پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | معرف آسمان بدون مرز زاهدان

پاسداشت روزهای زندگی «معصومه میرحسینی»

معرف آسمان بدون مرز زاهدان





معرف آسمان بدون مرز زاهدان

۴ آذر ۱۴۰۲، ۲۱:۳۰

اغلب عادت داریم آدم‌ها را با دستاوردهای جهانی و ملی‌شان در عرصهٔ علم و هنر و سیاست و ورزش بسنجیم و بزرگ بداریم. بعضی قهرمان‌ها، بعضی بزرگ‌ها و بعضی از انسان‌های حقیقتاً تأثیرگذار در این نوع معیار و ملاک سنجش گم می‌شوند.  کسانی که تا نسل‌ها وقتی با کسی هم‌صحبت می‌شوی و نامشان را می‌آوری، می‌گویند: «آخی….خانم میرحسینیِ عزیز….!» بعد نگاهشان یک‌جای دور مبهمی می‌رود و بعد هم از یک خاطرهٔ مشترک، از چیزی که یاد گرفته‌اند و یا خصلتی که از او به یادگار دارند، حرف می‌زنند… و حقیقتاً در زندگی یک نفر در جهان پرهیاهوی امروز که آدم‌ها در میان لایک‌ها و شادباش‌ها سریع گم می‌شوند، چه چیز می‌تواند مهمتر از این باشد.

 

در این یادداشت می‌خواهم دربارهٔ دوست قدیمیِ و مربیِ همه‌مان حرف بزنم. از خانم میرحسینی عزیز که من و خیلی‌های دیگر در زاهدان و شهرهای دیگر ایران نام او را با کانون پرورش فکری، برنامه‌های رصد نجومی و ترویج کتابخوانی می‌شناسیم. چیزهای زیادی هست که  هرکجای زمین که باشیم، ما را به یاد او می‌اندازد؛ حتی راه رفتن‌مان که ممکن است گاهی با انرژی کافی نباشد و پایمان را روی زمین بکشیم، ما را به یاد او می‌اندازد که خوشبختانه هنوز در خیابان‌های زاهدان با سرعت راه می‌رود و خیلی جالب رانندگی می‌کند، خرید روزانه‌ٔ خانه را انجام می‌دهد و فروشنده‌ها را به‌نام می‌شناسد؛ خانم میرحسینی عزیز که نسبت به همه‌چیز دور و برش حساس است و به‌محض اینکه یک چاله در خیابان می‌بیند، به ساختمان شهرداری می رود و دربارهٔ مخاطرات و لزوم پر کردنش تذکر می‌دهد؛ خانم میرحسینی عزیز با تمام قصه‌هایی که دربارهٔ کتاب خواندن و کتاب خریدن و کتاب امانت گرفتن و نگهداری از کتاب می‌دانیم و همه را در تمام این سال‌ها از او آموخته‌ایم. 

 

نویسنده‌های خوب و اندیشمند را او به ما معرفی کرده است؛ اصلاً بعضی نویسنده‌ها در ذهن ما به‌نام او سند خورده است. او برای ما تا ابد نوجوان است و شوق زیادی برای یادگیری و تجربهٔ جهان‌های تازه و تکنولوژی‌های تازه و گسترش و ترویج علم دارد. 

او اولین نفری بوده که در پارک کنار کانون برایمان حشره‌ها را گرفته، جزئیات بال‌هایشان را نشانمان داده و بهمان یاد داده که چطوری از حشرات و حیوانات نترسیم، بلکه با آنها دوست باشیم و از آنها مراقبت کنیم و بدانیم که هر کدامشان در دوستی با لحظه‌های زمین سهمی دارند و وقتی با جارو و چوب گردگیری سراغ لانه‌های عنکبوت کنج خانه می‌رویم وجدانمان بیدار شود! علم همین‌قدر ساده و دم‌دست… زیست‌شناسی، نجوم، جانورشناسی و هر چیزی که کودکان و نوجوانان نیاز دارند تا افق‌های تازه به رویشان گشوده شود، در هم‌نشینی با خانم میرحسینی مهیا بوده است. 

 

اما آشناترین و اعجاب‌انگیزترین هدیهٔ او به همراهان کودک و جوان و نوجوانش آسمان بدون مرز بوده است و آرامشی بی‌انتها که گریز از تمام کاستی‌های زندگی در کویر را معنا بخشیده است، همهٔ شب‌های رصدی و موسیقی سکوت ستاره‌ها که همیشه یادآور سکانس‌های معروف سینمایی است که تصویر و داستان و موسیقی را با هم مخلوط کرده است و همین چند عنصر برای یک اتفاق کافی است که هیچ‌وقت از یاد نرود، درست مثل شب‌های رصدی با انجمن نجوم خیام در محدودهٔ سرمای زمستان کتابخانهٔ کامبوزیا و هر کنج تاریکی که فقط آسمانش اجازهٔ درخشیدن داشته باشد. فکر می‌کنم کم‌کم داریم به این پاسخ می‌رسیم که چرا کودکان و نوجوانان زیادی، شکل‌گیری تفکر و سبک زندگی‌شان را مدیون درس‌های عملی و رفتاری خانم میرحسینی عزیز هستند؛ آن‌طور که یک مربی باید باشد، به‌اندازهٔ کافی نو، به اندازه کافی پیشرو، به‌اندازهٔ کافی سالم، به‌اندازهٔ کافی متکی به خود، به‌اندازهٔ کافی بی‌طرف و به‌اندازهٔ کافی پشتیبان و شنوا برای نظرات هرکسی، گذشته از سن و سال و اختلاف سلیقه. ما از نقص‌ها و ضعف‌ها و کمبودهایی که هر آدمی در هر سن و جایگاهی و در نقش‌های مختلف زندگی‌اش با آن دست‌به‌گریبان بوده است، حرف نمی‌زنیم. 

 

ما بعد از سال‌ها می‌خواهیم تنها و تنها نیکی‌های دوستمان را برشماریم تا این الگویی باشد برای سپاس و پاسداشت ارزش‌های آدمی و زندگی‌اش. الگویی باشد برای شهری، کشوری و جهانی که ستاره‌های واقعی اش را نمی‌بیند و نمی‌شنود و فراموش می‌کند. به‌جای تمام کلماتی که این سال‌ها نگفتیم و خوشحالیم که حالا می‌توانیم بگوییم؛ بله، با افتخار ما به شما نگاه کردیم و زندگی کردیم.

 

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:

،





پیشنهاد سردبیر

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *