سایت خبری پیام ما آنلاین | خطه شمالی کشور بازاری برای «اقتصاد رهایی»

در و دروازه‌های جامعه میزبان به تمامی روی جامعه میهمان گشوده است و هیچ حصار و بارویی از ورود بی‌مهابای فرهنگ بیگانه دفاع نمی‌کند

خطه شمالی کشور بازاری برای «اقتصاد رهایی»





خطه شمالی کشور بازاری برای «اقتصاد رهایی»

۲ بهمن ۱۴۰۰، ۰:۰۰

استان‌های شمالی کشور، دارای بالاترین جاذبه‌های گردشگری هستند. این جاذبه‌ها‌ چیزی نیستند به‌جز دریا، جنگل و طبیعت سبز. سایر جاذبه‌ها، همچون آثار طبیعی و تاریخی اهمیت درجه دوم نسبت به آن‌ها دارند. این که چرا این منابع گردشگری، تا این حد دارای جذبه و کشش گردشگرانه هستند، پرسشی است که پاسخ آن را باید در فضایی از تحلیل‌های فرهنگی، شامل مجاورت جغرافیایی منطقه فلات مرکزی با نوار ساحلی، آسانی شبکه‌های ارتباطی در یک سده اخیر جست‌وجو کرد. اما یکی از مهم‌ترین و بنیادی‌ترین تحلیل‌ها، نیاز به گریز از قیدوبندهای زندگی در شهرهای بزرگ و به‌ویژه تهران و دست‌یابی به رهایی از آن‌‌ها است.

سکونت در آپارتمان‌ها، نیازمند رعایت فرهنگ آپارتمان‌نشینی است، فرهنگی که ما را برای آرام‌ماندن در گوشه‌ای از قفس‌هایمان تربیت می‌کند؛ در راهروها و راه‌پله‌ها نباید سروصدا کنیم، داخل خانه باید مواظب صدایی که به واحدهای مجاور، اطراف و زیر و بالای خود باشیم، توی کوچه و خیابان دقت کنیم که آسایش دیگران را بر هم نزنیم، سرعت حرکت سواره‌مان نمی‌تواند از چهل کیلومتر فراتر برود، دائماً در راه‌بندان‌های طولانی گرفتار می‌شویم یا در واگن‌های مترو و اتوبوس‌ها، ناچار از تحمل نفس‌های دیگری روی صورتمان هستیم، بیشینه چشم‌انداز نگاه‌هایمان چند ده متر بیش‌تر نیست و حتماً در این فاصله به دیوار زمختی برخورد می‌کند، سهم ما از آسمان، قطعه‌ای کوچک از این بیکران است که در روز به رنگ خاکستری است و در شب هم، در آلودگی نوری ناشی از میلیون‌ها چراغ، بی‌کرانگی تاریکی و بی‌شماری ستارگان را تجربه نمی‌کنیم.
چنین است که وقتی پا به بیرون از این زندان خودساخته می‌گذاریم، فریاد رهایی‌مان از همان نخستین تونل بلند می‌شود و وقتی به چشم‌اندازهای بیکران کوه‌ها، جنگل‌ها و دریا می‌رسیم، تصوری از بهشت را انتظار می‌کشیم، جایی که قرار است آزاری نباشد، کسی با کسی ارتباطی نداشته باشد. غریبه‌ای بریده از قیدوبندهای اجتماعی و مناسبات محدودیت‌ساز شهری، به ناگهان به احساسی از سرخوشی، بی‌وزنی و برداشته شدن فشار دست می‌یابد و چونان فنری فشرده شده بر می‌جهد یا چو تخته پاره بر موج، رها، رها، رها من! اما این انتظارها دیری نمی‌پاید که ناکامانه به صخره‌های سخت واقعیت برخورد می‌کنند؛ راه‌بندان‌های طولانی جاده‌ها، خدمات به ابتذال کشیده‌شده بین‌راهی و مقصد، آلودگی‌های بصری و کوشش پر سروصدای جامعه میزبان برای تصرف بیش‌ترین میزان درآمد از این خیل افسارگسیخته، تکرار بدون تنوع انواع گوناگون خدمات و سرانجام، محدودیت‌های مجدد در استفاده از فضاهای عمومی، منطقه‌های تعیین شده برای شنا و برقراری دوباره قواعد و ضوابط محدودیت‌ساز.
آزادی، پذیرش آگاهانه قیدوبندها و کران‌مندی‌ها است و در مقابل، رهاییْ بی‌کرانگی است و نپذیرفتن قیدوبند‌ها. زندگی با پذیرش قیدوبندها همراه است، قیدوبند جاذبه و فشار اتمسفر، قیدوبند الزامات زندگی، و پاسخ‌گویی به میل‌ها و درگیری برای رفع محدودیت‌هایی که هیچ‌گاه به پایان نمی‌رسند. هر کدام را که رفع می‌کنی، دیگری از راه می‌رسد. اما رهایی اگرچه ممکن نیست، اما چونان آرمانی در آرزوی انسان‌ها باقی می‌ماند. گاه، انسان‌ها حاضرند که از آزادی خود صرف نظر کنند تا اندکی، ولو دروغین، طعم رهایی را بچشند. برای همگان مقدور نیست که رهایی از جاذبه را تجربه کنند و یا قیدوبندهای اجتماعی را بگسلانند و مجبور نباشند از صبح تا شام در اضطراب کسب روزی خود و خانواده خود، به هر دری بزنند و در رقابت تنگاتنگ میلیاردها انسان جسم و جان و خود را فرسوده کنند. اما اقتصاد سرمایه‌داری در جهان و اقتصاد رانت‌داری در ایران بسیاری چیزها را به کالا و در ایران به رانت، یعنی درآمد کار نکرده تبدیل می‌کند. در این نوع رویکرد دستیابی به رهایی نیز در چارچوب کالا و رانت تعریف می‌شود تا از قِبَل آن، سرمایه و رانت را فربه‌تر گرداند. به این ترتیب، اقتصادی با عنوان «اقتصاد رهایی» شکل می‌گیرد که در آن، بازاری از فروشندگان کالاها و خدماتِ رهایی‌ساز آماده است تا تقاضای تقاضاکنندگان پرشمارش را به رضایت برساند. کالاهایی از مواد مخدر و روان‌گردان و ضداضطراب‌ گرفته تا انواع گوناگون خدمات تفریحی برای تجربه لحظه‌ای از رهایی. در این میان، جامعه میزبانی همچون باشندگان خطه شمالی کشور، نیز می‌کوشد پاسخی برای نیاز به رهایی بیابد و خدمات گردشگری در طول ساحل را به سمت همین نیاز سوق دهد. همه جا تبلیغ می‌کند و با صدای بلند می‌گوید که برای رهایی از قیدوبند سکوت، شهربازی‌هایی داریم که هر چقدر دلتان می‌خواهد فریاد بزنید، برای جبران راه‌بندان در ترافیک روزانه شهری و حتی جاده‌هایی که به این بهشت دسترسی‌تان داده، پیست‌هایی تدارک دیده‌ایم که سرعت در آن‌ها نامحدود است، روی آب، سوار بر قایق‌هایی می‌شوید که سرعت در آن فقط به خودتان بستگی دارد. ما حتی با سقوط آزاد و پرواز با بالن و چتر و کایت، برای لحظه‌هایی جاذبه را هم برایتان صفر می‌کنیم. می‌ماند قیدوبندهای دولتی! در این باره در عرصه عمومی راه‌حلی برای آن نداریم، اما نگران نباشید! از این بابت هم به بن‌بست نرسیده‌ایم. راه‌حل در فضاهای خصوصی و نیمه خصوصی است. و سیاست‌گذار در تعاملی درازمدت به این نتیجه رسیده‌ است که از اصول خود دست برندارد، اما چشم بر روی اجرای بی‌کم‌وکاست آن‌ها ببندد، به‌ویژه دخالت خود در فضاهای خصوصی را محدود کند. پس آخرین قطعه‌های کالاها و خدمات رهایی را در فضای خصوصی خود جست‌وجو کنید، ما این فضا را می‌سازیم و رهایی در آن را برایتان تضمین می‌کنیم.
بنابراین، پاسخ این پرسش که «این ولع سیری‌ناپذیر برای تصرف فضاهای خصوصی در چیست؟» را باید در فرصت‌طلبی کسانی، به تعبیری، بورژوازی مستغلاتی[1] جست که از نیازِ به رهاییِ جماعتِ به تنگ‌آمده و سرسختی موانع، برای بسته نگاه‌داشتن فضاهای عمومی، استفاده کرده و حیات خود را تداوم می‌بخشند و تضمین می‌کنند. در این چرخه، فرآیندی تشدیدیابنده شکل‌گرفته تا هرکسی، بسته به توانایی مالی‌اش، برای تصرف «نقاط بکر»، «بی‌سروصدا»، «دور از دیگران»، «بسیار دنج»، «غیربومی»، «فول تهرانی‌نشین»، «تاپ لوکیشن»، «با چشم‌اندازهای بی‌مزاحم و ابدی»[2] به رقابت و مسابقه بپردازد: لایه‌های پردرآمد به‌سوی ویلاهای قصر مانند و آپارتمان‌های بسیار لوکس در منطقه‌های کم‌تراکم، لایه‌های میان‌درآمد به‌سوی ویلاها و آپارتمان‌های ارزان‌تر در منطقه‌های به نسبت پرتراکم، و تهیدستان نیز به‌سوی پلاژهای کوچک در محدوده‌هایی فشرده. از این‌رو، دهه‌ها است که سیمای ظاهری این بهشت انتظاری، آرامش‌اش را از دست داده، هیچ چشم‌اندازی بی‌مزاحم و ابدی نیست، هیچ خط آسمانی را نمی‌توان بدون خدشه یافت، در هر بُرش کوتاهی از چشم‌اندازها، حتماً ساختمانی در حال ساخت، جرثقیلی در حال چرخش، اسکلتی در حال بالارفتن و سبزینگی در حال مردن را می‌توان دید. هر آن‌چه را که در شهرهایمان دیده‌ایم و تجربه کرده‌ایم، اکنون در این سامان در حال تکرار کردن هستیم و زندانی دیگر را از نو بنا می‌کنیم. از زندانی به‌در می‌آییم، سوار بر خودروی زندانی‌بر می‌شویم، رنج سفر را متحمل می‌شویم و به زندانی دیگر فرو می‌رویم؛ جست‌وجوی بی‌کرانگی در کران‌مندی. و این چرخه، به آیینی بدل شده که گویی بدون برگزاری آن، چیزی در زندگی‌مان نیست.
باشندگان جامعه میزبان اگر چه به ظاهر انتخاب می‌کند، اما در واقع انتخاب می‌شوند. اگرچه فکر می‌کنند که به اراده خود چنین می‌کنند، اما ناخواسته، به درون سازوکاری افتاده‌اند که اراده‌ای در آن ندارند. تصور آن‌ها بر این است که به منبع درآمدی کارنکرده و بزرگ و مطمئنی دست یافته‌اند، اما در واقع، درآمدی است ناچیز و ناپایدار. باشندگان خطه شمال، هست و نیست خود، زمینی که بر روی آن با قد برافراشته و سری بلند، راه می‌رفتند و زندگی می‌کردند را به این خیل جمعیت مهار از کف‌داده می‌سپارند که میل به رهایی‌شان را تشفی دهند و خود چونان میزبانانِ عرصه از دست‌داده، به خدمه آنان بدل می‌شوند و به تکریم و تعظیم آنان می‌پردازند؛ آنان به خدمت‌گذاران معابد مدرن بدل شده‌اند.
تداخل جامعه میهمان و میزبان به حدی است که در برخی از نقاط جامعه میهمان اکثریت یافته و غلبه کرده‌اند؛ جامعه‌ای که به این خطه تعلق ندارد، گذرا است و کمتر به پشت سر خود و ویران‌گری‌ها و آلودگی‌های به‌جا گذاشته می‌نگرد و جامعه میزبان، که مالکیت بر زمینِ خود را واگذار کرده، اکنون امکانات دفاعی از هویت و فرهنگ‌اش را رو به کاهش می‌بیند، اقتصاد دیرآموخته خود در پیوند با آب و خاک را، که به پایداری آن خو گرفته‌بودند، رها می‌کنند و در عوض اقتصاد فصلی، ناپایدار، ترسو و متزلزل گردشگری را جانشین آن می‌کنند.
چشم‌انداز چنین شرایطی برای جامعه میزبان، آشوبناک است. هیچ‌گاه فرآیندهای ساختمانی به انتها و آرامش نمی‌رسند، هیچ شالیزار و مزرعه و جنگل و دریاکناری از این فرآیند مصون نیست. در و دروازه‌های جامعه میزبان به تمامی به روی جامعه میهمان گشوده است و هیچ حصار و بارویی از ورود بی‌مهابای فرهنگ بیگانه دفاع نمی‌کند. شاید در این مرحله بتوان فرهنگ‌های کهن گیلانی، مازندرانی و طبرستانی را در زمره فرهنگ‌های در حال انقراض قلمداد کرد، اگرچه هنوز با نقطه بی‌بازگشت فاصله داشته باشند.
تصور نکنیم که در این میان جامعه میهمان نیز به رهایی انتظاری خود می‌رسد؛ چرا که رهایی، سرابی بیش نیست و اقتصاد رهایی نیز بر کالاهایی متوهمانه استوار است.
———-
[1] . اطهاری، کمال، بورژوازی مستغلات: مدار نامولد سرمایه، چشم انداز ایران 1386 شماره 47
[2]. اصطلاح‌هایی رایج در تبلیغات بنگاه‌های معاملاتی و سایت‌های املاک.

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

بارش برف و باران امروز ادامه دارد

بارش برف و باران امروز ادامه دارد

انسداد راه دسترسی ۱۶۰ روستای لرستان

۲۲ استان کشور تا پایان هفته بارش برف و باران سنگین را تجربه می‌کنند

انسداد راه دسترسی ۱۶۰ روستای لرستان

اکوسیستم استارتاپی عامل آشتی کسب‌وکاری مردم و نوآوران

گزارش «پیام ما» از نشست بررسی کاربرد فناوری‌های نوین در صنایع خلاق

اکوسیستم استارتاپی عامل آشتی کسب‌وکاری مردم و نوآوران

مسافران قطار مرگ

گروهی از زنان مکزیک جان خود را برای رساندن غذا به مهاجران به خطر می‌اندازند

مسافران قطار مرگ

چتر سیاه بر آسمان اهواز

دود نیشکرهای سوخته هوای خوزستان را آلوده کرد

چتر سیاه بر آسمان اهواز

مداخلهٔ بی‌نتیجهٔ دولت در بازار شیرخشک

کشمکش‌ بین ارگان‌های دولتی و تولیدکنندگان کمبود شیرخشک را تشدید کرد

مداخلهٔ بی‌نتیجهٔ دولت در بازار شیرخشک

موضع‌گیری دوگانه  دربارهٔ حقابهٔ هیرمند

وزیر نیرو و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست با معاون رئیس‌الوزرای طالبان دیدار کردند

موضع‌گیری دوگانه دربارهٔ حقابهٔ هیرمند

میراث «غزه» زیر بمباران

فعالان جهانی هشدار می‌دهند

میراث «غزه» زیر بمباران

فصل انارچینی

پیگیری برای ثبت یک میراث ناملموس ادامه دارد

فصل انارچینی

توزیع قطره‌چکانی دارو‌های بیماران SMA

بیماران «آتروفی عضلانی نخاعی» معطل پاس‌کاری وزارت بهداشت برای تدوین پروتکل‌های توزیع دارو هستند

توزیع قطره‌چکانی دارو‌های بیماران SMA

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *