پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | روایت مظفر اسکندری زاده از شهادت حسین مرتضوی / چگونه از آتش عبور كرديم!؟

روایت مظفر اسکندری زاده از شهادت حسین مرتضوی / چگونه از آتش عبور کردیم!؟





۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۱۶:۵۵

روایت مظفر اسکندری زاده از شهادت حسین مرتضوی
چگونه از آتش عبور کردیم!؟

اولین گلوله که به شیشه جلو پاترول مشکی و معروف استانداری خورد حسین اقا مرتضوی گفت بچه ها کمین خوردیم!!
پس از دیدن اشرار مسلح که با هم به سمت ما شلیک میکردندفریاد زدم یا ابوالفضل وسرم را برای اجتناب از خوردن گلوله تا روی زانوهایم خم کردم.
وانت قاچاقچیان واشرار در سمت راست جاده ودر مرتفع ترین نقطه گدار خون سرخ۱ پارک وسه شرور دو نفر ا ز بالای وانت و دیگری پیاده همزمان ماشین را به گلوله بسته ودیوانه وار شلیک می کردند.
گلوله ها به شیشه های جلو، بغل ودربهای سمت راست اصابت واز شیشه های سمت چپ ماشین خارج ویا به ستون های ماشین می خوردند وهر چه نزدیک تر میشدیم صدای شلیک همزمان دهها گلوله اتشین واضح تر و عبورشان از بیخ گوشمان ملموس تر میشد با کم شدن صدای تیرها فهمیدم از کمین عبور واز تیررس اشرار خارج شده ایم سرم را بالا اورده و به رانند ه وحشت زده فرمان دادم برو برو گاز بده راننده که تازه فهمیده بود جان خودش وما اینک به سرعت وی وفرار از مهلکه بستگی دارد دنده را عوض وبا همه وجود بر پدال گاز فشار اورد اما ماشین نه تنها سرعتش زیاد نمی شد بلکه لحظه به لحظه کمتر هم می شد .
به پشت سر نگاه کردم و دیدم اشرار به سرعت به بالای وانت پریده وبه تعقیب ما پرداخته اند
در حالیکه همه سرنشینان را در استانه مرگ و اسیری میدیدم فریادهایم را برای ترغیب وتشجیع راننده بیشتر کرده بر سر راننده داد میزدم برو برو..راننده گفت اقای اسکندری موتور ماشین تیرخورده و کشش نداره واز قدرت افتاده به عقب نگاه کردم وانت اشرار با سرعت عجیبی به ما نزیک می شد واینک مجددا در تیر رس بودیم
برای اجتناب از درگیری مجدد وتیراندازی به سمت ماشین وبا انتخاب اسارت به راننده دستور ایستادن دادم
راننده که بکلی گیج شده بود ایستاد ومن با گذاشتن کیف پولی ام که معمولا کارت شناسایی و عکس همسر و فرزندام علیرضا و دو قلوها مریم وفاطمه و ایه الکرسی را دران داشتم برای اجتناب از شناسایی شدن فوری توسط اشرار زیر صندلی گذاشتم و از ماشین پیاده و دستهایم را به علامت تسلیم وتاکید بر مسلح نبودن بالا بردم
همه چیز در کمتر از یک دقیقه اتفاق افتاده بود وانت اشرار از کنار ماشین ما عبور وچند متر جلوتراز ما در عرض جاده طوری ایستاد که سه شرور مسلح را که با اسلحه های اماده شلیک من وماشین را نشانه رفته بودند اینبار چشم در چشم ورو در رو ببینم
در حالیکه هر لحظه انتظار شلیک ویا اسیری را داشتم قاچاقچیان در میان بهت وحیرت من ونگاه وسکوت معنا داری که چند ثانیه ای بین من وانان رد وبدل شد
صحنه را ترک وبه سرعت دور شدند!!!؟؟
معجزه وحادثه با هم اتفاق افتاده بودو حال نوبت من بود تا ببینم حاصل دهها گلوله شلیک شده به سمت ما چه بوده است
از جمع هفت سرنشین ماشین، اقای حاج محمد کامرانی دایی وپدر عیالم که از ناحیه دست زخمی شده بود ودر فاصله عبور از کمین تا ایستادن اتومبیل قربان صدقه ام میرفت ومیگفت دایی بمیرم بر ا بچه هات الاهی من قربونت بشم دایی …
با گریه وشیون گفت مظفر حسین اقا مرتضوی تیر خورده وحرف نمی زنه
همزمان صدای ناله مهندس نوربخش که دو تیر به ران پایش ودقیقا در امتداد وموازی سر من که برای جلوگیری از گلوله خوردن به پایین اورده بودم خورده بود را شنیدم …..حسین اقا مرتضوی با اصابت دو گلوله که یکی از انها مستقیما به قلب رئوف ومهربانش اصابت کرده بود…به شهادت رسیده بود
در جمع ما تنها کسی که نمازش را همچون همیشه سر وقت خواند و به بهانه داشتن وقت ورسیدن زودتر به کرمان به تاخیر نیانداخت حسین اقا مرتضوی بود
صحنه نماز اخر وخضوع وخشوع کم نظیرش را هرگز فراموش نمی کنم.
سردار سیاسی استان شهید حسین مرتضوی مشاور ارشد و مدیر کل سیاسی انتظامی استانداری کرمان ، سیمای نورانی اش ،خلوص وایمان وافتادگی ومردانگی اش، انتقادات صریح وکم نظیرش پاک دستی ونجابت اش نه تنها او را سر امد جمع کوچک دانشگاهی ما بلکه الگوی همه مدیران و دولتمردان کشور کرده است.
دبیر شورای تامین و مدیرکل سیاسی وامنیتی استانداری که شبها بعد از جلسات مهم وموثر شورای تامین امنیت کرمان که گاهی تا پاسی از نیمه شب ادامه میافت ارام و بی ادعا سوار بر موتور هوندای شخصی خودش می شدو پس از سوار کر دن همسر دلسوخته وایثارگر ونمونه اش و فرزندان عزیزش علی وزینب که معمولا در خانه پدر زن ومادر زن مهربان وایثار گرش پدر ومادر غواص دلاور شهید محمد علی سلاجقه بودند بر ترک موتور مینشاند وبدون بیم از سرما ودلایل امنیتی به خانه پر مهر و برکت و صفایش می برد…
یادش گرامی وراهش پر رهرو باد
خرداد ماه سال یاس ۱۳۹۴

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

مسافران قطار مرگ

مسافران قطار مرگ

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *