پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | کاشفان فروتن آب

«محمدعلی هاتفی» مقنی و استادکار قنات در گفت‌وگو با «پیام ما» از زیروبم‌های قنات می‌گوید

کاشفان فروتن آب

استادکارهای قدیمی‌ هم می‌گفتند لباس سفید، کفن مقنی است، تا اگر خدایی نکرده نتوانست بالا بیاید لباس آخرتش باشد





کاشفان فروتن آب

۲۰ تیر ۱۴۰۲، ۲۱:۳۵

هشتاد متر زیر زمین هستند، استاد نگاهی به اطراف می‌اندازد و مسیر را برای شاگردش مشخص می‌کند. همه‌چیز بدون یک درصد اشتباه پیش می‌‌رود و آنها به همان جایی که قرار است برسند، پس از 200 متر کندن مسیر در زیر زمین‌ می‌رسند و به حلقۀ چاه بعد می‌رسند. روی زمین مهندسان پلی را طراحی کرده‌ و از دو طرف شروع به ساخت آن کرده‌اند، دو طرف پل به هم نمی‌‌رسد و خبر آن در شبکه‌های مختلف دست‌به‌دست می‌شود. خبر اول اما همان زیر زمین می‌ماند. کاری که مقنی‌ها می‌کنند، کمتر مورد توجه قرار گرفته، با اینکه سنت قنات همواره مایۀ تفاخر ایرانیان بوده است و توانسته در میراث جهانی یونسکو هم ثبت شود. «محمدعلی هاتفی» 39 ساله، از سیزده‌سالگی وارد قنات شده است،‌ پدرش از شش‌سالگی و پدربزرگش هم در همین حدود، چهار و پنج نسل پیش از او هم روزهایشان در قنات گذشته و حتی شب را هم در محل‌های استراحت تعبیه‌شده در میل قنات‌ها به صبح رسانده‌اند. در گفت‌وگو با او از قنات،‌ مشقت‌ها و جایگاهش در جامعۀ امروز ایران پرسیدیم.

 

چه زمانی برای اولین‌بار وارد کار قنات شدید؟
سال 76 حدود 13 سال داشتم، پدر و عموم با استاد «مهدی دهستانی» روی قنات عیش‌آباد احمدآباد کار می‌کردند. آن زمان رسم نبود کسی را که روی قنات کار نمی‌کند، همراهشان ببرد. با اصرار زیادی همراه‌شان شدم و نظار‌ه‌گرشان بودم. آن روزها وقتی استاد دهستانی بالا می‌آمد، به شوخی کلاه مقنی‌گری خود را به من می‌داد و می‌گفت «‌هادر این کلاه باش» (مراقب این کلاه باش). من خیلی خوشحال بودم که این کار را انجام می‌دهم. چند ماه پیش به او گفتم یادت است کلاهت را به من دادی؟ او جواب داد من کلاه را به تو دادم تا ادامه‌دهندۀ این راه باشی و امروز در همان مسیر هستی. خاطرم هست آن روزها با خود می‌گفتم ادامه‌دهندۀ راه پدر، پدربزرگ و چهار پنج نسل پیش از خودم که همگی مقنی بودند خواهم بود. پدرم اصرار کرد دنبال کارهای دیگر بروم و ادامه تحصیل دهم. من در مقابل می‌خواستم حسی و لذتی را که زیر زمین مقنی‌ها از یافتن مزۀ آب تجربه می‌کنند، داشته باشم. در این سال‌ها که در این راه قدم برداشتم این چیزها را دیدم، اما بالاخره به دست آوردن‌شان تبعاتی هم داشت که همین مشکل زانوهایم است که باید جراحی‌‌شان کنم.
می‌‌گویند رنگ سفید لباس مقنی‌، ازاین‌روست که ممکن است هر لحظه دچار حادثه شود و زنده از قنات بیرون نیاید، واقعاً اینطور است؟
بسیاری از مقنی‌ها در قنات جان خود را از دست داده‌اند، نمونه‌اش عموی پدرم که استادکار بود و در حادثۀ قنات فوت شد. استادکارهای قدیمی‌ هم می‌گفتند این لباس، کفن مقنی است، تا اگر خدایی نکرده نتوانست بالا بیاید لباس آخرتش باشد. بااین‌حال سفید، رنگ تمیزی و پاکی هم هست و آب مظهر همین صفات است. کلاه مقنی‌ها هم باعث می‌شود خاک بر سرشان نریزد و کمی‌ نقش ضربه‌گیر دارد.

ما اصلاً بیمۀ مقنی نداریم و آنها که بیمه‌‌اند، بیمۀ آزاد دارند. پدربزرگ من یا پدرم بیمه نبودند و من هم از طریق کار دوم بیمه‌ام پرداخت می‌شود

چند ساعت در قنات تنها هستید؟
کمتر از چهار تا پنج ساعت نیست، ولی گاهی یک نفر دیگر همراهمان است و بسته به کار فرق دارد.
در تاریکی و سکوت قنات‌، به چه فکر می‌کنید؟
وقتی پایین می‌روم کسی جز خودم پایین نیست. در این مدت با خدا ارتباط برقرار می‌کنم و ذکر می‌گویم. از او می‌خواهم که کار خوش‌نشین شود‌، آب پیدا کنم،‌ خطرات آن روز از من دور شود و سالم بالا بیایم.
اینکه 80 متر زیر زمین تنها هستید‌، باعث نمی‌شود بترسید و به‌خاطر آن ذکر بگویید؟
ترس فقط ترس از خداست. وقتی پایین قنات می‌روی، شاید فکر نکنی نمی‌خواهی بالا بیایی. حوادث طبیعی است که بدون خبر دادن اتفاق می‌افتد. ولی ذکر به بهتر انجام دادن کاری که می‌خواهید انجام دهید، کمک می‌کند. از خدا می‌خواهم به سفره‌های آبی و شکاف‌های آب برسم. زمانی که وارد قنات می‌شوم، نیت می‌کنم و فردی را در نظر می‌گیرم تا کار خوب شود. بارها شاهد بوده‌ام که در آخر کار در اوج ناامیدی کار انجام شده و این قدرت خداست که ناامید شوید، ولی در اوج آن به چیزی که می‌‌خواهید برسید. همین موضوع نشان می‌دهد هر وقت خدا بخواهد کار انجام می‌شود و ما فقط وسیله هستیم.
اتفاق افتاده آن پایین با حس عجیبی یا موجودی مواجه شوید؟ چون بارها شنیده‌ایم که کشاورزها می‌گویند شب در مزرعه موجوداتی را دیده‌اند.
من در قنات‌هایی که کار کردم چیزی ندیدم. موجودات ناشناخته به یاری آدم‌هایی می‌‌آیند که برای کاری تلاش می‌کنند. گاهی حس کرده‌ام نیرویی غیر از خودم به من کمک می‌دهد، ولی حس ترس نداشتم. هر چه بوده پشتیبانی بوده و این قدرت خداوند است که از هر راهی به ما کمک می‌رساند.

اگر کشور دیگری هم مقنی داشته باشد، الگوی کاری‌‌اش را از ایران گرفته است. تابه‌حال نشده که کسی بیاید و به مقنی‌های ایران چیز بهتری ارائه دهد

صدای آب قنات برای شما چه معنایی دارد؟ با صدای آب‌های دیگر فرق دارد؟
وقتی به آب می‌رسی و حاصل تلاشت را می‌بینی سختی‌ها دود می‌شود و به هوا می‌رود. صدای آب قنات برای ما مثل موسیقی و ترانه‌ای آرام است که با آن انس گرفته‌ایم.
از سیزده‌سالگی تا الان که 39 ساله هستید، روی چند قنات کار کرده‌اید؟
شاید نتوان تعداد گفت، ولی روی قنات‌های زیادی کار کرده‌ام.
همۀ آنها در اردکان بوده؟
جدا از اردکان در مناطق دیگر هم بوده است. نمونه‌اش خرانق،‌ رباط،‌ میبد، بعضی روستاهای یزد ولی بیشتر در خود اردکان متمرکز بود‌ه‌ام.
کدام قنات از همه سخت‌تر بود؟
اصولاً سخت‌ترین برای ما معنا ندارد؛ زیرا هر چه سخت‌تر باشد، لذتش هم بیشتر است. مثل قنات زین‌آباد چون گرچه سختی زیادی دارد، ولی نتیجه‌اش به همان اندازه شیرین‌تر است. البته من روی قنات‌های زیادی کار کرده‌ام که هر کدام لذت خاص خود را داشته، ولی زین‌آباد برای من خاص است.
سختی این قنات چه بود؟
در کارمان در قنات زین‌آباد به لایه‌های سفت زمین برخورد کردیم و کار در عمق 80 متری آن سخت می‌شد. یکی از آرزوهای من همیشه این بود که روی این قنات در کنار استاد دهستانی کار کنم، وقتی هفده‌ساله بودم یک‌بار رفتم و نشد، ولی دفعۀ بعد توانستم در زین‌آباد با استاد کار را به سرانجام برسانم.
اوضاع قنات‌ها در اردکان چطور است؟
اوضاع قنات هیچ‌جا خوب نیست. چاه‌های عمیق و خشکسالی مداوم باعث شده سطح آب قنات پایین برود و آنها را از دست بدهیم. البته نمی‌گویم که این موضوع عمدی بوده و عده‌ای خواسته‌اند قنات را خشک کنند،‌ چون هیچ‌کس نمی‌‌خواهد قنات را با دست خودش خشک کند، ولی درنهایت شاهد مرگ بسیاری از آنها بوده‌ایم. به‌عنوان مثال در اردکان دو سال قبل تنها یک باران آمد که به درد قنات نمی‌خورد،‌ تراز آب در این منطقه پایین رفته است،‌ قنات دچار مشکل شده و مجبور شده‌اند چاه بزنند.
با خشک شدن قنات حیات‌وحش هم دچار مشکل می‌شود؟
در گذشته هر جا که جاده‌ای می‌گذشت، پاکن‌هایی (محلی برای دسترسی به آب قنات) داشتیم که حیوانات و مسافران از آن آب برداشت می‌کردند و آب در دسترس‌‌شان قرار می‌گرفت. با خشک شدن قنات‌ها این جایگاه‌ها هم بلااستفاده شده‌اند.
شما به‌واسطۀ کار در قنات با مشکل سلامتی مواجه شده‌اید و باید پایتان را جراحی کنید،‌ قنات‌ها هم دارند خشک می‌شوند،‌ پشیمان نیستید که به حرف پدرتان گوش ندادید؟
ممکن است مشکل پا داشته باشم، ولی وقتی وارد قنات می‌شوم آرامشی که به دست می‌آورم خیلی بیشتر است. بسیاری از افراد را می‌شناسیم که برای چیزی که می‌خواهند به دست آورند، سختی می‌کشند،؛ من هم به اندازۀ خودم باید این سختی‌ها را تحمل کنم. ادامه دادن این کار برای من قطعی است. چون پا جایی می‌گذارم که پدر و پدربزرگم گذاشته‌اند و این حس خوبی است. من تا آخرین لحظه می‌روم؛ چون نمی‌خواهم در میانۀ راه سختی‌هایی که پدرم کشیده را رها کنم، حتی اگر دو پایم را از دست بدهم. در کار قنات پدرم به خاطر یک قرص نان خالی کتک خورده است. من چرا ادامه‌دهندۀ راهش نباشم؟ او در آن سختی کار قنات را انجام داد، من که وضعم بهتر از اوست چرا تمامش نکنم؟ من ادامه‌دهنده خواهم بود. پدربزرگم وقتی می‌خواسته مزد بستاند، یک مشت گندم به او می‌دادند، یا کلاه مقنی را پر از گندم می‌کردند. او با آن وضعیت و سختی‌ها مقابله کرده است، من هم هر چقدر سختی باشد ادامه می‌دهم.
با این تجربه اما می‌گذارید پسرتان وارد کار قنات شود؟
به پسرم می‌گویم که این سختی دارد، آسان نیست. ممکن است به او بگویم مهندسی آب بخواند و یا رشته‌ای که به آب مرتبط باشد.
چالش مقنی‌گری جدا از مشکلات جسمی چیست؟
موضوعی که بیشتر جلسات گفته‌ام، ترس از آیندۀ مقنی‌هاست. کسانی را که در این رشته کار می‌کنند، می‌بینم بیمه‌ای ندارند. با وجود زحماتی که می‌کشند وقتی نمی‌توانند این کار را انجام دهند، کسی سراغ‌شان را هم نمی‌گیرد. هر کسی که وارد این کار می‌شود، با عشق و علاقه می‌آید. شاید من در قدیم خیلی کارهای راحت‌تر می‌توانستم انجام دهم، ولی چون عشق و علاقه داشتم وارد این رشته شدم. امیدوارم خدا کمک کند و این کار را ادامه دهم.
فارغ از نداشتن بیمه که وجه مشترک مقنی‌گری در گذشته و امروز بوده،‌ چه شباهت و تفاوت‌هایی این حرفه و هنر از قبل تا کنون دارد؟
در گذشته در اردکان ما و شهرهای دیگر حاصل دسترنج مقنی را با گندم یا جو می‌دادند،‌ البته میزان آن برای استادکار فرق داشت. الان به شکل ریالی می‌دهند، اما در هر دو حال میزان آن به اندازۀ زحمتش نیست. علاوه‌برآن، استادکار قدیم ساعت کار بیشتری داشت و نوع کارهایش هم فرق داشت. پدربزرگ من گاه 7-8 ساعت یعنی از صبح تا عصر در قنات کار می‌کرده،‌ بالا که می‌آمده روی قنات دیگری تا نیمه‌شب کار می‌کرده و بعد می‌رفته و در بو‌کن که فضایی خالی در همان قنات است و برای خواب و استراحت تعبیه‌شده، می‌خوابیده. در قدیم مقنی‌ها 3 تا 8 ساعت و 4 تا 6 ساعت کار و همانجا استراحت می‌کردند. آنها هفته‌ای یک‌بار خانه می‌رفتند، هر چند که محل کارشان نزدیک شهر بود، ولی می‌خواستند کار ادامه پیدا کند. در آن زمان یک نفر مسئول آب شیرین بود و بهترین غذایی هم که استفاده می‌کردند، ارده شیره بود و غذای گرم روال نداشت.
آیا به‌لحاظ زمانی هم تفاوتی داشت،‌ یعنی فصل خاصی قنات زده می‌شد؟
چند کار روی قنات در قدیم انجام می‌شد،‌ آب هرزی، ‌لایروبی و خرابی‌کشی، پیش‌کارکنی. همۀ اینها متفاوت بود و نفراتی که انجام می‌دادند هم فرق داشت. بحث کندن قنات یا پیش‌کارکنی اساتید خود را داشت که سخت‌‌ترین بخش است. لایروبی و خرابی‌کشی را یا آن استاد انجام می‌داد، یا به دیگران واگذار می‌کرد. برای آب هرزی حدود سه-چهار ماه یک‌بار یک گروه می‌رفتند از اول تا آخر قنات مسیر را بازرسی کنند تا خرابی اتفاق نیفتاده باشد. درواقع هر استادکار،‌ یا تنها یک کار خاص را به‌عهده می‌گرفت و یا همه کار را خودش انجام می‌داد. فصل هم فرق داشت. قنات‌هایی که آب سرد داشتند، کارشان را تابستان انجام می‌دادند. مثلاً ما قناتی داریم که آب آن سرد است و تابستان می‌توانیم روی آن کار کنیم و زمستان پیش‌کارکنی انجام می‌دهیم.
طولانی‌ترین قناتی که روی آن کار کرده‌اید، کدام بود؟
در ایران قنات زارچ یزد با 90 کیلومتر طولانی‌ترین قنات و قنات قصبۀ گناباد با میل 300 متری، عمیق‌ترین آنهاست. در اردکان ما قنات زین‌آباد در جنوب‌شرق این شهر را داریم که 22 کیلومتر دارد و 30 لیتر دبی آب همچنان زنده است و روی آن کار می‌کنم. این قنات را 800 سال پیش دو خواهر به اسم طاهره و زینب به وجود آوردند و شش شبانه‌روز آب آن وقف است. البته رشتۀ طاهره قنات زین‌آباد 40 سال پیش خشک شده، ولی رشتۀ زینب هنوز زنده است. قنات صدرآباد با 40 کیلومتر از این قنات طولانی‌‌تر است، اما این قنات جزو قنات‌های مرده است و 50 سال پیش خشک شد. قنات تقی‌‌آباد و زمان‌آباد که به آنها زردوک می‌گوییم و نخستین مسجد شهر در کنار آن بوده است و گفته می‌شود اردکان قدیم آنجا قرار داشته هم در دو بازۀ زمانی خشک شد. تقی‌آباد 50 سال پیش و زمان‌آباد سال‌های 84 و 85. پدر و پدربزرگم روی تقی‌‌آباد کار کردند، ولی من این فرصت را نداشتم.
شما می‌گویید قنات زنده و مرده انگار دربارۀ فردی صحبت می‌کنید. قنات در ذهن شما چیست؟
دقیقاً همینطور است. وقتی که آب که مایۀ حیات است، داخل قنات جریان دارد پس قنات زنده است. علاوه‌برآن، یکی از چیزهایی که شاید ما خودمان فقط می‌فهمیم این است که قنات باید بخواهد روی آن کار کنید. اگر فکر و نیت برای کار با قنات نباشد، شما را رد می‌کند. شاید یکی از دلایلی که دستمزد و مزد مقنی اندازۀ زحمت‌شان نیست، همین است که با موجود زنده سروکار دارند. حسی که ما داریم را شاید خیلی‌ها نتوانند درک کنند و قدرت‌هایی که کار در قنات به شما می‌دهد، شاید خیلی‌ها نداشته باشند.
آیا تعداد مقنی‌ها نسبت به قنات‌ها کافی است؟
قنات در کرمان و یزد حرف اول را به‌لحاظ استادکارهایش می‌زند‌، البته شاید شکل کندن در دو منطقه به‌واسطۀ شرایط خاص جغرافیایی و آب و خاک فرق داشته باشد، اما در هر دو استان در این زمینه بسیار حرفه‌ای بوده‌اند؛ اما امروز در اردکان و شهرهای دوروبر کمبود مقنی داریم. در میبد یا یزد هم وضعیت همین است، درحالی‌که ما قبلاً در میبد بهترین مقنی‌ها را داشتیم، ولی الان مقنی در این شهر نیست و در اردکان آخرین نسل‌ها کار می‌کنند. در بسیاری از شهرها و روستاها کسانی روی قنات کار می‌کنند که در این کار به درجۀ استادی نرسیده‌اند، یا سررشته‌ای از آن ندارند. شاید ببینید خیلی‌ها حتی از کشورهای دیگر هم دارند روی قنات کار می‌کنند، ولی آنها مهارت حفظ آب را ندارند. چند جا دیدم به‌جای اضافه کردن آب‌، باعث کاهش آن شده‌اند، دلیل آن هم به این برمی‌گردد که اگر قنات را دستکاری کنید تلفات آبی را که از مادرچاه می‌آید، شاهد خواهید بود.
مقنی‌های اردکان چند ساله‌اند؟
یکی دو نفر از آنها بالای 55 هستند و بقیه بالای 60 و 70 سال دارند.
آیا آنها خدمات بیمه دریافت می‌کنند؟
ما اصلاً بیمۀ مقنی نداریم و آنها که بیمه‌‌اند، بیمۀ آزاد دارند. پدربزرگ من یا پدرم بیمه نبودند و من هم از طریق کار دوم بیمه‌ام پرداخت می‌شود.
آیا مقنی‌گری در ایران و کشورهای دیگر فرق می‌کند؟
اگر کشور دیگری هم مقنی داشته باشد، الگوی کاری‌‌اش را از ایران گرفته است. تابه‌حال نشده که کسی بیاید و به مقنی‌های ایران چیز بهتری ارائه دهد. شنیده‌ام در سال‌های اخیر عمان در این زمینه فعال شده‌اند، مطمئناً ایرانی‌ها به آنجا رفته‌اند و این کار را انجام می‌دهند.
اکثر قنات‌های اردکان و کرمان اسم‌های مشابه دارند، دلیلش چیست؟
استادکارهای قدیمی ‌می‌گویند پدربزرگ‌های ما به کرمان رفته و آنجا کار کرده‌اند،‌ همین باعث شده که اسم قنات‌ها مشابه باشد. این موضوع به‌ویژه در کرمان و بم بیشتر است. به‌عنوان مثال قنات عیش‌آباد،‌ قاسم‌آباد و … که مشابه همین اسامی در هر دو منطقه هست.
از قنات‌هایی که کار کرده‌اید، چند تا زنده مانده‌اند؟
از وقتی شروع به کار کرده‌ام، هشت قنات آب داشت که در این مدت چهار قنات، دیگر زنده نیستند. سطح آب در آنها پایین رفت و آبدهی‌ای را که قبلاً داشتند، دیگر ندارند و مجبور شدند چاه بزنند.
استادکارهای قنات که بعضی بالای 70 سال دارند، سابقه کاریشان چقدر است؟
پدر استاد دهستانی چند قنات زیر دستش بوده و برای آنها مقنی داشته، یک‌بار می‌خواستند برای یکی از این قنات‌ها کار لایروبی انجام دهند و یک نفر کم داشتند. پدرش می‌گوید پسر من شش‌ساله است و می‌تواند کار کند. از فردای آن روز استاد دهستانی شروع به کار کرده، اول دلو خاک و چرخ می‌کشیده تا اینکه در هفده‌سالگی استادکار و پیمانکار شده است. پدر من از شش‌سالگی کار روی قنات را شروع کرد. آنها هفتاد سال است که کار قنات می‌کنند و الان هم کهولت سن، کمی‌ جلوی کارشان را می‌گیرد. دهستانی کسی بود که کسی جرئت نمی‌کرد کنارش کار کند، چون دو برابر دیگر استادکارها کار می‌کرد و کسی نبود هم‌پایش کار کند.
ولی شما رفتید
من یک‌بار رفتم و نشد. به‌قول خودش فرار کردم. سه-چهار سال بعد دوباره رفتم و الان هم با او کار می‌کنم. زمانی‌که من شروع به کار کردم هر کسی کنار استاد دهستانی کار می‌کرد، برایش امتیازی بود. در ادارۀ جهاد کشاورزی،‌ محله‌مان و منطقه می‌گفتند شاگرد چه کسی هستی و وقتی می‌‌گفتم اعتباری بود،‌ الان هم هست.
مقنی‌ها انجمنی برای گرفتن حقوق شأن و تبادل تجربه با هم دارند؟
آنها گرچه از هم مشاوره می‌گیرند، ولی اینکه دور هم بنشینند و کسی مسئول باشد خیر. در قدیم کسانی بودند که کامل بر کار استادکاران نظارت می‌کردند و نظر می‌دادند و نظرشان بی‌بروبرگرد اجرا می‌شد.
می‌گویند پول قنات برکت دارد، این گفته به چه معناست؟
ما هیچ‌وقت بی پول نمی‌شویم. شاید کم داشته باشیم، ولی پول را خدا به ما می‌رساند.
ولی گفتید زندگی پدرتان سخت بوده
گاهی سخت‌ها شیرین است. پدربزرگم با این‌همه سختی که کشید گله نمی‌کرد.
هنوز از برخی کافرماها مزد اصلی‌اش را نگرفته و دیگر خودش نیست. او زمان ازدواج 10 من جو که 60 کیلو می‌شود، دارایی‌اش بود. ولی با تلاش‌هایی که داشت 2733 متر قنات زیر زمین طی 40 و 30 سال که استادکار بود، حفاری کرده است. او هیچ‌وقت نگفت استادکار به‌نامی ‌هستم، یا پدر قنات هستم یا اسم‌هایی که الان رایج شده است.
رکورد شما چقدر است؟
استاد دهستانی که نزدیک 40 سال روی زین‌آباد کار می‌کند، تنها دو کیلومتر از این قنات کنده است و باید به آن قنات‌های دیگر را اضافه کرد. من چون قنات‌های مختلف بودم نمی‌توانم بگویم، کنار حاجی دهستانی کار می‌کنم و هنوز اول راه هستیم.
شما می‌گویید مقنی‌ها با همۀ کسری‌ها می‌ساختند. اما آیا مادربزرگ و مادر و همسر شما همانقدر که شما رضایت داشتید، از این شرایط راضی بودند؟
تا جایی که یادم است مادربزرگم هیچ‌وقت ناشکر نبود. او خیلی کارها انجام داد و مزد آن‌چنانی نگرفت، بااین‌حال با همۀ سختی‌ها کار می‌کرد. کارهایی را که او انجام می‌داد، زن امروزی نمی‌کند یا نمی‌تواند انجام دهد. ما هیچ‌وقت بابت مزد و … ناشکری نکردیم و همیشه خدا هم به رسانده است.
ناشکر نبودن یک چیز است و اینکه بدانید هم درآمد ندارید و هم اینکه همسرتان ممکن است برنگردد یک چیز دیگر
زنان ما از خودگذشتگی کردند و از اول می‌دانستند که کار ما چیست.

جایگاه مقنی‌ها در جامعه چطور است؟ وقتی جایی می‌روید و می‌گویید مقنی هستید با شما چطور صحبت می‌کنند و آیا این شغل را می‌شناسند؟
بسیاری از مردم وقتی من را با لباس مقنی‌گری می‌بینند، فکر می‌کنند موبد زردشتی هستم. وقتی هم می‌فهمند خیلی لطف دارند. در دوره‌ای شاید مقنی‌گری و کارش ارزش زیادی نداشت. اما ازآنجاکه همیشه چون نیت مقنی‌ها خوب بوده،‌ این رویه عوض شده است. علاوه‌برآن ما پیش خداوند معامله می‌کنیم.
آیا کسانی هستند که مقنی‌گری را هنر بدانند؟
باید بدانند و اگر ندانند، به آنها می‌فهمانیم. مقنی‌گری فقط کندن خاک نیست. چند رشته در این کار دخالت دارد. استاد قنات جهت‌یابی را بلد است و زمین را به‌خوبی می‌شناسد. قلمی‌که می‌کشد، باید بداند چقدر آب‌دهی دارد، جنس فولاد را باید بشناسد و خیلی کارهای دیگر. ما سر قنات منتظر کسی نیستیم. اگر در این حوزه کاربلد نباشی، نمی‌توانی کار را انجام دهی. خیلی‌ها زیر زمین دست چپ و راست خودشان را نمی‌شناسند.
اتفاقاً سؤال بسیاری همین است که چطور می‌شود این راست و چپ را زیر زمین شناخت؟
این را باید وقتی در کار بفهمید. باید آنقدر آزمون و خطا کنید تا استادکار شوید و بتوانید تشخیص دهید. نوع صدایی که استاد می‌گیرد و جهتی که شناسایی می‌کند، درصد خطایش صفر است؛ آن هم زمانی که 200 متر زیر زمین هستیم. ما دو سال قبل قنات زین‌آباد را بدون خطا به‌ هم وصل کردیم. در کارمان گاهی قطب‌نما را کنار می‌گذاریم، زیرا آخرین نظر، نظر استاد است. ممکن است قطب‌نما یک یا دو درجه جابه‌جا شود، ولی چشم استاد خطا نمی‌کند.
خاطرۀ خوب و بدتان از قنات چه بوده؟
وقتی به آب می‌رسید و قنات پر آب می‌شود، بهترین خاطره است. بدترین خاطره‌هایی که داریم خشک شدن قنات‌هایی است که نمی‌شده و نتوانستیم کاری کنیم. البته تا آخرین کارهایی که می‌شده را چه من مقنی، چه صاحب قنات و چه در اداره‌جات انجام داده‌اند، ولی قنات احیا نشده است.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:

، ، ،





پیشنهاد سردبیر

مسافران قطار مرگ

مسافران قطار مرگ

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشترین بازنشر