پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | دماوند؛ اسطوره و فاجعه

«زمانی‌که یاقوت حموی جغرافی‌دان و نویسندۀ قرن هفتم هجری قمری در یکی از سفرهای فراوان خود به منطقۀ دماوند رسید،‌ از مردم محلی شنید که گاه‌گاه صداهایی غریب از کوه می‌شنوند و ادعا می‌کردند که صدای زوزۀ ضحاک است

دماوند؛ اسطوره و فاجعه

آنان به او گفتند فریدون در آن کوه ضحاک (بیوراسب) را به بند کشیده است و مقدر است که همیشه در آنجا بماند





دماوند؛ اسطوره و فاجعه

۱۲ تیر ۱۴۰۲، ۲۰:۵۲

«زمانی‌که یاقوت حموی جغرافی‌دان و نویسندۀ قرن هفتم هجری قمری در یکی از سفرهای فراوان خود به منطقۀ دماوند رسید،‌ از مردم محلی شنید که گاه‌گاه صداهایی غریب از کوه می‌شنوند و ادعا می‌کردند که صدای زوزۀ ضحاک است. آنان به او گفتند فریدون در آن کوه ضحاک (بیوراسب) را به بند کشیده است و مقدر است که همیشه در آنجا بماند. در حدود 800 سال بعد،‌ روزی که من در یکی از روستاهای منطقۀ دماوند بر بام خانه‌ای محقر ایستاده بودم…
تا آن قلۀ شکوهمند پر از برف را نظاره کنم،‌ زنی محلی که از آنجا می‌گذشت درست همان داستان را برایم بازگو کرد. او با چهره‌ای جدی پرسید: آیا تا به‌حال صدای زوزۀ ضحاک را شنیده‌ای؟ ما گاه‌گاه ضجه‌های او را از آن بالا می‌شنویم؟» «ساقی گازرانی»، دانش‌آموختۀ دکترای تاریخ از دانشگاه ایالتی اوهایو و محقق در حوزۀ اسطوره، کتاب خود را باعنوان «ضحاک، تاریخ از دل اسطوره‌» این‌چنین آغاز کرده و در ادامه به این افسانه و روایت‌های پیرامون آن پرداخته است.
دماوند برای ما ایرانی‌ها تنها به ضحاک و دربند کردنش در این کوه خلاصه نمی‌شود. این کوه همان جایی است که آرش بر فراز آن ایستاد و مرز ایران و توران را مشخص کرد،‌ زال در این کوه توسط سیمرغ پرورش یافت و گاو برمایه نیز فریدون را در کوهپایه‌های البرز و دماوند پرورش داد. هزار سال بعد «بهرام بیضایی» روایتی دیگر از آرش را به‌شکل نمایشنامه نوشت و «سیاوش کسرایی» دربارۀ آن شعری سرود،‌ همچنان که ملک‌الشعرای بهار این کار را دربارۀ دماوند پیشتر انجام داده است و این قله را «دیو سپید پای در بند» و «گنبد گیتی» خواند. با این حال باید هزار سال و بیشتر می‌گذشت تا دماوند معناهایی متفاوت از بخش اسطوره‌ای خود یابد. نمونه‌اش صعود از این کوه به نشانۀ افتخار یا عادتی روزمره!‌
کسانی هستند که برنامۀ هرساله‌شان ایستادن بر فراز این کوه است و گروه دیگری که با رؤیای این صعود تلاش می‌کنند با حضور مداوم در برنامه‌های آماده‌سازی در مردادماه که بهترین زمان صعود است‌، از آن بالا بروند. بخشی از آلودگی آب و خاک دماوند به حضور همین کوهنوردان مربوط است که بدون برنامه، بدون مجوز و بدون ظرفیت برد از آن صعود می‌کنند و اغلب آنها از ازدحام حاکم بر این کوه هم گله‌مندند. کمی آن‌سوتر معادن و دامداران را داریم که هرکدام به‌نوعی به جان این کوه افتاده‌اند. یکی هر آنچه در درون کوه است بیرون می‌کشد و دیگری هر آنچه بر آن روییده! گاه در رسانه‌ها دراین‌باره بحث می‌شود که دامداری باید متناسب با ظرفیت بُرد باشد و زمانی هم دربارۀ معدن‌کاوی در ارتفاعات بحثی درمی‌گیرد و باز موضوع مسکوت می‌ماند.
در سال‌های اخیر اما نام دماوند با چند مقولۀ دیگر هم گره خورده،‌ ترافیک و ویلاسازی! کسانی که از مسیر فیروزکوه وارد تهران می‌شوند، می‌دانند در دماوند گرفتار ترافیک خواهند شد‌ که یکی از دلایلش به مالکان همین ویلاها برمی‌گردد. همچنان متقاضیان بیشتری هم هستند که می‌خواهند در این منطقه خانه‌ای برای آخر هفته‌هایشان داشته باشند،‌ همین موضوع به قطعه‌بندی زمین‌های بیشتر در این منطقه منجر شده است؛ حتی اگر هنوز نتوانسته باشند خدماتی مانند آب و برق را دریافت کنند.
دماوند در میانۀ این هیاهوهای پیرامونش آرام است،‌ هاله‌ای از ابر قله آن را فراگرفته و اگر هوا سالم و پاک باشد حتی از کاشان هم می‌توان این قلۀ رمزآلود را مشاهده کرد. اما دماوند در عین آرامش هفت‌هزارساله، خاموش نیست و در غیاب مراکز خاص و ویژه‌ای که بتوانند رفتارش را زیر نظر داشته باشند، یک روز مواد مذاب از آن فوران می‌کند؛ روزی که گذاره‌ها آنچه را که در اطراف این کوه ساخته شده است، از بین ببرد و گازهای سمی و خاکسترهای آتشفشانی تا صدها کیلومتر به سمت شرق یعنی سمنان و ساری و گرگان را در خود فرو برد. آن روز گرچه ضحاکی نیست که قل و زنجیر‌هایش را پاره کند، اما دیوی بیدار خواهد شد که آرامش را از ما خواهد ربود. پس از آن روز، آیندگان در کنار آرش و فریدون و ضحاک و زال از مردم و مسئولانی سخن خواهند گفت که آرامش را به‌معنای خاموشی گرفته بودند و قربانی توهم خود شدند.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشترین بازنشر