پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | سلام و از شما ممنونم

سلام و از شما ممنونم

از دریاچه هامون خاک بلند می‌شود و از ارومیه نمک!‌ «مهشاد» و «ریحانه» می‌خواستند به خاک سیاه نشستن زندگی حاشیه‌نشینان دریاچه ارومیه و ظلمی را که اهمالکاری مسئولان به جان این دریاچه کرده‌اند، روایت کنند





سلام و از شما ممنونم

۱۷ مرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۳۵

از دریاچه هامون خاک بلند می‌شود و از ارومیه نمک!‌ «مهشاد» و «ریحانه» می‌خواستند به خاک سیاه نشستن زندگی حاشیه‌نشینان دریاچه ارومیه و ظلمی را که اهمالکاری مسئولان به جان این دریاچه کرده‌اند، روایت کنند که سفرشان به قیمت از دست دادن جان عزیزشان تمام شد.

زاینده‌رود آب ندارد، عمق کارون در حال کم شدن است،‌ بخش‌هایی از هورالعظیم خشک شده و گاومیش‌هایش شبیه همان هفت گاو لاغر خواب عزیز مصر هستند که هفت گاو فربه را خوردند. سواحل ماهشهر آلوده است،‌ همچنان که سواحل خزر به این مصیبت دچارند. در مریوان و سایر بخش‌‌های زاگرس،‌ هکتارها جنگل به خاکستر بدل شده‌اند و در جنگل‌های شمال قاچاق چوب بیداد می‌کند. زیستگاه یوزها امن نیست،‌ جاده‌ای که هنوز راه زیادی تا ایمن شدن دارد، جان این گربه‌سان را می‌گیرد و انفجارهای ایجادشده توسط معدن‌کاوان ترس در دلشان می‌اندازد. خرس‌های سیاه مثل سایر گونه‌ها قاچاق می‌شوند.‌ سیه مارها مردم را در سیستان‌وبلوچستان، هرمزگان و جنوب کرمان می‌گزند و آنها در مقابل و از ترس، هر ماری که ببینند، می‌کشند. مسئولان وزارت نیرو می‌خواهند سند رودخانه‌ها به نا‌مشان زده شود‌، همچنان که سازمان اوقاف سند بخشی از جنگل‌ها را در اختیار دارد. یک وزارتخانه می‌خواهد به اسم تأمین آب شرب سد بزند و تالاب دیگری را مشابه بختگان خشک کند و آن سازمان دیگر به اسم اشتغالزایی معدن‌کاوی کند.
اغلب در کارند تا خبرنگار محیط زیست آرام نداشته باشد و زندگیش به نوشتن گزارش از این تخریب و آن تخریب بگذرد، او هر روز باید راوی چنین سوگواری‌هایی باشد؛ به‌علاوهٔ همهٔ تلخی‌های دیگری که ناملایمات اقتصادی و سیاسی و … بر ما بار کرده‌اند. بااین‌حال، انگیزه‌ای همچنان ما را در این حوزه نگه‌می‌دارد؛ ایران و کسانی که بی‌دریغ برای حفاظتش می‌کوشند، نمونه‌اش فعالان محیط زیست زندانی، «هومن جوکار»، «سپیده کاشانی»، «طاهر قدیریان»‌، «امیرحسین خالقی»،‌ «سام رجبی» و‌ «نیلوفر بیانی».‌ آنها که پس از نزدیک به شش سال همچنان فکر و ذکرشان طبیعت ایران است و چنین اعتقادی را می‌شود از معدود نوشته‌هایی که از آنها منتشرشده به وضوح دید.
«عبدالرضا کوهپایه» وقتی پس از دو سال بازداشت آزاد شد، رؤیایش برای تراورس هیمالیا را عملی کرد تا اولین ایرانی‌ای باشد که چنین پیمایشی را انجام می‌دهد.‌ گوش دادن به پادکستی که «عبو» از تجربه‌اش می‌گوید‌ و آن‌همه شوق در سخن گفتن دربارهٔ طبیعت و ایران هر شنونده‌ای را به وجد می‌آورد. جمع بزرگی از دوستداران محیط‌ زیست در راه حفاظت کشته شده‌اند؛ از محیط‌بانانی مانند «تاج‌محمد باشقره» گرفته تا داوطلبانی که برای اطفای حریق زاگرس از راحت خود زدند و هیچگاه بازنگشتند. مشاهدهٔ چنین سطحی از عشق به طبیعت و این سرزمین، مگر می‌شود کسی را تحت‌تأثیر قرار ندهد؟
اینکه در هوای گرم کویر ببینی «رضا شاه‌حسینی»، رئیس پارک ملی کویر مرکزی و همکارانش چطور با تعهد به حفاظت مشغولند. «مهدی تیموری»، رئیس پارک ملی گلستان با وجود همهٔ بی‌انصافی‌ها برای حفاظت از این پارک روز و شب نمی‌شناسد، یا شرح اشک ریختن «احمد رادمان»، رئیس پارک ملی کویر را بشنوی و یک لحظه فکر کنی کاش خبرنگار محیط زیست نبودم.
مگر می‌شود «عمو نصیر» را در ارتفاعات ییلاق پارک ملی گلستان ببینی،‌ محیطبان «محسن‌پور» را در کلاه قاضی و بعد بگویی نوشتن چه فایده دارد! چطور می‌شود شرح خدمات «حمید ظهرابی» دربارهٔ محیط زیست را بدانی و برخوردی که علی سلاجقه، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست، با او کرد را بشنوی، بعد دلت نخواهد به‌عنوان خبرنگار محیط زیست از عالی‌ترین مقام محیط زیست ایران بپرسی چرا یکی از بهترین مدیران خود را با چنین شیوه‌ای از محیط زیست کنار گذاشتی؟
خبرنگار محیط زیست بودن ساده نیست،. حجم اتفاقات ناخوشایندی که در کشور در این حوزه می‌افتد، زیاد است. باید لابلای حرف‌ها بفهمی اصل ماجرا کجاست‌. سفر بروی و برای نوشتن گزارش از نزدیک تخریب‌ها و کارهای مثبت را ببینی. با‌این‌حال خبرنگار محیط‌ زیست بودن یکی از بهترین تجربه‌هاست، به تو فرصت می‌دهد جدا از گفت‌وگو با آنها که برای منافع خود تیشه به ریشهٔ این سرزمین می‌زنند، با عاشقانی آشنا شوی که برای حفظ ایران زندگی خود را گذاشته‌اند؛ کسانی که نمی‌گویند یک‌بار زندگی می‌کنیم و می خواهیم راحت بگذرد‌، آنها راه سخت را انتخاب کرده و تا به آخر ایستاده‌اند. روز خبرنگار فرصتی است تا به‌عنوان خبرنگار این حوزه از همهٔ این عاشقان سرزمین ایران که به‌واسطهٔ کمبود فضا نمی‌شود فهرستی از آنها نوشت، تشکر کنم؛ از‌ آنها که بارقهٔ امید در این روزهای ناامیدی هستند.

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *