سایت خبری پیام ما آنلاین | هزار و آنچه هذیان و مهمل بود یادداشتی بر هنرکالای هزار و آنچه یک‌شب بود

هزار و آنچه هذیان و مهمل بود یادداشتی بر هنرکالای هزار و آنچه یک‌شب بود





۳ بهمن ۱۳۹۵، ۰:۵۴

هزار و آنچه هذیان و مهمل بود
یادداشتی بر هنرکالای
هزار و آنچه یک‌شب بود

پنجشنبه‌ی گذشته به دیدن چیزی به نام “هزار‌و آنچه یک‌شب بود” رفتم که دیدن این اثر را فقط به فعالین عرصه‌ی نمایش پیشنهاد می‌کنم چرا که به قول معروف ادب از که آموختی؟از بی‌ادبان، و در این اجرا همه‌ی آن‌چیزی که نباید نمایش‌داده می‌شد با افتحار به نمایش گذاشته شده بود و واقعا کلاس درسی بود برای اهل هنر.
نوشتن درباره‌ی این اجرا واقعا کار سختی‌است چرا که وقتی با کار خوبی مواجه شده باشید می‌توانید کار را بررسی کنید و وقتی با کار بدی هم مواجه شده باشید کماکان نقاط ضعف و قوت را می‌شود نشانه‌گرفت و برای مخاطب پررنگ کرد اما “هزار و آنچه …” در کل چیز دیگری بود مرحله‌ای باور ناپذیر از توهین به شعور مخاطب و به سخره‌گرفتن هنر نمایش،‌ انگار کسی تحت تاثیر مشکلات عصبی سالاد کلمات(حالتی روانی که فرد کنترل گفتار خویش را از دست می‌دهد و رابطه‌ی منطقی را نمی‌شود بین کلماتی که به زبان می‌آورد پیدا کرد) ارائه می‌داد بگذارید وارد جزئیات این فاجعه نشوم و فقط به همین ضرب‌المثل بسنده کنم که امیدوارم آنچه بر من گذشت حین این اجرا، سر دشمن شما هم نیاید.
از دو زاویه‌ی می‌شود به آثار هنری و ادبی نگاه کرد: یک- از نظر ارزش‌های ساختاری دو-از منظر جامعه‌شناسی، تاریخی و غیره
برای نگاه از منظر جامعه شناختی به یک اثر، نسبت آن را با تحولات اجتماعی و زمانه‌ای که اثر در آن خلق شده را می‌سنجند. مثلا تا پیش از انقلاب صنعتی خبری از تولید صنعتی آثار هنری نبود اما پس از این انقلاب آثاری صرفا به نیت فروش و تولید سود و تحمیق مردم(ایجاد حماقت عمومی) پا به عرصه گذاشتند که به آنها “هنرکالا” می‌گویند. هنرکالاها نشانه‌های متعددی دارند که می‌شود از روی آنها این ابزار سرمایه را، نیز شناخت، مثلا فرم ساده‌ای دارند( همانطور که من دیدم و امیدوارم شما نبینید) تامل برانگیز نیستند و در عین حال کلیشه‌های فرهنگ حاکم را تبلیغ می‌کنند و تمام تلاش‌شان پررنگ کردن این کلیشه‌ها در اندیشه‌ی مخاطب است و متاسفانه به واسطه‌ی مشکلاتی که سیستم آموزشی و زندگی روز‌مره‌ مردم با آنها دست به گریبان‌ هستند،‌ مخاطب هم معمولا به سوی این گونه آثار کشیده می‌شود از آنجا که سلیقه چیزی است فراگرفتنی و به هیچ‌وجه اختیاری نیست در نتیجه آثار هنری و یا کالای هنری که فرد استفاده می‌کند نمایانگر سطح آگاهی آن فردهم هست.
هنرکالاها پس از یک پروسه‌ی تحقیق و شناخت شکل می‌گیرند و عموما با نظرسنجی و سلیقه سنجی عموم همراه‌هستند(روندی که همه‌روزه در هالیوود تکرار می‌شود) تا بتوانند کالایی هرچه عوام‌پسندانه‌تر تولید کنند(فضیلتی در این نیست که اثری را عموم مردم درک نکنند بلکه منظور از عوام پسند، آن هنرکالای سطحی و مبتذل‌است که مخاطب را به فکر وا نمی‌دارد و حتی هر از چندی به او گوش زد می‌کند که به اندیشیدن خطر مکن) هرچند گاهی این کالاها سهوا و بدون در نظر گرفتن سلیقه‌ی مخاطب عام تولید می‌شوند اما دقیقا همان نتیجه‌ی هنرکالایی را می‌دهند چرا که مهم‌ترین نشانه‌ی این تولیدات همین تامل برانگیز نبودن‌شان است.
استفاده از کلیشه‌ها از متن گرفته تا شیوه‌ی اجرا و حتی نورپردازی و از همه‌ بدتر اینکه در فرهنگ ایرانی شعر جایگاه رفیعی دارد و همیشه نماد آگاهی و هنر متعالی بوده‌است و حتی سطحی‌ترین جملات امری را اگر با وزن عروضی مناسب به ما ایرانی‌ها بگویند، تاثیر بیشتری روی ما می‌گذارد برای مثال جمله‌ی “لطفا از آوردن اطفال خودداری کنید” که وزن آن هست فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن” را در نظر بگیرید.
حال وای به روزگار جامعه‌ای که تولیدکنندگان هنرکالاها چنین میانبر‌هایی را در فرهنگ مردم آن جامعه پیدا کنند، مسلما از چنین ابزار مناسبی استفاده می‌کنند تا هرچه بیشتر به داستان «لباس جدید پادشاه» نزدیک شوند و به رسم آن «خیاط» بگویند هرکس که اثر ما را نمی‌پسندد دانش و آگاهی کافی را ندارد.
به قول فریدریش ویلهلم نیچه : “معروف است که جملات ثقیل، عمیق هستند اما در واقع حتی سطحی هم نیستند”
در نتیجه با این حربه تولید کننده جامه‌ای از هنر فخیم بر تن زشت هنرکالای خود می‌کشد تا از هر دوسبد میوه‌بردارد؛ هم مخاطب عام را ابه چنگ بیاورد و هم دهان منتقد را ببندد.
اصولا همانطور که یوسف اباذری هم بارها گفت و دچار لعن و نفرین عده‌ای هم شد( که خوب گر ما زه سر بریده می‌ترسیدیم…) مهم‌ترین وظیفه‌ی این هنرکالاها، همانا سیاست زدایی از هنر است. تلقین این احساس به مردم که دنیا از آغاز چنین بوده و تا پایان هم چنین خواهد ماند.
هدف از سیاست‌زدایی در هنر، این است که شبه هنرمند نامورتر و پررنگ‌تر از هنرمند باشد و اثر هنری هم صرفا در راستای تلقین بی عملی و بی‌حاصلی تولید می‌شود. تولید کننده‌ی هنرکالا خود را هنرمند می‌داند و کالای تولیدی خود را هم به عنوان اثری هنری معرفی می‌کند و در نبود فضای نقد و منتقد حرفه‌ای رشد می‌کند و قد می‌کشد و از بدنه‌ی تاتر و آبروی تاتری و نام هنرمند در راستای رشد خود سود می‌جوید، چنان که عشقه خود را به درخت تناوری می‌پیچید و از آن بالا می‌کشد اما سر انجام باعث خشک ‌شدن درخت و به زمین افتادن هردو می‌شود. عجیب اینجاست که در کرمان با وجود این‌همه تاتری و اهل مطالعه هنوز فضای نقد زنده نیست و گویی منتقدین بجای نقد آثار بد ترجیح می‌دهند چشم به روی چنین هنرکالاهایی ببندند و به قول برخی: با تولیدکنندگان این آثار درگیر نشوند. اما باید به زمینه‌و زمانه‌ی تولید اثر نگاه جدی‌تری کرد. متاسفانه در حال حاضر ممیزی کماکان فعال است اما مشکل تنها ممیزی نیست بلکه مشکل اینجاست که کمیته‌ی بازبینی آثار را صرفا از نظر حفظ شعائر مذهبی و آئینی مورد بررسی قرار می‌دهد و در زمینه‌ی کیفیت اجرا و محتوای اثر آنچنان پافشاری نمی‌کند.
زمانی فضاهایی در مقابل فرهنگ غالب وجود داشت که مردم را به مشارکت و بازیگری در سرنوشت خود فرا می‌خواند اما سیستم سود و سرمایه به این نتیجه رسید که هنر یکی از بهترین راه‌های تاثیر گذاری روی مردم است و به ارزش این فضاها پی‌برد، پس تلاش کرد تا این فضاها را به نفع خودش مصادره کند و برای صاحبان سرمایه چه بهتر از ثابت و حتی رو به عقب نگاه‌داشتن آگاهی عمومی است؟ مردمی که هنر برای ایشان هنرخلقی و پرمحتوا بود حالا به لطف این تولیدکنندگان فله‌ای هنرکالاها، روز به روز صاحب سلیقه‌ای نازل‌تر می‌شوند چرا که آنقدر شبه هنر می‌بینند که امر به ایشان مشتبه می‌شود که اثر هنری در واقع همین هنرکالاست.( نمونه‌ی ملموس‌تر این نمونه‌ها اخراجی‌هاست که سند موفقیت آن را استقبال عموم مردم می‌دانند در حالی که چرایی استقبال عموم از این آثار را نادیده می‌گیرند)
باید توجه داشت که هنر تاتر به‌ذات امری سیاسی‌است و یکی از اولین آثار تاتر که در ۴۷۲ پیش از میلاد و در تاتر دیونی‌سوس ‌‌آتن به اجرا در آمد تاتری بود سیاسی و ضد جنگ که درباره‌ی شخصیت‌هایی ساخته شده بود که در همان زمانه می‌زیستند و حالا پس از گذشت این همه سال هنوز جهان آن تاتر ارزشمند را به یاد دارد اما هنر کالاها از آنجا که نه برای جامعه بلکه علیه جامعه تولید می‌شوند جایی در تاریخ تاتر ندارند و به قول معروف هنری که برای جامعه نباشد محکوم به فناست.
در پایان باید متذکر شوم: وقت ما که از دست رفت حداقل آن ۱۳هزارتومان هزینه‌ی بلیط را پس بدهید.

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نگرانی‌های به‌جا مانده از «فوکوشیما»

سیزده سال پیش از فاجعهٔ انفجار نیروگاه اتمی، ژاپن فاضلاب آلوده به رادیواکتیو را به اقیانوس می‌ریزد

نگرانی‌های به‌جا مانده از «فوکوشیما»

مراقب رهاسازی ماهی قرمز و سبزه عید باشیم

مراقب رهاسازی ماهی قرمز و سبزه عید باشیم

تعهد کاهش ۵۰ درصدی میزان آلودگی در پارس جنوبی تا شهریور ۱۴۰۳

تعهد کاهش ۵۰ درصدی میزان آلودگی در پارس جنوبی تا شهریور ۱۴۰۳

هوای تهران در شرایط «قابل قبول»

هوای تهران در شرایط «قابل قبول»

آلودگی رودخانه ارس به زودی برطرف می‌شود

رییس سازمان حفاظت محیط زیست با اشاره به تشکیل گارگروه مشترک ایران و ارمنستان مطرح کرد:

آلودگی رودخانه ارس به زودی برطرف می‌شود

تشکیل ۳ کارگروه مشترک با ارمنستان برای آلودگی رود ارس

رئیس سازمان محیط زیست خبر داد:

تشکیل ۳ کارگروه مشترک با ارمنستان برای آلودگی رود ارس

هوای تهران دوباره آلوده می‌شود

هوای تهران دوباره آلوده می‌شود

دادستانی به آلودگی‌های محیط‌زیستی کشورهای همسایه ورود کند

رئیس سازمان حفاظت محیط زیست با اشاره به آلودگی رودخانه ارس

دادستانی به آلودگی‌های محیط‌زیستی کشورهای همسایه ورود کند

مرتب پایش می‌کنیم، جای نگرانی نیست

توضیحات سازمان انرژی اتمی درباره آلودگی رادیواکتیو رودخانه ارس

مرتب پایش می‌کنیم، جای نگرانی نیست

آیین‌نامه اجرایی اسقاط خودرو تصویب شد

تصمیمات محیط زیستی دولت برای تحقق هوای پاک:

آیین‌نامه اجرایی اسقاط خودرو تصویب شد

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *