پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | بلای خطای ادراکی در سیاستگذاری انرژی

چندسالی است که جهان روی دور تند استفاده از از انرژی‌های تجدیدپذیر مختلف افتاده است

بلای خطای ادراکی در سیاستگذاری انرژی

در برخی مناطق جهان و به دلیل تحولات ژئوپولتیکی نیز موضوع از یک تلاش اقتصادی یا محیط زیستی فراتر رفته و به مسابقه‌ای برای تضمین حیات بدل شده است





بلای خطای ادراکی در سیاستگذاری انرژی

۲۶ تیر ۱۴۰۲، ۱۲:۳۷

چندسالی است که جهان روی دور تند استفاده از از انرژی‌های تجدیدپذیر مختلف افتاده است. در برخی مناطق جهان و به دلیل تحولات ژئوپولتیکی نیز موضوع از یک تلاش اقتصادی یا محیط زیستی فراتر رفته و به مسابقه‌ای برای تضمین حیات بدل شده است. در ایران ما اما گویا نه فقط شوقی به چشم نمی‌آید، بلکه در برخی موارد، حتی کوششی در مسیر معکوس یعنی تداوم تعهد به انرژی‌های فسیلی به وضوح قابل رصد است. در این یادداشت قصد تحلیل فنی اقتصاد انرژی‌های تجدیدپذیر ایران یا پرداختن به حجم غیرقابل باور عقب‌افتادگی ایران در این بخش را ندارم. بلکه صرفا تلاش خواهم کرد از منظر ماهیت فلسفی و ادراکی به چرایی عدم تمایل به توسعه انرژی‌های تجدیدپذیر در ایران بپردازم. این یادداشت البته متکی به تجربیات و پدیدارهایی است که طی سالها کار در رسانه‌ها در زمینه انرژی کسب کرده و دیده‌ام.

چندسالی است که جهان روی دور تند استفاده از از انرژی‌های تجدیدپذیر مختلف افتاده است. در برخی مناطق جهان و به دلیل تحولات ژئوپولتیکی نیز موضوع از یک تلاش اقتصادی یا محیط زیستی فراتر رفته و به مسابقه‌ای برای تضمین حیات بدل شده است. در ایران ما اما گویا نه فقط شوقی به چشم نمی‌آید، بلکه در برخی موارد، حتی کوششی در مسیر معکوس یعنی تداوم تعهد به انرژی‌های فسیلی به وضوح قابل رصد است. در این یادداشت قصد تحلیل فنی اقتصاد انرژی‌های تجدیدپذیر ایران یا پرداختن به حجم غیرقابل باور عقب‌افتادگی ایران در این بخش را ندارم. بلکه صرفا تلاش خواهم کرد از منظر ماهیت فلسفی و ادراکی به چرایی عدم تمایل به توسعه انرژی‌های تجدیدپذیر در ایران بپردازم. این یادداشت البته متکی به تجربیات و پدیدارهایی است که طی سالها کار در رسانه‌ها در زمینه انرژی کسب کرده و دیده‌ام.
توطئه‌ای در کار است!
نام ایران، و ادراک ایرانیان از کشورشان سالهاست با نفت عجین شده و گره خورده است. ما یک سرزمین نفت‌خیز بزرگ هستیم و در رگه‌های مستور ضمیر ناخودآگاه ایرانیان نیز «زیر زمین‌مان گنجی از نفت و گاز خوابیده» است. اینکه ایران سرزمین نفت است البته به استناد حقایق زمین‌شناسی گزاره‌ای درست است. به هرحال بیش از ۲۰۰ میلیارد بشکه ذخیره اثبات شده نفت خام، درست زیرپای ما ایرانیان جا خوش کرده است. اما این گزاره منطقی خود به بلایی در ساختار سیاستگذاری انرژی ایران تبدیل شده است. به نظرم این بلای ناشی از تعبیر غلط «نفت‌خیز بودن» دقیقا در همین نقطه برای ایران به واژه ماندگار (توصیف خوان پرز آلفونسو از نفت) «مدفوع شیطان» تبدیل شد. ما آنقدر در خودشیفتگی «نفت داریم» غرق شدیم که نه تنها فرصت استفاده از نفت و گاز برای توسعه ملی، ایجاد زیرساخت‌های ماندگار رفاه و بهبود اقتصاد ایران را از دست دادیم، بلکه به دام توهم «توطئه‌انگاری» نسبت به گذار انرژی هم درافتادیم. من درست دو دهه قبل که هنوز موج فناوری به انرژی‌های تجدیدپذیر سبز وارد نشده بود و برخی انواع انرژی نو مانند انرژی امواج بستر دریا یا بادهای اقیانوسی صرفا در مرحله آزمون و خطا بود از بسیاری تصمیم‌گیران اقتصادی ایران شنیدم که این گزاره‌ها تلاش برای خلع سلاح کشورهای بزرگ نفت‌خیز همچون ایران در کشمکش با غرب است! همان روزهایی که نظریه برخورد تمدن‌های هانتیگتون نقل محافل سیاسی بود، دیدم که سیاستگذاران ما می‌گفتند این پیرمرد، حساب «نفت جهان اسلام» را نکرده است وگرنه می‌دانست که پیروزی از آن ماست. بله ما خطای ادراکی دهشتناکی داشتیم. ما سالیان طولانی به نفت به چشم سلاحی در مواجهه با جهان می‌نگریستیم، بر همین اساس موجی که بعدتر با جهش فناروی به «گذار انرژی» در جهان موسوم شد را از همان ابتدا توطئه غرب برای از کار انداختن سلاح پرنفوذمان دانستیم. گرچه چنین انگاره‌ای کمتر در محافل عمومی بیان شده اما خط رفتاری که طی دو دهه گذشته در ایران شکل گرفته عمدتا در مسیر همین تصور از آینده اتمسفر انرژی بوده است. ما اشتباه بودن این مسیر را درست زمانی به تلخی و سختی درک کردیم که کشورهای نفت‌خیز بزرگ دیگری که برای دهه‌ها دوش به دوش آنها در بازارجهانی نفت رقابت می‌کردیم از طرح‌های بزرگ تولید انرژی تجدیدپذیر خود رونمایی کردند. این زمان اما ایران در چاه ویل تحریم‌های اقتصادی و در چاله انزوای فناوری و سرمایه درافتاده بود و هر اقدامی برای طی کردن مسیر عقب ماندگی نیازمند هزینه‌ها و تحمل سختی‌های مضاعف بود که از گرده رنجور اقتصاد ایران بر نمی‌آمد.
حالا در چشم‌اندازی دورتر، تولید انرژی مصرفی در ایران را بر پایه‌ انرژی فسیلی ادامه می‌دهیم، تا چه زمانی؟ بی‌شک تا زمانی که به پایان برسد! که اگر چنین تصوری نداشتیم، گازرسانی به ده‌ها شهر و روستای شرق و جنوب کشور که عمدتا در محدوده جغرافیای گرم کشور هستند طی هفت هشت سال گذشته اقدامی غیرمنطقی به نظر می‌آمد. پس به دلیل تداوم وجود خطای ادراکی ما هنوز هم درک درستی از ضرورت پرداختن به انرژی‌های تجدیدپذیر نداریم. اگر به نقشه طرح و برنامه‌های دهساله منتهی به ۱۴۰۲ دقت کنید می‌بینیم توسعه گازرسانی، احداث نیروگاه های ترکیبی گاز/مازوت(گازوئیل) و تولید بنزین موتور سه ستون اصلی سیاستگذاری و اجرای طرح‌های انرژی در کشور را شکل داده است. همه آنچه در این سه بخش به ثمر رسیده یا می‌رسد نیز با تعابیری همچون «نعمت»، یا «دستاورد ارزشمند» یادشده و طبیعتا با کلیدواژه‌هایی همچون توانایی و خودکفایی همراه است. این ها پدیدارهایی است که وجود خطای ادراکی مهلک در سیاستگذاری انرژی ایران را فریاد می زند، هرچند کمتر گوشی برای شنیدن این فریادها هست.
دولت مقتدر یعنی این
یکی دیگر از جلوه‌های عقب ماندگی ایران در حرکت به سوی توسعه انرژی‌های تجدیدپذیر در ادراک نادرست از مفهوم «دولت» در ساختار حکمرانی ایرانی نهفته است. گل دولت در ایران با «قدرت انحصاری توزیع» ممزوج شده است. این ماجرا ربطی به ساختار سیاسی فعلی ایران در چهل و چهارسال اخیر ندارد؛ رویه‌ای است که از زمان شکل‌گیری دولت مدرن در ایران وجود داشته است. اما نکته اینجاست که حتی تحولات پرشتاب جهانی نیز در دهه‌های اخیر باعث اقناع دولت به دست برداشتن از این سیاست نشده است و همینجا یک خطای رفتاری تولید شده است. در ایران دولت تولیدکننده انرژی، توزیع‌کننده و فروشنده آن است و مردم خریدار و مصرف‌کننده آن. این قاعده درباره همه سوخت‌های فسیلی، برق و حتی آب یکسان است. حتی تحول در سیاست‌های کلی نظام و سربرآوردن بازیگران تازه‌ای بنام نیروگاه خصوصی، پالایشگاه خصوصی و … هم نتوانسته ماهیت مساله را تغییر دهد. پالایشگاه‌ها نفت خام را از دولت می‌خرند، به فرآورده سوختی تبدیل کرده و به دولت می‌فروشند تا دولت آن را بر مبنای سیاست‌های خود توزیع کند. درباره برق نیز همین روند وجود دارد. دولت تولیدکننده برق است و نیروگاه‌های خصوصی نیز در تولید برق مشارکت دارند، اما در بخش خانگی توزیع‌کننده اصلی برق دولت است. در زمینه فروش برق به صنایع نیز از همین سال اخیر رویه‌ای در بورس انرژی به وجودآمده تا صنایع بزرگ قادر باشند «تضمین برق» مورد نیاز خود را از طریق عرضه برق نیروگاه‌ها در فضای بورس انرژی خریداری کنند. اما باز هم این دولت است که مسئولیت انحصاری توزیع برق را بر عهده دارد و همانطور که نوشتم یک کارخانه بزرگ صنعتی خود برق را از دولت می‌گیرد اما ضمانت تامین آن را از نیروگاه خصوصی خریده است، نیروگاهی که برق خود را به شبکه منتقل می‌کند.
برای برون رفت از بحران رو به گسترش انرژی و جبران بخشی از عقب ماندگی‌های ایران در زمینه انرژی تجدیدپذیر ما ناگزیر باید به سوی خاتمه دادن به این روند انحصاری حرکت کنیم. باید در انگاره‌های ادراکی «دولت مقتدر» تجدید نظر کنیم. با تحرک بخشی به شرکت‌های محلی، امکان تامین برق شهرها و شهرک‌های بزرگ به وسیله نیروگاه‌های تجدیدپذیر محلی را فراهم کنیم. دولت در انگاره ذهنی خود یکی از پایه‌های اقتدار خود را نه توانایی تامین انرژی که به اشتباه «توانائی انحصاری تعیین قیمت انرژی» می‌داند، تا زمانی که چنین تصوری بر تعریف دولت از اقتدار سایه افکنده سخن گفتن از توسعه انرژی تجدیدپذیر شوخی است. چرا که در این تصور اساسا انرژی تجدیدپذیر تولیدشده با برق تولیدی نیروگاه مازوت سوز تفاوتی ندارد و دولت به عنوان نماد اقتدار صرفا از توانایی‌اش در صیانت از تعیین قیمت اهمیت می‌دهد.
عبرت نمی‌گیریم
حمله روسیه به اوکراین در زمستان سال ۱۴۰۰ شمسی تاکنون از جنبه‌های مختلف تحلیل شده است، در این جا صرفا به هوشمندی سیاستگذاری اروپا در عبور از بحران انرژی اشاره می‌کنم. ما ایرانیان از بسیاری جملات شعاری، خاطرات تلخ و شیرین فراوان داریم، از مهمترین آنها « بدیل تهدید به فرصت» است. جمله‌ای که طی دو دهه اخیر بارها در فضای فکری ایران، توفان به پا کرده، شورآفریده و امیدها بر دل نشانده است، اما اثرات و تبعات آن همه زمزمه فردی و گروهی این شعار، چندان شیرینی در کام توسعه ملی ایران نداشته است. با این حال اروپائی‌ها بدون اینکه توصیفی ایدئولوژیک به این جمله بدهند، آن را محقق کردند.
اروپائی‌ها تنها یکسال پس از حمله روسیه به اوکراین و ظهور بحران بلندمدت در سپهر تامین انرژی‌شان، یک برنامه پنج ساله منطقی در زمینه رفع وابستگی به انرژی فسیلی وارداتی از طریق توسعه انرژی تجدیدپذیر تدوین کردند. در همین زمینه، تولید انرژی خورشیدی از ۴۷۱ به ۵۹۲ گیگاوات، یعنی رشد سالانه ۴۸ گیگاوات محقق شد. رشد تولید انرژی باد از ۳۲۶ گیگاوات به ۵۱۰ گیگاوات، یعنی رشد سالانه ۳۶ گیگاوات و افزایش سهم سوخت تجدیدپذیر از ۱۶ درصد به ۳۲ درصد در سال ۲۰۲۷ هدفگذاری شد. طی همین یکسال اخیر بخش عمده‌ای از طراحی سرمایه‌گذاری ۳۵ میلیارد دلاری جهانی برای توسعه انرژی باد به طرح‌های قاره اروپا اختصاص داشته است و بر اساس برآورد وودمکنزی، در چشم‌انداز سال ۲۰۳۰ نیز اروپا همچنان با داشتن سهم برتر از ۱۲۰ میلیارد دلار سبد سرمایه‌گذاری جهانی، پرچمدار این نوع از انرژی تجدیدپذیر خواهد بود. سیاستگذاری انرژی اروپا به گونه‌ای است که تا سال ۲۰۲۷ وابستگی این قاره به انرژی فسیلی وارداتی از روسیه را به صفر برساند. هرچند این به معنای پایان سهم نفت و گاز (و گاز مایع شده طبیعی) از سبد خریدهای خارجی اروپا نخواهد بود، اما به هر روی در سپهر سال ۲۰۲۷ اروپا از تهدید حمله روس‌ها به اوکراین، میوه تبدیل شدنش به فرصت و مزیت را خواهند چید. چه بسا برخی کشورهای این قاره همین حالا و تنها طی یکسال راه پنج‌ساله را رفته و جشن تهدید به فرصت شدن واقعه جنگ را بی سر و صدا برگزار کرده‌اند. اما چرا من اینجا به «سیاستگذاری» اروپا در قبال مواجهه با روسیه در زمینه انرژی پرداختم؟ شاید اولین پرسش این باشد که مگر ایران در زمینه انرژی وابستگی دارد که ما هم بخواهیم چنین روندی را تکرار کنیم؟ نه، ایران همچنان بخش عمده انرژی مصرفی در کشور را از منابع داخلی تولید می‌کند اما واقعیت اینجاست که وابسته شدن ما به انرژی وارداتی چندان دور نیست.
ما اگر همین امروز هم مسیر خود را در نگاه به انرژی‌های تجدیدپذیر اصلاح کنیم، ناچار به مواجهه با تبعات و مشکلات ناشی از تاخیری تاسف بار هستیم. امروز در خوشبینانه‌ترین حالت تنها ۳ دهم درصد از کل انرژی مصرفی ایران را تولیدات ناشی از گونه‌های تجدیدپذیر تشکیل می‌دهد. انگاره ذهنی «نفت و گاز داریم، پس ثروتمندیم» همچنان ستون اصلی سیاستگذاری انرژی کشور است و دولت مقتدر و منحصر، جایی برای حضور شرکت‌های خصوصی در فضای اقتصاد انرژی تجدیدپذیر ایران باز نمی‌کند. ما نه تنها به ادامه مسیر نادرست و ادارک غلط گذشته خود ادامه می‌دهیم، بلکه از رویدادهای بسیار سترگی که باعث شده مناطقی از جهان به شتاب بر روند توسعه انرژی‌های تجدیدپذیر دست بزنند نیز عبرت نمی‌گیریم. ما از سختی و تلخی راهی که اروپا برای رهایی از وابستگی به انرژی وارداتی طی کرد درس نمی‌گیریم، چرا که ادراک مسلط در پس ذهن ما ایرانیان به ما قبولانده که زیرپای ما ثروت بسیار نهفته است. ما دلخوش به همین انگاره‌های ذهنی هستیم ولی همسایه‌های‌مان زودتر از ما از تصور سنتی‌شان از نفت و گاز دست برداشته‌اند. عربستان سعودی در تدارک بزرگترین نیروگاه خورشیدی جهان است، همه کشورهای جنوب خلیج فارس و عراق طرح‌های بسیار بزرگ انرژی خورشیدی را در برنامه دارند. ترکیه با ده‌ها میلیارد دلار سرمایه‌گذاری به سوی رشد خیره کننده ۶۴ درصدی در زمینه انرژی تجدیدپذیر و تبدیل شدن به چهارمین مرکز بزرگ انرژی‌های نو در اروپا حرکت می‌کند و تلخ این است که دوره زمانی این هدفگذاری ترکیه دقیقا همزمان با دوره زمانی برنامه هفتم توسعه ایران است که در افق برنامه ما صرفا خلاص شدن از ناترازی ۱۰ هزار مگاواتی تولید و مصرف اگر رخ دهد کاری شایسته تکریم انجام شده است.
ما برای ورود به روندی نو در زمینه انرژی‌های تجدیدپذیر قبل از کسب فناوری، پیش از طراحی نیروگاه و قبل از تدوین شبکه تولید و مصرف به راستی نیاز داریم ادراک خودمان از شرایطی که در آن قرار داریم را یک‌بار و با شجاعت تغییر دهیم. تا زمانی که ما گرفتار ادراک‌های نادرست از جهان پیرامونمان و از دارائی‌ها و نیازهای‌مان باشیم هر نوع سیاستگذاری در زمینه انرژی به پیچیده‌تر شدن کلاف ناترازی و بحران و عقب ماندگی منجر خواهد شد. پس طرحی نو در اندازیم.

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

مسافران قطار مرگ

مسافران قطار مرگ

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشترین بازنشر