پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | «برای اینکه فراموش نشوم»؛ آلبومی قدیمی در مرکز شهر

«برای اینکه فراموش نشوم»؛ آلبومی قدیمی در مرکز شهر  





«برای اینکه فراموش نشوم»؛ آلبومی قدیمی در مرکز شهر  

۲۷ تیر ۱۴۰۳، ۱۷:۳۸

سال‌هاست که بسیاری‌شان در جهان دیگری زندگی می‌کنند، جهانی که انسان‌های امروزی اسمش را مردگان گذاشته‌اند، حالا از انسان‌های دیروزی به جز مشتی خاک، دنیای دیگری از خاطرات به جا مانده، دنیای لبخندها، سفرها، یادگاری‌ها و مدارک هویتی؛ دنیایی که انسان‌های امروزی هم به آن فکر می‌کنند، به اینکه بعد از خودشان چه چیزی به جا می‌ماند، یک اثر، عکس یا خاطره.

به گزارش پیام ما، جشن‌ها، سفرها، دورهمی‌های خانوادگی و زیباترین لحظات زندگی آدم‌ها، همه در یک ویترین خاک خورده جمع شده‌اند، ویترینی که قدیم‌ها به آن آلبوم می‌گفتند و حالا کم فروغ‌تر شده است. زمانی، همین قشنگ‌ترین لحظه‌های ثبت شده روی یک تکه کاغذ به عزیزترین‌ها تقدیم می‌شد و نشان از خاطر شریف آدمیت بود، پشت نویسی کوتاه با ذکر تاریخ: «عکس ناقابل خود و شوهر عزیزم را پس از سی سال ازدواج تقدیم دوست عزیز و مهربان خود منیر می‌نمایم. باشد که مورد قبول آن دوست گرامی واقع شود.۱۷/۵/۴۵»

آدم‌ها، همه‌ی این کارها را برای اینکه فراموش نشوند، انجام می‌دادند. اما این روزها عمر روزمرگی‌ها چندان طولانی نیست، به فاصله دو دنیاست یکی واقعی و دیگری مجازی که به اصطلاح استوری و بعد هم زود محو می‌شوند. برای یک روز یا حتی چند ساعت منتشر و بعد هم پاک یا فراموش می‌شوند. دنیای ویترین‌ها هر روز بیشتر و بیشتر می‌شوند و به محض آنکه دنیای جدیدتری خلق می‌شود، عکس‌ها و توضیحات‌شان هم به دست فراموشی سپرده می‌شوند و آدم‌ها با عکس‌های جدید به دنیای جدیدتری کوچ می‌کنند. این روزها آنقدر عمر رابطه‌ها کوتاه شده است که آدم‌ها شاسی‌های بزرگ قشنگ‌ترین لحظه‌های زندگی‌شان را اول خط خطی و بعد هم کنار سطل زباله رها می‌کنند و می‌روند تا هیچ اثری از آن به جا نماند.

قاب‌ها عجیب ماندگارند و بعد از چند دهه با آدم‌هایی به فاصله چندین سال حرف می‌زنند و تاریخ اجتماعی زمان خودشان را به نمایش می‌گذارند مثل نمایشگاه «برای اینکه فراموش نشوم»؛ نمایشگاهی پژوهشی-آرشیوی مبتنی بر تاریخ اجتماعی ایرانیان به همراه گزاره‌هایی از جعفرشهری که از 18 تیر ماه شروع شده و تا 29 همین ماه در گالری دنا برپاست و ابعاد متفاوت زندگی ایرانیان را از دهه 20 تا 50 شمسی نمایش می‌دهد.

عکس‌ها و اسناد به نمایش درآمده در این نمایشگاه حاصل پژوهش شیما طاهری پارسا و محمد مخبری است که در بخش‌های مختلفی از جمله رسمی و بروکراسی اداری، مخدوش، پشت نویسی شده‌ها، خانوادگی و با هم بودن‌ها روی دیوار رفته‌اند.

به گفته محمد مخبری یکی از نمایشگاه‌گردانان «برای اینکه فراموش نشوم»، بخشی از این عکس‌ها از عکاس‌خانه‌ها و بخشی دیگر از کلکسیون‌دارها و مجموعه‌دارها خریداری شده، بخشی دیگر هم از خانواده‌های مختلف برای نمایش به امانت گرفته شده است.

او هدف از برگزاری چنین نمایشگاهی را نمایش بخشی از تاریخ تصویر اجتماعی ایرانیان می‌داند. قرار است بعد از نمایشگاه، عکس‌ها با رویکرد هنرهای تجسمی نگهداری شوند تا هنرمندان مختلف آنها را به اثر هنری تبدیل کنند.

مخبری می‌گوید: ما ایرانیانی که حد فاصله سال‌های 1400 تا 1410 زندگی می‌کنیم با این مسئله مواجه می‌شویم که جهانی حد فاصل دهه 20 تا 50 را زیست نکردیم اما درعمل متوجه  می‌شویم ذهنیت این جامعه با جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم تا چه اندازه شبیه به هم هستند، از طرفی زمانی که گزاره‌های جعفر شهری را می‌خوانیم متوجه می‌شویم نوشته‌های 50 سال پیش او برای جامعه امروزی ما صادق است و کاربرد دارد. در این نمایشگاه با آدم‌هایی مواجه می‌شویم که زمانی بودند و حالا نیستند و از خودشان چیزی به جا مانده است. از طرف دیگر، گرایش برای چاپ کردن عکس‌ها کم شده است چرا که همه چیز از سمت آنالوگ به سمت دیجیتال رفته و این موضوع تلنگر سختی برای ما محسوب می‌شود و این پرسش پیش می‌آید که در آینده از ما چه چیزی به جا خواهد ماند؟

عکس‌هایی که در این نمایشگاه به روی دیوار رفته است نشان می‌دهد که افراد از یک طبقه اجتماعی متوسط رو به بالا برخوردار بودند گرچه مخبری اظهار می‌کند که وارد جزئیات زندگی آدم‌هایی که در این عکس‌‌ها حضور دارند، نشده است تا این اندازه می‌داند که آنان به طبقه بندی اجتماعی پایینی تعلق نداشتند چرا که برخی عکس‌ها آتلیه‌ای هستند و این موضوع بیانگر این است که افراد داخل عکس به یک طبقه اجتماعی و اقتصادی متوسط رو به بالا تعلق داشتند، نوع پوشش و آرایش آنان هم بیانگر همین امراست.

بیش از 80 درصد افرادی که عکس‌هایشان روی دیوار است از دنیا رفته‌اند و شاید هیچ وقت فکر نمی‌کردند روزی هزاران نفر در یک نمایشگاه 20 روزه برای دیدن آنان بیایند. از مخبری می‌پرسم اگر این آدم‌ها زنده بودند راضی به نمایش عکس‌‌هایشان در یک نمایشگاه می‌شدند و او پاسخ می‌دهد: همه این عکس‌ها با در نظر گرفتن حقوق انتشارعکس و مولف به نمایش گذاشته شده است. از طرفی عکس فقط تا 30 سال بعد از انتشار قابلیت نشر مولف دارد و بعد از آن یک امر عمومی به حساب می‌آید .

«برای اینکه فراموش نشوم» ویترینی خاک گرفته و به جا مانده از مردمانی در آمیخته با سنت و مدرنیته است. جامعه‌ای که به تازگی با رسانه، پوشش و آداب فرهنگ تلفیق شده و همچنان در پس یا پیش ذهن خود، ریسمان سنت را چسبیده است. برای فهم چنین جامعه‌ای، نه اغراق و حسرتی تهی از حقیقت راه گشاست و نه کلمات بی‌انتهای تحلیلی. واقعیت این مردمان در عکس‌هایشان نهفته است؛ عکس‌هایی از روزمرگی مردان و زنانی که در روز و ساعتی مشخص در گوشه‌ای از یک عکاسخانه و یا به دست آشنایی در پشت دوربین لبخند یا سگرمه‌ای از خود به یادگار گذاشته‌اند؛ کما اینکه بعضی‌ها مانند اوضاع و احوالات دائما در هم این خاک، تار و مخدوش مانده‌اند.

عکس‌هایی که زمانی در عکاسخانه‌های قدیمی «فتوژنیک»، «فوکس»، «النا»، «فتو اردوگاه افسران»، «فتو پالاس» و بسیاری دیگری از عکاسخانه‌هایی که دیگر وجود خارجی ندارند، ثبت شده است، با یک موزیک بدون متن اما آشنا در گالری دنا در میدان فردوسی، خیابان سپهبد قرنی بالاتر از طالقانی کوچه سوسن پلاک 4 از ساعت 16 الی 20 در حال نمایش هستند:

« برای آخرین بار تو را خدا نگهدار

که می‌روم به سوی سرنوشت

بهار من گذشته، گذشته‌ها گذشته

منم به جست‌وجوی سرنوشت»

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشترین بازنشر