پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | چهره درخشان سید علی اکبر صنعتی

چهره درخشان سید علی اکبر صنعتی





۲۳ آبان ۱۳۹۵، ۲۲:۲۳

چهره درخشان
سید علی اکبر صنعتی

بخش 26
پرورشگاه صنعتی کرمان که به همت حاج اکبر صنعتی در سال 1295 تاسیس شده، بزرگانی را در دامان خود پرورده است. یکی از این بزرگان«سیدعلی اکبر صنعتی» است. سید علی اکبر صنعتی نقاش و مجسمه ساز معروف ایران است. کتاب«چهره های درخشان» نوشته حبیب یوسف زاده به روایت زندگی این هنرمند شهیر پرداخته است؛
سیدعلی اکبر وقتی ناراحتی مسئولان نمایشگاه و دوستانش را می دید، آن ها را دلداری می داد و می گفت:«گناه از کسانی نیست که با نیش چاقو، مجسمه ای را خراش می دهند. گناه از ما بوده که از آن ها فاصله گرفته بوده ایم.»
روزهای جمعه و تعطیل، نمایشگاه خیلی شلوغ می شد. غروب یکی از همین روزهای جمعه، عده ای آدم مست به نمایشگاه ریختند. یکی از آن ها که حالش از بقیه خراب تر بود و به این طرف و آن طرف پیچ و تاب می خورد، به طرف مجسمه مرد بیکار رفت و دستی بر شانه آن زد و گفت:«عمو بلند شو! میگم عمو بلند شو! دستور میدم از سر جایت بلند شی!»
اما هیچ حرکتی از مجسمه ندید. خیال کرد که به او بی اعتنایی می کند. با خشم و عصبانیت تمام، مجسمه را یک باره از زمین بلند کرد. چرخی دور خودش زد و بعد آن را محکم به زمین کوبید. هر تکه مجسمه به سویی افتاد و تازه آن وقت بود که نشانه خجالت و پشیمانی بر چهره مرد مست دیده شد. نگهبانان نمایشگاه او را احاطه کرده بودند تا به کلانتری ببرند. سیدعلی اکبر که از اول شاهد ماجرا بود، جلو آمد. همه فکر می کردند مرد مست را به شدت کتک خواهد زد؛ اما در چهره اش اثری از ناراحتی نبود.
دست انداخت دور گردن آن مرد. صورتش را بوسید و گفت:«فدای سرت! تقصیر تو نبوده، گناه از من است که با ساختن این مجسمه تو را به اشتباه انداختم.»
همان شب سیدعلی اکبر تا صبح کارکرد و قطعات شکسته را دوباره به هم چسباند تا برای روز بعد آماده باشد.
روزهای بعد همان مرد، مرتب به نمایشگاه می آمد. کنار مجسمه مرد بیکار می ایستاد و درست مثل نگهبانان نمایشگاه از مجسمه مرد بیکار مراقبت می کرد. در گوشه نمایشگاه، دفتر یادبودی گذاشته بودند تا بازدید کننده ها، نظر خودشان را در آن بنویسند. سید، شب ها بعد از پایان وقت نمایشگاه می نشست و همه آن ها را می خواند و سعی می کرد از پیشنهادها و انتقادهایی که مردم نوشته بودند، استفاده کند.
«اغلب نکاتی را به من تذکر داده بودند که انگاری صدسال مجسمه ساز و نقاش بوده اند. در واقع من بر سر کلاس درس مردم، یک بار دیگر مفهوم و معنای هنر و هنرآفرینی را می آموختم.»
خیلی از مردم هم بودند که دلشان می خواست چیزی در دفتر بنویسند؛ اما سواد نداشتند. از طرفی، تنها کسی که همیشه در نمایشگاه حاضر بود، خود سیدعلی اکبر بود که مردم او را نمی شناختند. آن ها خواهش می کردند که نظرشان را در دفتر یادبود بنویسد. مشکل این بود که اغلب آن ها از مجسمه ها تعریف می کردند و نوشتن آن ها برای سید سخت بود. چون می ترسید کسانی که خط او را می شناسند، با دیدن دفتر فکر کنند او از خودش تعریف کرده است. مردم می گفتند:«بی زحمت بنویس، آقای صنعتی! دستت درد نکند واقعا که شاهکار آفریده ای! بنویس، صنعتی بزرگترین نقاش و مجسمه ساز ایران است و …»

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *