سایت خبری پیام ما آنلاین | خاطرات و فعالیت های محمد صنعتی با نظری به تحولات و رخدادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ورزشی کرمان در هفت دهه اخیر/ یک کمی هم حزب مردم زنده باد

خاطرات و فعالیت های محمد صنعتی با نظری به تحولات و رخدادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ورزشی کرمان در هفت دهه اخیر/ یک کمی هم حزب مردم زنده باد





۷ خرداد ۱۳۹۵، ۱۹:۴۱

خاطرات و فعالیت های محمد صنعتی با نظری به تحولات و رخدادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ورزشی کرمان در هفت دهه اخیر/ یک کمی هم حزب مردم زنده باد

بخش بیست و نهم
تا این شماره روزنامه به خاطرات و فعالیت‌های سیاسی آقای صنعتی و کودتای 28 مرداد 1332 و نظری بر دکتر مظفر بقایی و مهندس سید احمد رضوی داشتیم. در این شماره به ادامه فعالیت‌های سیاسی آقای صنعتی بعد از سال 1332 ش. می‌پردازیم
ادامه فعالیت‌های سیاسی
اما محمد صنعتی در ادامه فعالیت‌های سیاسی خود اضافه می‌نماید: «بعد از وقایع کودتای 28 امرداد سال 1332، تا سال 1339 ش، به هیچ فعالیت سیاسی روی نیاورده و به تعبیری این مقطع، دوران انزوای سیاسی بنده بود و تنها به امور اقتصادی و اجتماعی می‌پرداختم و هیچ گونه تمایلی جهت از سرگیری فعالیت‌های سیاسی نداشتم، تا این که در سال 1340 ش. با تأسیس «کانون مترقی» که توسط «حسن ‌‌علی منصور» (1) صورت گرفت، به عضویت کمیته استان این جمعیت درآمدم. حتی پس از آن که حکم نخست‌وزیری به وی ابلاغ گردید، در جلسه‌ای که کانون مترقی جهت بررسی این جریان در تهران تشکیل داده بود، شرکت داشتم.
در سال 1341 ش. پس از آن که منصور حزب «ایران نوین» را تشکیل داد، به عضویت و جزو اعضای کمیته استان این حزب درآمدم.
البته شایان ذکر است، قبل از تأسیس حزب ایران نوین، در اواخر دهه‌ی 30، «حزب مردم» (5) و «حزب ملیون» به مانند تهران و دیگر شهرهای ایران، در کرمان نیز تشـــکیل گردیده و افرادی از رجال و متنفذین محلی به یکی از دو حزب مزبور پیوسته بودند (6). بعدها پس از سال 1341 ش. که منصور حزب «ایران نوین» (7) را تشکیل داد، گروهی هم به این حزب پیوستند و حتی شعری به طنز در این مورد در بین مردم پخش شده بود:
حزب ایران نوین پاینده باد
یک کمی هم حزب مردم زنده باد
به هر تقدیر، در سال 1347 ش. در جلسه‌ای که در منزل پدری بنده (8) تشکیل گردید از آنجایی که بنا به تشخیص افراد حزب مردم، من جزوه فعالین سیاسی و اجتماعی کرمان شناخته شده بودم، به همراه تعدادی از اعضای حزب مردم و افراد دیگر جهت عضویت در انجمن شهر کاندید گردیدم.
«… هم زمان با صدور این اعلامیه حزب مردم نخستین کاندیدای انجمن شهر را نیز از شهرستان کرمان اعلام کرد، در حالی که برای تهران هنوز تصمیمی اتخاذ نشده است.
کمیته حزب مردم در کرمان، دکتر علی ایرانی، سالار کلانتری، علی ارجمند، عباس توکلی و مهندس سروشیان را از اعضای حزب و محمدعلی یاسایی، جواد ابراهیمی، محمد صنعتی، حسن داودی، جواد رشیدفرخی، مهدی مهرابی و محمد میرحسینی را از غیر حزبی‌ها معرفی کرده است. در مقابل اعلام سکوت و همچنین نخستین لیست نامزدهای حزب مردم، فروتن سخنگوی حزب اکثریت اعلام کرد: … حزب ایران نوین این سکوت را به عنوان شکست تبلیغاتی تلقی می‌کند، چون به نظر ما سکوت در برابر تبلیغاتی که خودشان شروع کرده بودند در حقیقت یک سکوت اضطراری است … وی افزود: مطلب جالب دیگر این که هم زمان با این سکوت اضطراری، نخستین قیافه‌های انتخاباتی حزب اقلیت هم از کرمان ظاهر شد. تعدادی از این نامزدها همان کسانی هستند که در انتخابات مجلس شورای ملی از طرف حزب مزبور کاندیدا شده بودند، یعنی همان خان‌ها و فئودال‌زادها که وجود این قبیل افراد در لیست نامزدها‌ی حزب مردم باعث شکست آن حزب در آن انتخابات شد …». (9).
به هر تقدیر فعالیت سیاسی بنده تا شروع حرکت و مبارزات مردم در جریان انقلاب اسلامی سال 1357 ش. بدین سان گذشت» (10).

پی نوشت:
(1) ـ حسن علی منصور؛ «در سال 1302 در تهران متولد شد. پدرش علی منصور (منصورالملک) و مادرش دختر ظهیرالملک رییس بود. پس از اخذ دانش‌نامه در رشته علوم سیاسی، به خدمت وزارت امور خارجه درآمد. از اهم مناصب وی می‌توان به این موارد اشاره نمود: ریاست دفتر نخست‌وزیری در سال 1330و 1334، معاونت وزارت بازرگانی و قائم مقامی دبیر کل شورای عالی اقتصاد در سال 1336، معاون نخست‌وزیر و دبیر کل شورای عالی اقتصاد در سال 1337، وزیر کار و بعد وزیر بازرگانی در سال 1338، تشکیل کانون مترقی در همین ایام، معاون نخست‌وزیر و دبیر کل شورای عالی اقتصاد در کابینه شریف‌امامی، ریاست هیئت مدیره و مدیر عامل شرکت بیمه ایران در کابینه علم، نفر دوم تهران در انتخابات دوره بیست و یکم، تشکیل حزب ایران نوین در این دوران، انتخاب به نخست‌وزیری در اسفند 1342، تصویب‌نامه‌ی مصونیت مستشاران نظامی امریکا در مجلس سنا و شورای ملی، از جنجالی‌ترین مباحثی بود که در زمان نخست‌وزیری او روی داد که متعاقب آن مخالفت امام خمینی (ره) و تبعید ایشان به ترکیه و دیگر اشتباهات اقتصادی و سیاسی او باعث شد تا در روز اول بهمن 1343 در مقابل در ورودی مجلس شورای ملی مورد اصابت سه گلوله محمد بخارایی درآید و پس از پنج روز درگذشت. وی صاحب ترجمه، مردی متکبر، فرصت‌طلب و مغرور بود. سخنران و ناطق بود ولی گفتارش محتوا نداشت و برخلاف پدرش تودار و محیل نبود. زبان‌های انگلیسی و فرانسه را به خوبی تکلم می‌کرد ولی مقدمات زبان فارسی و عربی را در حد تحصیل یاد گرفته بود». برگرفته از: عاقلی، باقر: شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج 3، ص 1546 تا 1552.
(2) ـ در این جلسه نخست‌وزیری حسن‌علی منصور اعلام گردید. عطاءالله خسروانی (وزیر کار) در حال سخنرانی و محمد صنعتی با علامت × مشخص گردیده است (محمد صنعتی).
(3) ـ در عکس سعیدی فیروزآبادی (استاندار) حضور دارد. این اجتماع در میدان ژاندارمری (قره‌نی، شهدای انتظامی) تشکیل گردیده بود (محمد صنعتی).
(4) ـ همان گونه که قبلاً هم متذکر شدم، در این مقطع زمانی، اکثر سخنرانی‌ها و تجمع‌های مردمی در میدان مشتاقیه برگزار می‌شد. البته در سال‌های 1320 تا 1332 ش. در ضلع شمالی میدان مشتاقیه (مابین خیابان زریسف و ناصریه، بالای ساختمان گاراژ مسافربری ایران پیما) دفتر شرکت نفت قرار داشت و سخنرانی‌ها و اجتماعات که اکثراً وابسته به حزب توده بود، در این ضلع میدان صورت می‌گرفت. از حدود سال 1340 ش. به بعد، سخنرانی‌ها و اجتماعات مردمی به ضلع غربی میدان مشتاقیه (ابتدای خیابان ناصریه) انتقال یافت و سخنرانان از بالکن ساختمان سه طبقه‌ی دینیار سخنرانی می‌نمودند و مردم هم در پایین ساختمان اجتماع می‌نمودند. در ضلع دیگر میدان (حدود درب مسجد جامع) دفتر حزب زحمتکشان قرار داشت و معمولاً دکتر مظفر بقایی کرمانی از بالکن همین ساختمان سخنرانی می‌کرد و طرف‌دارانش نیز در پایین ساختمان اجتماع می‌نمودند. از دیگر وقایع تاریخی حادث شده این دوران در میدان مشتاقیه، بایستی به اجتماع طرف‌داران جمعیت هواداران صلح در سال 1330 ش. (مابین خیابان شریعتی و میرزا رضا کرمانی، حدود دفتر حزب زحمتکشان) اشاره نمود، که به دلیل نداشتن مجوز قانونی، این اجتماع منتهی به درگیری آنان با نیروهای انتظامی و کشته شدن یک نفر گردید. در روز 28 امرداد سال 1332 ش. نیز بایستی از به دار آویختن جنازه متلاشی شده سرگرد سید محمود سخایی و عمل ناجوانمردانه و شنیع افرادی به جنازه وی (مابین خیابان‌های ناصریه و شریعتی) یاد کنم (محمد صنعتی).
(5) ـ در خصوص پیشینه این حزب آمده: «… پس از کودتای 28 مرداد 1332 و قدرت‌یابی مجدد محمدرضا پهلوی، ایران شاهد استندادی دوباره بود. در قالب این استبداد، محمدرضا پهلوی دست به ایجاد اصلاحاتی در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی زد. در راستای اصلاحات سیاسی، شاه در سیاست خارجی با آمریکا هم گامی بیشتری از قبل نشان داد. در صحنه داخلی پس از تثبیت اوضاع، سیستم دو حزبی را به نمایش گذاشت. این کار به علت مشکلاتی که در خارج و داخل کشور برای او وجود داشت و همچنین منافعی که برای وی در برداشت به تبعیت از کشورهای غربی به ویژه انگلیس و آمریکا در ایران انجام گرفت. در این سیستم، حزب اکثریت، ملیون و اقلیت، مردم نام داشت …» (لالوی، محمود: حزب مردم، ص 257). «اولین قدم در راه تأسیس حزب (مردم) را اسدالله علم، دوست نزدیک شاه برداشت. او موجودیت حزب مردم را در روز پنجشنبه 26 اردیبهشت 1336 با همکاری و مشارکت عده‌ای از روشنفکران و دانشگاهیان در مصاحبه‌ای مطبوعاتی تشکیل حزب مردم را اعلام و اهداف این حزب را تشریح کرد … علم، هدف حزب را از لحاظ رژیم سیاسی، حفظ و استقلال و تمامیت ارضی و جغرافیایی سیاسی کشور، حفظ کلیه آزادی‌هایی که قانون اساسی و منشور سازمان ملل متحد و اعلامیه حقوق بشر به همه افراد داده و از لحاظ سیاست خارجی، حفظ و ایجاد رابطه‌ی حسنه و حسن تفاهم کامل را با کلیه کشورهایی که به استقلال و تمامیت ارضی کشور ما احترام می‌گذارند، اعلام داشت و از لحاظ رژیم اقتصادی، اصلاحات در امور کشاورزی، صنعتی، بازرگانی، اداری، اجتماعی و فرهنگی اعلام کرد» (شاهدی، مظفر: مردی برای تمام فصول؛ اسدالله علم و سلطنت محمدرضا پهلوی، ص 302). این حزب به مدت هفده سال فعالیت نمود و در این مدت افرادی چون: اسدالله علم، یحیی عدل، علینقی کنی، ناصر عامری و محمد فضائلی دبیرکلی حزب را عهده‌دار بودند. از آنجایی که این حزب و حزب رقیب (حزب ملیون) منشأ غیر مردمی داشتند و ایجاد آن‌ها از بالا بود، به همین جهت این احزاب را فرمایشی و یا دستوری می‌خواندند و حتی ارگان (حزب مردم و ملیون) به عنوان احزاب «بله و البته قربان» مشهور شدند. این حزب و ملیون سرانجام پس از دستور تشکیل حزب رستاخیز، منحل و در حزب جدید ادغام شدند (برگرفته از: صارمی شهاب، اصغر: احزاب دولتی و نقش آن‌ها در تاریخ معاصر ایران، ص 125).
در خصوص تشکیل حزب ملیون نیز آمده: «… شاه در ملاقات با دکتر نصرت‌الله کاسمی، تلاش کرد این گونه وانمود کند که گویا خود وی به این نتیجه رسیده است که تشکیل احزاب سیاسی برای کشور و آتیه آن ضرورت دارد. او از کاسمی خواست تا حزبی را تشکیل دهد که نماینده و سخنگوی اکثریت پارلمانی و دولت وقت (دکتر منوچهر اقبال) باشد؛ حزب ملیون این گونه شکل گرفت و دکتر کاسمی به عنوان دبیرکل حزب تعیین شد …» (آبادیان، حسین: دو دهه واپسین حکومت پهلوی، ص 70).
(6 ) ـ نکته جالب و قابل توجه این که در کرمان برخی افراد اگر خود در حزب مردم عضو شده بودند، برادر، پسر و یا یکی از خویشاوندان نزدیک خود را وادار به ثبت نام در حزب ملیون می‌کردند تا بدین واسطه در منافع احتمالی هر دو حزب شریک باشند. به خاطر دارم یکی از افراد متنفذ کرمان در هر دو حزب ثبت نام نموده بود و وقتی یکی از دوستان از وی دلیل این کار را پرسید، گفت: چون من، نه برادر و نه پسر و نه فامیل نزدیک و مورد اعتماد دارم، برای آن که از قافله دیگر دوستان عقب نمانم، خودم در هر دو عضو ثبت نام کرده‌ام (محمد صنعتی).
(7) ـ حزب ایران نوین در کرمان منزلی از مرحوم شجاع (روبروی کوچه بیمارستان ارجمند، جای فعلی پاساژ شجاع) اجاره نموده بود و دفتر خود را در این مکان تشکیل داده بود (محمد صنعتی).
(8) ـ همین منزل فعلی، واقع در خیابان عباس صباحی.
(9) ـ روزنامه آیندگان، شنبه 7 شهریور 1347، شماره 213.
(10) ـ برگرفته از متن مصاحبه با محمد صنعتی، آذر 1392.

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *