پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | گفتگو با مصطفی ملکیان 5 نقص اساسی در نهاد آموزش و پرورش

گفتگو با مصطفی ملکیان 5 نقص اساسی در نهاد آموزش و پرورش





۸ مهر ۱۳۹۵، ۰:۳۹

گفتگو با مصطفی ملکیان
5 نقص اساسی در
نهاد آموزش و پرورش

محمد صادقی- صبا طاهریان
تعریفی از نهاد آموزش و پرورش: واقعیت این است که من وقتی به آموزش و پرورش به معنای نهاد آموزش و پرورش که وزارت آموزش و پرورش فقط بخشی از آن است، نگاه می کنم، 5 مورد واقعیت دردناک در نهاد آموزش و پرورش می بینم. نهاد را به معنای جامعه شناختی آن در اینجا به کار می برم که شامل وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم، تحقیقات و شامل وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم، تحقیقات و فن آوری، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، خطیبان، واعظان و سخنرانان، صدا و سیما، و همه آنهایی که اگاهانه یا ناآگاهانه، خواسته یا ناخواسته در حال تربیت من و تو هستند. من و تو به عنوان شهروندان این جامعه، بنابراین من فقط به وزارت آموزش و پرورش نظر ندارم، به نهاد آموزش و پرورش، مهمترین سهم از آن وزارت آموزش و پرورش است. به جهت اینکه از سالهای آغاز زندگی، ما را در نگ خود دارد و سالهای آغازین نسبت به سالهای بعدی زندگی، بیشترین اهمیت را دارند، پس بیشترین نقد هم معطوف به وزارت آموزش و پرورش خواهد بود. اما به هر ترتیب کل نهاد آموزش و پرورش، 5 مورد عیب و نقص اساسی دارد. دو تا از این 5 مورد، به نظر من بنیادی تر و بنیانی تر هستند با اینکه چه بسا به نظر آید که 3 تای بعدی، مهمترند.
تاکید بر حافظه، نه فهم! اولین عیب و ایراد این است که آموزش و پرورش ما مبتنی بر فهم نیست، مبتنی بر حافظه است. یعنی از میان قوای ذهنی ما، همه تاکید فقط بر روی حافظه گذاشته شده است و کاری به فهم (understanding) ندارند. یعنی به جای اینکه سعی بر این شود که مطلبی به مخاطب تفهیم شود، سعی می شود که مطلبی در حافظه مخاطب جای گیر شود. آن وقت طبعاً اثرش این است که به جای اینکه با مفهوم سروکار داشته باشد با لفظ، واژه تعابیر زبانی سروکار داشته باشد. اگر من با مخاطبم بخواهم براساس تکیه بر فهم گفتگو بکنم همیشه مفاهیم هستند که باید مورد توجه من باشند. ولی وقت که براساس حافظه با طرف مقابل سخن می گویم، اینجا بر لفظ، واژه و تعابیر زبانی (اعم از واژه، عبارت یا جمله) تکیه می کنم. معنایش این است که شما عمق واقعیت را درک نمی کنید اما بلد هستید واقعیتی را که عمق آن را درک نکرده اید در قالب زبان بیان کنید. این اثری است که در پی دارد با اینکه در طول تاریخ 5 مکتب درباره آموزش و پرورش وجود داشته و هر مکتب از آن 5 مکتب را قبول کنیم (که البته در کشورما مطلقا معلوم نیست که کدامیک از ان 5 مکتب مبنای آموزش و پرورش قرار گرفته) به هر حال هر 5 مکتب در این شریک هستند که، باید فهم بشود واقعیتی که آموزش و پرورش محل بحث من است. حالا آن استاد ممکن است مجری یک برنامه تلویزیونی باشد، همین طور معلمی که در دبستان یا دبیرستان در حال درس دادن به شاگردانش است و … براساس هر 5 فلسفه ای که برای آموزش و پرورش داریم، ما باید واقعیت را تفهیم کنیم، نه اینکه کاری کنیم که مخاطب بی آنکه واقعیت را فهم کرده باشد بتواند آن را در قالب زبانی بیان کند. حالا بعد با چند مثال این نکته را بیشتر باز خواهم کرد تا مرادم بهتر فهم شود. بنابراین ما مفهوم مدار نیستیم، واژه مدار هستیم. کاملا با واژه ها با هم داد و ستد می کنیم. البته واژه تعبیر دقیقی نیست و باید بگویم تعبیر زبانی، که گاهی واژه است، گاهی عبارت است و گاهی جمله. ولی به هرحال ما با تعابیر زبانی با هم داد و ستد می کنیم، یعنی ممکن است من با شما یک ساعت گفتگو کنم و بعد از این یک ساعت الفاظی از ذهن من به ذهن شما یا از ذهن شما به ذهن من انتقال پیدا کرده باشد و چیزی بین من و مخاطبم رد و بدل نشده و فقط الفاظ از ذهنی به ذهنی دیگر انتقال پیدا کرده اند. این عیب و نقص اول است که مهمترین عیب و نقص آموزش و پرورش در کشورماست.
غیبت استدلال گرایی: عیب و نقص دوم را هم عرض می کنم و بعد مقصودم را روشن تر می کنم. عیب و نقص دوم این است که آموزش و پرورش ما مبتنی بر استدلال نیست. مبتنی بر جایگزین های استدلال است، که جایگزین های استدلال را با اینکه چندین چیز هستند ولی من اختصاراً به همه آنها تعبد می گویم و گرنه وقتی استدلال در فضای ارتباطی مفقود شد آن وقت جایگزین های آن همچون القاپذیری، تلقین پذیری، تقلید، تعبد، تبعیت از افکار عمومی، تبعیت از مدهای فکری، تبعیت از روح زمانه، همرنگی با جماعت و … پیش می آید که بدیل های ویرانگری هم هستند. اما به هرحال چنین بدیل ها را اسم نبرم، یکی از آنها را که شاخص ترین آنهاست و روح همه آنها را در خود دارد اسم می برم که تعبد است و گرنه همه بدیل هایی که عرض کردم، بدیل های ناسالم استدلال گرایی است.آموزش ما مبتنی بر استدلال نیست. مبتنی بر تعبد است یعنی به مخاطب ما نشان نمی دهد که تو چرا باید این مدعا را بپذیری، اگر بخواهد نشان بدهد که چرا باید این مدعا را بپذیری، باید دلیل این مدعا را بیاورد. البته دلیل انواع دارد و در این شکی نیست اما برای هر مدعایی باید دلیلی ارائه کرد. اما به جای این، می گویند این را بپذیر چون فلان کس گفته است. حالا آن کس از خود مربی کودک و معلم شروع می شود تا برسد به بالاتر و بالاتر و بالاتر. ولی بالاخره گویا زبان حال این است که الف، ب است، چون ایکس گفته است که الف، ب است. با اینکه صورت استدلال این است که الف، ب است (این را از، من بپذیر) چون الف ج است و ج، ب است، در نتیجه الف، ب است. اگر تو از من خواستی که الف، ب است را از تو قبول کنم، باید برای من اثبات کنی که الف، ج است و ج، ب است. حالا می توانم بپذیرم که الف، ب است. این صورت استدلالی در آموزش و پرورش ما در کتابهای درسی ما و … وجود ندارد. همیشه با ارجاع به قول کسی، پذیرش مطلبی را از ما می طلبند. استدلال گرایی در نهاد آموزش و پرورش ما وجود ندارد و تعبد، یعنی بالمآل «شخصی» جای «دلیل» نشسته است. پشتوانه سخن شخصی است و نه دلیلی. حالا این شخص البته که متفاوت است، از معلم مهد کودک شروع می شود تا کسان دیگر، اما به هرحال یک شخص است. حالا مثال بزنم. ببینید، شما به فرزندتان یا خواهر و برادر کوچکتر خود که مثلا سال پنجم ابتدایی است می گویید که پایتخت ایتالیا رم است. بعد از آن مخاطب شما می گوید که مامان یا بابا یا خواهر یا برادر، مرکز ایتالیا رم است، نه پایتخت ایتالیا. هرچه شما می گویید پایتخت ایالیا رم است، او می گوید نه، خانم معلم ما گفته است که مرکز ایتالیا رم است. متوجه نیست که سخن شما و سخن معلم شان، یک سخن است. چرا؟ چون مفهوم مرکز و مفهوم پایتخت را درک نکرده است. واژه پایتخت است و واژه پایتخت هم غیر از واژه مرکز است. چون این دو واژه با هم فرق می کنند گمان او بر این است که سخن شما غیر از سخن خانم معلم شان است. چون خانم معلم گفته مرکز ایتالیا رم است و شما می گویید پایتخت ایتالیا رم است. اگر با مفهوم سروکار داشت، می فهمید که ورای لفظ مرکز و ورای لفظ پایتخت، برای آن یک مفهوم وجود دارد که آن مفهوم را گاهی با تعبیر پایتخت و گاهی با تعبیر مرکز به کار می برند.
بنابراین اختلافی بین من و خانم معلم وجود ندارد. درست مانند داستانی که در مثنوی آمده است چهارنفر پولی پیدا کردند و چون پول را با هم پیدا کردند قرار شد آن را صرف خرید یک چیز کنند. ایرانی اصرار داشت که فقط باید انگور بخریم، عرب اصرار داشت که فقط باید انب بخریم، ترک و یونانی هم چیز دیگری می گفتند. نمی دانستند که یک چیز را می خواهند چرا؟ چون در مفهوم رسوخ نکرده بودند در واژه و در تعبیر زبانی مانده بودند. نزاعی میان آنها در گرفت اما کسی که هر چهار زبان را می دانست، گفت من می روم و چیزی که هر چهارنفر می خواهید را می خرم و تضمین می کنم که هر چهارنفر هم راضی باشید. رفت و میوه ای که به فارسی اسم آن انگور است را خرید و هرکدام با خود فکر کردند که این داور همان چیزی که من می خواستم را خریداری کرد همه هم راضی بودند. فرق آن چهار نفر با فرد پنجم (داور) این بود که او مفهوماً دریافت کرده بود و در تعدد و تکثر الفاظ نمانده بود پی برده بود که پشت این الفاظ متکثر، یک مفهوم واحد وجود دارد. بچه ای هم که الان می گوید، نه خیر مرکز ایتالیا رم است، چون خانم معلم ما گفته است و شما اشتباه می کنید که می گویید، پایتخت ایتالیا رم است به این دلیل است که متوجه نشده که مرکز همان پایتخت است. با مفهوم سروکار نداشته، با لفظ سروکار داشته است.
ادامه دارد ….

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

مسافران قطار مرگ

مسافران قطار مرگ

مطالب مرتبط

بارش برف و باران امروز ادامه دارد

بارش برف و باران امروز ادامه دارد

انسداد راه دسترسی ۱۶۰ روستای لرستان

۲۲ استان کشور تا پایان هفته بارش برف و باران سنگین را تجربه می‌کنند

انسداد راه دسترسی ۱۶۰ روستای لرستان

اکوسیستم استارتاپی عامل آشتی کسب‌وکاری مردم و نوآوران

گزارش «پیام ما» از نشست بررسی کاربرد فناوری‌های نوین در صنایع خلاق

اکوسیستم استارتاپی عامل آشتی کسب‌وکاری مردم و نوآوران

مسافران قطار مرگ

گروهی از زنان مکزیک جان خود را برای رساندن غذا به مهاجران به خطر می‌اندازند

مسافران قطار مرگ

چتر سیاه بر آسمان اهواز

دود نیشکرهای سوخته هوای خوزستان را آلوده کرد

چتر سیاه بر آسمان اهواز

مداخلهٔ بی‌نتیجهٔ دولت در بازار شیرخشک

کشمکش‌ بین ارگان‌های دولتی و تولیدکنندگان کمبود شیرخشک را تشدید کرد

مداخلهٔ بی‌نتیجهٔ دولت در بازار شیرخشک

موضع‌گیری دوگانه  دربارهٔ حقابهٔ هیرمند

وزیر نیرو و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست با معاون رئیس‌الوزرای طالبان دیدار کردند

موضع‌گیری دوگانه دربارهٔ حقابهٔ هیرمند

میراث «غزه» زیر بمباران

فعالان جهانی هشدار می‌دهند

میراث «غزه» زیر بمباران

فصل انارچینی

پیگیری برای ثبت یک میراث ناملموس ادامه دارد

فصل انارچینی

توزیع قطره‌چکانی دارو‌های بیماران SMA

بیماران «آتروفی عضلانی نخاعی» معطل پاس‌کاری وزارت بهداشت برای تدوین پروتکل‌های توزیع دارو هستند

توزیع قطره‌چکانی دارو‌های بیماران SMA

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *