پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | سیل هر روزهٔ شیرابه در شمال

یکی از مدیران سابق مدیریت پسماند استان مازندران، از نبود استراتژی مشخص برای حل مشکل پسماند در استان‌های شمالی می‌گوید

سیل هر روزهٔ شیرابه در شمال

روزانه سه هزار تن زباله در مازندران و حدود دو هزار تن در گیلان تولید می‌شود از ۳۱ محل دفن در استان‌های گیلان و مازندران، روزانه حدود یک میلیون و ۲۰۰ هزار لیتر شیرابه خارج می‌شود





سیل هر روزهٔ شیرابه در شمال

۸ بهمن ۱۴۰۲، ۲۱:۱۸

جولان زباله‌ها در استان‌های شمالی بیش از سایر استان‌ها مشکل پسماند را در سال‌های اخیر به رخ کشیده است. بارها اعتراض و تجمع در گیلان و مازندران و پیاده‌سازی طرح‌هایی که همچنان بعد از چند دهه بی‌نتیجه بوده‌اند، مردم در شرایط دشواری قرار دارند و بارها از نبود استراتژی منسجم و مشخص در این حوزه صحبت شده است. «محمد حسینی»، دکتری مدیریت پسماند از مالزی که در سال‌های ۸۳ تا ۸۶ مدیر پسماند استان مازندران بود، در گفت‌وگو با «پیام ما» از فقدان استراتژی می‌گوید. او که در مقطعی مشاور پسماند استانداری مازندران بوده است،‌ وضعیت بحرانی منطقه را متناسب با عملکرد مسئولان نمی‌داند و می‌گوید هرچند از دههٔ ۷۰ زنگ خطر در این زمینه به صدا درآمده، اما تاکنون طنین آن باعث تغییر در عملکرد مسئولان نشده است.

در سال‌های اخیر مسئلهٔ پسماند شمال کشور به گره‌ای کور تشبیه می‌شود که هیچ‌یک از مدیران خواهان حل درست آن نیستند، نظر شما چیست و راه‌حل‌های موجود را چطور ارزیابی می‌کنید؟

پسماند در استان‌های شمالی همچنان مشکلی بدون راه‌حل است. آن‌هم در شرایطی که روزانه پنج هزار تن زباله در دو استان مازندران و گیلان تولید می‌شود که سهم مازندران سه هزار تن و گیلان دو هزار تن است. این مقدار زباله بدون مدیریت خاصی در مراکز دفن در جنگل یا ساحل جمع شده و مشکل اصلی نداشتن استراتژی منسجم است. از حدود دههٔ ۷۰ که این مساله مطرح شد و به‌عنوان بحران در سه دههٔ گذشته از آن یاد شد، تاکنون اما راهکار مناسبی اجرایی نشده است. استراتژی دقیق و برنامهٔ میان‌مدت و بلند‌مدت برای این موضوع تعریف و بر این موضوع تاکید نشده که باید مدیران غیرسیاسی به این مسئله رسیدگی کنند تا با تغییر دولت‌ها، رویکردها تغییری نداشته باشند. ما در این سی سال اگر هر پنج سال یکبار هم یک واحد پردازش مناسب را راه‌ می‌انداختیم، مشکل زبالهٔ منطقه حل می‌شد. در استان مازندران دستگاه متولی خاصی وجود ندارد، سازمان پسماند به‌لحاظ قانونی و مالی محدودیت‌های بسیاری دارد. شاید داشتن سازمانی قوی و کادری مجرب و متخصص بتواند اولین گام برای حل این مشکل و در گام بعدی تأمین منابع مالی باشد.

 

استفاده از دستگاه‌های زباله‌سوز به‌عنوان یکی از راهکارهای اساسی توسط مدیریت پسماند عنوان می‌شود، اما به‌‌صراحت در نوشهر و سراوان گیلان شاهد شکست آن بوده‌ایم، نگاه شما به این بخش چیست؟

هر پروژه‌ای چه کمپوست، چه هاضم و چه زباله‌سوز که شما درباره‌اش پرسیدید، به چند ویژگی برای موفقیت نیاز دارد. در ابتدا نوع تکنولوژی‌ای است که در آن استفاده می‌شود. زباله‌سوز انواع مختلفی دارد. در نوشهر با زباله‌سوزی روبه‌رو هستیم که تکنولوژی مناسبی ندارد و سیستم گازی‌سازی آن مناسب زباله‌های آن منطقه نیست. زباله‌های ما رطوبت بالایی دارند و مناسب این تکنولوژی نیستند. جدای از نوع تکنولوژی انتخاب‌شده، باید دید کارفرما و پیمانکار آیا صلاحیت انجام چنین کاری را دارند؟ شهرداری به‌عنوان کارفرما تا چه میزان صلاحیت راه‌اندازی چنین چیزی را دارد؟ زباله‌سوزها، نیروگاه هستند؛ در جای دیگر سوخت مورد استفادهٔ نیروگاه‌ها مازوت است و در زباله‌سوزها، زباله. به‌این‌ترتیب، نظارت بر آن تخصص لازم را می‌طلبد. بر این اساس، زباله‌سوز نوشهر از جنس همان زباله‌سوزی است که برای ساری و تهران انتخاب شده است و مشکلات یکسانی دارند. یعنی در همهٔ ابعاد، هم تکنولوژی، هم پیمانکار و هم کارفرما به‌درستی عمل نمی‌کنند و مسیر درستی را طی نشده است. کارفرما باید مطالعات اولیه را درست انجام می‌داد، براساس مطالعات تکنولوژی انتخاب می‌شد و بعد پیمانکار به سر کار می‌آمد. اما این مسیر به‌صورت کج‌دار و مریز طی شده و نتیجهٔ هم چیزی است که شاهدش هستیم. زباله‌سوز ساری هنوز بعد از یک دهه راه‌اندازی نشده است و احتمالاً تجهیزاتی که از یک دههٔ گذشته به آنجا آورده شده، الان فرسوده شده‌اند و این مشکل کوچکی نیست. 

۶۰ درصد زباله مواد آلی است، ۲۰ درصد مواد قابل‌بازیافت است و تنها ۲۰ درصد موادی است که نیاز به محل دفن دارد و آن را هم می‌توان با مدیریت درست، به جایی رساند که حتی این میزان هم به از روستاها خارج نشود

در حال حاضر در شمال کشور چند محل دفن رسمی و غیررسمی وجود دارد و چه تعداد از اینها در نزدیکی ساحل هستند؟

تعداد مراکز دفن زبالهٔ مازندران حدود ۳۱ مرکز و در گیلان هم حدود ۲۸ مرکز است. بعضی از این مراکز مانند فریدونکنار و بابلسر کنار ساحلند، اما عمده مراکز دفن در جنگل جانمایی شده‌اند و جنگل‌ها به‌عنوان سرچشمه رودها و سفره‌های آب زیرزمینی سال‌هاست در خطر جدی قرار دارند. 

 

می‌دانیم میزان شیرابهٔ تولیدی توسط این مراکز دفن چه میزان است؟

مراکز دفن کاملاً غیراصولی کار کرده‌اند. بنابراین شیرابه‌های آن هم جاری در رودخانه‌هاست و هم در خاک و سفره‌های آب زیرزمینی فرو می‌رود. این فاجعهٔ بزرگی است. اگر هر محل دفنی روزانه ۲۰ متر مکعب شیرابه تولید کند، روزانه در این حدود ۶۰ محل دفن در دو استان، یک میلیون و ۲۰۰ هزار لیتر شیرابه تولید می‌شود و در فصول بارندگی این میزان بسیار بیشتر خواهد بود. ممکن است استان‌های مازندران و گیلان به نسبت استان‌های مرکزی منابع آبی خوبی داشته باشند، اما تمام این منابع آبی در معرض آلودگی گسترده قرار دارند. باید برای منابع آلاینده چاره‌اندیشی کرد. هرچند شاید الان دیر باشد، اما شناسایی منابع آلوده‌کنندهٔ آب و هشدار به مردم و از سویی تلاش یرای تصفیهٔ آن باید جدی گرفته شود. اینها تنها منابع آبی منطقه هستند و از بین رفتن آنها یعنی از بین رفتن حیات در این مناطق. 

 

یکی از راه‌های فرار برای موقعیت فعلی توسط مسئولان، تعیین زمان برای جابه‌جایی محل دفن بود که در نمونه‌هایی چون (سراوان) در استان گیلان و (سایت عمارت) در مازندران بارها بیان شده، اما نتوانسته نتیجه‌ای داشته باشد. صحبت از جابه‌جایی مرکز دفن غیراستاندارد چقدر عملیاتی است؟

از سراوان اطلاع چندانی ندارم، اما عمارت هفت تا هشت هکتار زمین است که ارتفاع زباله در آن حداقل به ۴۰ متر می‌رسد و این میزان زباله امکان جابه‌جایی ندارد و شرکت مشاوری که در سال‌های قبل مطالعاتی را در این زمینه انجام داده، به این نتیجه رسیده بود که عملاً جابه‌جایی ممکن نیست. خاک منطقه آلوده شده و ارتفاع خاک هم حدود ۸۰ متر است و اگر زبالهٔ سطحی را جابه‌جا کنیم، آیا می‌توان ۸۰ متر خاک را هم جابه‌جا کرد؟ اصلا این میزان زباله را به کجا می‌توان برد؟ با وجود همهٔ این مشکلات اما همچنان فکری برای زباله‌های روزانه و مرکز دفن استاندارد جدید هم نشده است. عمارت در دریاچهٔ پشت سد هراز است و خاک آلوده در داخل دریاچه قرار گرفته و این بحرانی بر بحران گذشته است. مسدود کردن و ایزوله کردن آن ممکن است، اما نیاز به هزینه و سرعت عمل دارد؛ چراکه سد هراز کارش تمام شده و منتظر آبگیری است، اما هنوز برنامه‌ای برای زباله پسماند آمل و اطراف آن وجود ندارد. 

اگر ۹ منطقهٔ مدیریت پسماند استان مازندران به کارخانهٔ پردازش و کمپوست مجهز شوند، عملاً از سه هزار تن زباله، ۶۰۰ تن ریجکتی خواهیم داشت که این میزان هم اگر به کارخانهٔ سیمان بروند، حتی خاکستر پسماند نخواهند داشت و استان می‌تواند به‌سمت زبالهٔ صفر حرکت کند

در سال‌های قبل که اهالی روستای سراوان گیلان مقابل محل دفن ایستادند و برخوردهایی هم با آنها شد تاکنون وضع در آنجا فرقی نکرده، اما از سال گذشته شاهد جمع‌آوری سطل‌های زباله بزرگ و واگذاری مسئلهٔ پسماند به دهیاران روستاها در برخی مناطق استان است. تا چه میزان این طرح و طرح‌هایی از این‌دست را درست می‌دانید؟

برای روستاها الگوهای مناسب مدیریت پسماند وجود دارد و برخی از آنها اجرایی هم شده‌ و موفق هم بوده‌اند. برخی روستاها در سال‌های گذشته که سازمان‌های مردم‌نهاد فعال بودند و آموزش و همدلی بیشتر بود، توانستند زبالهٔ خود را مدیریت کنند. ۶۰ درصد زباله‌های شهری و روستایی مواد آلی هستند که می‌تواند مورد مصرف دام و طیور قرار گیرد و به‌عنوان کود برای زمین از آن استفاده کرد. این طرح‌ها توسط برخی دهیاران اجرا شده بود و مدیریت پسماند استان و یا کشور باید از این الگوها استفاده می‌کرد تا زباله‌های روستایی در همان منطقه مدیریت شود. ۶۰ درصد زباله مواد آلی است، ۲۰ درصد مواد قابل‌بازیافت است و تنها ۲۰ درصد موادی است که نیاز به محل دفن دارد و آن را هم می‌توان با مدیریت درست، به جایی رساند که حتی این میزان هم از روستاها خارج نشود. 

 

آیا برای رساندن این مناطق به پسماند صفر امکانی وجود داریم؟

سال ۹۸ مطالعه‌ای را با عنوان مدیریت تلفیقی پسماند انجام دادم با طرح این پرسش که از امکانات موجود چطور می‌توان برای مدیریت پسماند استفاده کرد؟ مدیریت پسماند مازندران ۹ منطقه دارد و هرکدام از این مناطق ممکن است شامل چند شهرستان باشد. مثلاً تنکابن در غرب استان، شامل عباس‌آباد، رامسر و خود تنکابن است. براساس این طرح پیشنهادی،‌ این سه شهرستان باید مرکز پردازش و کمپوست می‌داشتند. به‌این‌ترتیب، حدود ۵۰ درصد زباله به کمپوست تبدیل و ۱۰ درصد بازیافتی و آنچه ریجکتی است به RDF بدل می‌شود که سوخت نیروگاه‌های برق و سیمان است و این ریجکتی‌ها را می‌توان به زباله‌سوز یا کارخانهٔ سیمان هدایت کرد.

 اگر ۹ منطقه استان به کارخانهٔ پردازش و کمپوست مجهز شوند، عملاً از سه هزار تن زباله، ۶۰۰ تن ریجکتی خواهیم داشت که این میزان هم اگر به کارخانهٔ سیمان بروند، حتی خاکستر پسماند نخواهند داشت و استان می‌تواند به‌سمت زبالهٔ صفر حرکت کند. حتی اگر به کارخانجات هم فرستاده نشود، ریجکتی کارخانهٔ کمپوست می‌تواند برای زباله‌سوزها مناسب باشد و این مدل درست‌تری است. 

 

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشترین بازنشر