ایرانی مبتنی بر اخلاق محیط زیستی بودهاند
علیرضا حسنزاده: یلدا از آیینی با کارکردهای روستایی، امروز به آیینی با کارکرد شهری تبدیل شده است، اما این آیین شاید بتواند سهمی در آینده جامعه ایرانی را هم بر دوش بگیرد
۲۹ آذر ۱۴۰۲، ۲۲:۰۷
پژوهشگران رویکردهای متفاوتی به خاستگاه شب یلدا (چله) و آداب و آیینهای آن در ایران دارند. دو گرایش غالب در تبارشناسی این شب میتوان مشاهده کرد. برخی آیین و آداب این شب را یکی از جشنهای زرتشتی و گاه در پیوند با بزرگداشت یکی از ایزدان همان کیش میدانند که به دلیل محاسبهنکردن کبیسه در دوران گوناگون، در روزهای دیگر سال برگزار میشود. گروه دیگر آداب و آیین این شب را به مهر و آیینهای مهری نسبت میدهند. هر دو گروه مستندات محکمی برای تأیید نظر خود ندارند و تصویری کلی از دیدگاههای خود ارائه میکنند که نکات مبهم فراوانی دارد. این، موضوعی است که «مریم نعمت طاووسی» در مقاله «روایت فراموششده شب چله» در نشریه پژوهشکده مردمشناسی اجتماعی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری مطرح کرده است. «علیرضا حسنزاده» رئیس پژوهشکده مردمشناسی پژوهشگاه میراث فرهنگی،در گفتوگو با «پیام ما» نکات متفاوتی را درباره این آیین مطرح میکند. او از ضرورت دیدگاه مردمشناسی در پژوهشهای یلدا و چگونگی ایجاد یک پیوند میان این آیین و بحرانهای امروز جامعه ایرانی و داشتن یک نگاه با محوریت توسعه پایدار سخن گفته است.
اسطورههای زیادی درباره شب چله یا یلدا وجود دارد. دلباختگی ماه به خورشید، زورآزمایی مهر با خورشید، دیو شب یلدا و خورشید، خورجینک توشه راه خورشید، افسانه اَهمَن و بهمن، رجزخوانی چله بزرگ و کوچک و… . درباره ریشه این اسطورهها توضیح دهید.
آیین یا جشن یلدا یکی از آیینهای تقویمی است که به نوعی شاید بتوانیم بگوییم نخستین آیین از آیینهای به استقبال بهار رفتن است. درست است که این آیین در گاه زمستان و زمان سرد سال برگزار میشود، اما مانند آیینهای دیگر چون سده و چهارشنبهسوری از جمله آیینهای پیشواز بهار محسوب میشود و چون یک آیین تقویمی است، قصهها یا در واقع ساختار و میراث روایی آن هم بعد تقویمی دارد و تغییر فصول و گردش زمان را نشان میدهد. از این نظر، اسطورههایی که ذکر کردید، مفهوم و معنای آیین را تکمیل کند. در واقع بعد کلامی را در کنار بعد نمادین و کنشگری آیینی آیین گذاران به نمایش میگذارد.
مجموعه آیینها و خردهآیینهایی که در این جشن دیده میشود شکل دیگری از مفهوم باززایی و مفهوم جستوجوی گرما و روشنایی و رویا و آرزوی بهار را در بردارد. به همین دلیل است که میبینید خوان یلدا در کنار خوان مهرگان و نوروز یک خوان مثالی است و به نوعی یک نوع زیباییشناسی زایش، برکت و باززایی را در بردارد. برای همین است که در این آیین و در این جشن نماد مرکزی را با توجه به عناصری که در آن وجود دارد، در قالب دو میوه انار و هندوانه میبینید.
انار جایگاه نمادین و برجستهای در بازنمایی زایش و باروری دارد و این البته یک نماد جهانی است و فقط محدود به سرزمین یا فرهنگ و تمدن ایرانی نیست. این نماد مرکزی یا این نماد اصلی به نوعی این باززایی یا تولد دوباره را در برمیگیرد میتواند معنای آیین را بهخوبی نشان دهد.
آیین یلدا برای ایرانیان تمنای فصل پربرکتی از بهار بوده است. بهار نظام معیشتی ایرانیان یعنی کشاورزی را در بر داشته و جستوجوی رویای بهار سبز را از نخستین روزی که تاریکی و طولانی بودن شب کاسته میشود و روشنایی افزوده میشود، میبیند. از این نظر، یلدا همچون آیین نوروز و حتی به نوعی آیینهای دیگر ایرانی مثل مهرگان در دل خودش خواست یا تمنای سبزی و پربرکت بودن و باروری دارد.
به نکتهای اشاره کردید درباره رویای بهار و انطباق این آیین با نظام معیشتی ایرانیان. بسیاری از آیینهای ما ریشه در کشاورزی و روزی دارند. یلدا هم از این قاعده مستثنا نیست. اما کمتر از این جنبه دیده شده است و بیشتر حول دورهمی خانوادگی و همنشینی در آن صحبت شده. چرا این اتفاق افتاده است؟
یلدا را باید در بستر زمان ببینید. این اتفاق که دربارهاش صحبت میکنید درباره چهارشنبهسوری هم افتاده است. ما سه سپهر فرهنگی در ایران داریم؛ روستایی، عشایر و شهری. در تاریخ معاصر ایران، از دوره ناصرالدینشاه قاجار شهرنشینی گسترش پیدا میکند و در دوره پهلوی اول و دوم و در دهه اول انقلاب اسلامی، اوج مهاجرت روستاییان به شهر را میبینیم و جوامع حاشیهنشین در ایران شکل میگیرد که این موارد به دنبال خودش تغییر ساختار اجتماعی ایران را به دنبال دارد. این تغییر ساختار اجتماعی روی آیینها هم اثر میگذارد.
وقتی سپهر روستایی در سپهر شهری مستحیل میشود، میبینید که آیینها هم معنای جدیدی پیدا میکنند و در عین حفظ نمادهای خود یک تفسیر عمومی جدید به خود میگیرند. این اتفاق، به چه شکل رخ میدهد؟ مثلا چهارشنبهسوری از شکل یک آیین جستوجوی خیر و برکت با ظهور فرشتگانی چون «خاتون چهارشنبه» که نماد برکت و در واقع بدیل زنانه بابانوئل است، به شکل کارناوالی در سپهر شهری ظاهر میشود.
این اتفاق درباره یلدا هم رخ داده است. حدود 75 درصد جامعه ایرانی شهرنشین هستند و طبیعی است که این ساختار با آن شکلی که در گذشته وجود داشت و سپهر روستایی تفاوتهایی خواهد داشت. عناصر آیینها حفظ شده است، اما بخشی از کارکردهای آن با زندگی شهری همخوانی دارد، پررنگ و مهمتر شده است مثل دور هم بودن و با هم بودن به جای معیشت و کشاورزی.
کماکان بعد درون خانوادگی یلدا خیلی قوی است، اما صورت مثالی خوان یلدا نسبت به گذشتههای دور اهمیتش کمتر شده است. خوان یلدا بیشتر یک بعد زیباییشناسی و هستیشناختی پیدا کرده است به جای اینکه به ارزش میراث کشاورزی و منبعی برای بازنمایی ارزش روستایی تبدیل شود. بر این مبنا میبینیم که آیین حفظ شده است، اما مفاهیم یا تفسیر آن که در هر دورهای میتواند شکل خاصی به خود بگیرد، جلوه جدیدی پیدا کرده است. به همین ترتیب است که امروز میبینید یلدا یک بازار خاص دارد؛ بازاری که ما را به یاد نوروز و در صورتهای قدیمیتر بازار چهارشنبهسوری میاندازد و حتی به دلیل نزدیکی زمانی با کریسمس با آن پیوند میخورد، شکل زیباییشناسی آن هم در قالب گردنبند و دستبند انار به نمایش در میآید، حضور یلدا در رسانهها جدی و تمرکز گفتمانی دولت با توجه به اهمیت میراث ناملموس روی این آیین خیلی زیاد میشود. یلدا در طول تاریخ برخلاف آیینهایی مثل نوروز که صورت دولتی داشتهاند، همیشه یک آیین غیررسمی بوده که از سوی مردم حفظ شده است.
یلدا البته در بخش قصههای خودش فروکاسته شده و این قصهها جای خود را به شکلهای دیگری از هنر و ادبیات داده است و از این بخش هم میتوان گفت یک تغییر در شکل آیین میبینیم.
با این توضیحات باید بگویم، پاسخ اصلی به سوال شما این است که باید یلدا را در سپهر جدید گفتمان فرهنگ عمومی ایران دید که بعد شهری به خود گرفته است و به همین دلیل هرچند عناصر آن هضم نشدهاند، اما معنای هستیشناسی گرفتهاند و زایش و نوزایی در ارتباط با ارزشهای کشاورزی جای خود را به بعد هستیشناسی داده است. همین موضوع دربارهٔ بهار هم صدق میکند. البته با توجه به دوره خشکسالی که تجربه میکنیم شاید بتوان پیوندی میان آیینهایی مثل یلدا و نوروز با مفاهیم آبسالی هم دوباره دید.
نکتهای که مطرح کردید؛ پیوند با مفاهیم محیط زیستی را نشان میدهد. آیا میتوان با همین دیدگاه بین یلدا و مفاهیم توسعه پایدار پیوندی برقرار کرد؟
پرسش دشواری است، زیرا ابعاد مختلف و متنوعی دارد. از یک طرف، در یک شرایطی قرار داریم که دارای بحرانهایی مثل بحران محیطزیستی هستیم و از سوی دیگر با بحرانهایی مثل بحران پایداری صورتهای میراثی ملموس و ناملموس مواجه هستیم که ممکن است در معرض خطر باشند، زیرا در هر دو بخش بودجه قابل توجهی برایشان نداریم.
اما اینکه اینها را بتوان در مسیر توسعهٔ پایدار قرار دارد، باید بگویم، آیینهای ایرانی اصولا دارای کارکرد محیطزیستی و مبتنی بر اخلاق محیط زیستی بودهاند و در منظومه اکولوژی مقدس قرار داشتهاند. همه این آیینها انسان ایرانی را نسبت به مسائل زیست جهانش آگاه و زیستآیین و زیستبوم او را بر پایه یک اخلاق اجتماعی و مدنی مبتنی بر حفظ طبیعت، پایداری و پیوند منظر طبیعی و میراثی تنظیم میکرده است. این، تا یک زمانی مبتنی بر رواییسازی، قدسیسازی و آیینیسازی طبیعت، کارکرد قدرتمندی داشته است و مربوط به دوران پیش از نوسازی و معاصر است.
اما یک مقدار ما دچار بحران خودآگاهی میراثی میشویم و سواد میراثی یا محیط زیستی به معنای عمومی کاهش مییابد و این سواد در سیاستگذاران توسعه وزن خوبی ندارد و به همین دلیل، کارکرد آیینها در پیوند با خودآگاهی میراثی یا محیط زیستی مقداری نزول پیدا کرده است. از نگاه فلسفی Ritual به Habit کاسته شده است. در این شرایط، وقتی آیین منابع خودآگاهانه خود را از دست میدهد کارکردهایی که در طی قرون مختلف داشته و نتیجه تجربه عمیق و زنده ایرانیان در طول تاریخ بوده است، در طی زمان امروزه با بحران انتقال سواد میراثی از نسلی به نسل دیگر و از یک طرف بحران سیاستگذاری بر مبنای توسعه پایدار تبدیل به یک عادت عمومی شده است.
در این حالت شاید باید از طریق تولید گفتمانهای علمی که در حوزه علوم میراثی و تبدیل دانش کارشناسی به دانش عمومی بتواند پیش برود و دوباره کارکردهایی توسعه پایدار را در سطح وسیع و خودآگاهانهتری محقق کند.
اما پاسخ به این سوال به طور کلی دشوار است، زیرا به سیاستگذاری توسعه، آموزشوپرورش که باید این مفاهیم سواد میراثی را به کودکان و نوجوانان آموزش دهد، جایگاه علوم میراثی و هویتی در اقتصاد میراث و برنامهریزی توسعه دارد. همهٔ اینها یک منظومه پیچیده است و عناصر و روابط میان منابع مختلف را در بر میگیرد.
به طور کلی میشود به این پرسش پاسخ داد اما اگر میخواهیم نتیجه علمی و عینی بگیریم نیاز به کار میان سازمانی و میان رشتهای داریم که در آن گفتمان تبدیل به یک یافته علمی و برنامهریزی شد که در کشور ما معمولا بین این دو شکاف وجود دارد.
درباره برنامهریزی برای تبدیل یافتههای علمی به برنامهریزی صحبت کردید. ما اما درباره پیشینه یلدا هم پژوهشهای کافی و در دسترس نداریم. یلدا حتی در متون و منابع تاریخی کمتر مورد توجه بوده است و با اینکه ریشه آن را به دوره میترائیسم مربوط میدانیم اما به نظر میرسد عمدی در مسکوتماندن آن وجود داشته. چطور میتوان بدون این یافتههای دقیق به برنامهریزی رسید؟ از طرفی اطلاعات غلط پیرامون آن زیاد است و آیین واقعی، کارکرد اجتماعی و مردمشناسانه و اسطورههای مرتبط با آن کمتر مطرح شده است. نکته دیگر اینکه فکر میکنید ثبت جهانی که اتفاق افتاد میتواند کمک کند ما پژوهشهای بهتری داشته باشیم و بعد درباره آیندهنگری صحبت کنیم؟
رویکرد ما دربارهٔ درک آیینها تا یک حد دو دهه قبل بیشتر متاثر از گفتمان زبان و فرهنگ باستانی و اسطورهشناسی بوده است. در این رویکرد، اسطوره بهجای اینکه موضوع شناخت باشد، تبدیل به ابزار شناخت میشود و بنابراین، درک ما نسبت به دیگر کشورهای دنیا که این مطالعات را در حوزه مطالعات مردمشناسی قرار میدهند، ما با رویکرد تبارشناسانه به دنبال فهم ریشههای قدیمی و مبهم آیینها بودهایم.
نگاه من بهعنوان یک انسانشناس اینطور نیست و معتقدم ابعاد زنده و موجود یک آیین بسیار مهم است و ما به کمک درک آیین در زمان حال و گذشته نزدیک میتوانیم آن را کامل بفهمیم و لزومی ندارد حتما برای یک آیین که از قضا به حوزه غیررسمی تعلق دارد و بنابراین صورت مکتوب کمتری دارد، دنبال گذشته بگردیم.
در این بخش با شما موافق نیستم و فکر میکنم مطالعات مردمنگارانه برای درک یک آیین بسیار مهم و کاربردی است. اگر قرار بود نگاه عمیقی بهدست بیاوریم باید بیشتر به مطالعات مردمشناسی میپرداختیم. فکر میکنم مطالعات فولکوریک یا زبانهای باستانی، ابعادی از فرهنگ زنده را نادیده میگیرد و بیشتر به دنبال ریشههای کهن و باستانی میرود که میتواند ما را در درک آیین از مسیری که باید طی کنیم، دور کند.
به همین دلیل یلدا در مطالعات اخیر بیشتر از نگاه مردمشناسانه مورد توجه قرار گرفته است. هرچند برخی از مردمشناسان از رویکرد زبانهای باستانی و اسطورهشناسی کمک میگرفتند. فکر میکنم بسیاری از این آیینها با مشاهده مستقیم و تجربه زیسته و عینی قابل فهم هستند. این آیینها پل گذشته به حال هستند و اینطور نیست که عناصر خود را از دست داده باشند. این آیینها نمادپردازی محکمی دارند و ممکن است تفسیرها و کارکردهایشان تغییر کند، دچار تحول شود یا نمادهای جدید در آنها ظهور کند، اما ساختارشان این است که در تجربه زنده مردم قابل مشاهده هستند. درک آیین به شدت نیاز به درک تجربه زنده دارد و از این نظر، من مطالعات مردمشناسی را راهگشا میدانم.
اما درباره بخش دوم و ثبت جهانی باید بگویم ثبت جهانی برای همه ملتهای دنیا به عنوان بازیابی هویت ملی و نقش در فرهنگ جهانی اهمیت دارد و به همین دلیل، ایرانیان از هر عنصری که ثبت جهانی میشود، استقبال میکنند و آن را نشانه قدمت و دیرینگی فرهنگ خود میدانند که البته در برخی آنها با کشورهای دیگر مشترک هستند مثل یلدا با افغانستان.
از این لحاظ میتواند اهمیت داشته باشد که جایگاه هویت ملی را در نگاه مردم جامعه برجسته کند و بازنمایی تصویر هویت ملی ایرانیان و فرهنگ و تمدنشان را از نگاه یک ایرانی در جهان برجستهتر کند. اما اینکه ثبت جهانی چه کمکی میتواند کند؟ نکتهای که در پاسخ سوال اول مطرح کردم را دوباره باید بپرسیم. اینکه اینکه مطالعات نگاه هویتی و میراثی چه سهمی در اقتصاد پژوهشی کشور و چقدر بودجه دارند؟ و چقدر امکانات دریافت میکنند؟ این مهم است. لزوما ثبت با افزایش مطالعات همراه نبوده است.
اگر بخواهیم ارکان توسعه را تعریف کنیم که از یک طرف باید بومی باشد و از یک طرف منطبق با ارزشهای محیط زیستی و میراثی باشد و اگر بپذیریم که اینها پایههای توسعه هستند، در صورت افزایش سواد میراثی سیاستگذاران، آنها درک خواهند کرد که افزایش بودجه مطالعاتی در این حوزه چقدر اهمیت دارد. این یک موضوع دیگر است و ربطی به ثبت جهانی پیدا نمیکند.
برچسب ها:
مطالب مرتبط
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
تبلیغات
وب گردی
- محبوبترین تورهای ترکیه کدامند؟
- حداقل سرمایه برای واردات از دبی: آنچه باید بدانید
- چطور زودتر از همه از پیش فروش قطارها مطلع شویم؟
- چه کسانی نمی توانند مهاجرت کنند؟
- تفاوت رهگیری مالیاتی و کد مالیاتی چیست؟
- نوآوریهای جدید تتر در ارائه خدمات مالی دیجیتال
- عمر باتری آیفون 15 پرو مکس در مقابل سامسونگ اس 24 اولترا
- دوره mba و dba مرکز آموزش های آزاد دانشگاه تهران
- آینده واردات عروسک و اسباب بازی از چین به ایران، پیشبینی و ترندها
- قطار رجا؛ انتخابی امن و راحت برای سفرهای شما بیشتر
بیشترین نظر کاربران
«آفاق آزادی در سپهر تاریخ» در غیاب زیباکلام
بیشترین بازنشر
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
«بمو» را تکهتکه کردند
3
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
4
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
5
کبوتر نماد مناسبی برای صلح است؟
دیدگاهتان را بنویسید