پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | جهان سوم انسان را «کنشگر» نمی‌داند

گزارش سخنرانی «حسین ابوالحسن تنهایی»، جامعه‌شناس، در نشست «میدان فردیت، مقاومت مدنی و کنشگری خلاق»

جهان سوم انسان را «کنشگر» نمی‌داند

در جامعه‌ ایران سبک‌های زندگی بر اساس تمرکزگرایی تعریف شده است که باید به سمت ناتمرکزگرایی حرکت کند





جهان سوم انسان را «کنشگر» نمی‌داند

۱۸ خرداد ۱۴۰۲، ۰:۰۰

نشست «میدان فردیت، مقاومت مدنی و کنشگری خلاق» با سخنرانی حسین ابوالحسن تنهایی، جامعه شناس، با همکاری گروه‌های علمی تخصصی انجمن جامعه‌شناسی ایران؛ گروه‌های جامعه‌شناسی تفسیری، جامعه‌شناسی نظری و جامعه‌شناسی درمانی با مدرسه‌ روزنامه‌نگاری زاگرس مهربان برگزار شد. «تنهایی» در ابتدای سخنان خود تأکید کرد که به‌عنوان جامعه‌شناس از باید و نبایدها سخنی نمی‌گوید بلکه آنچه در حال رخ دادن است را در گام اول شرح می‌دهد. او سپس با توجه به رویکرد «پراگماتیستی» روند تغییرات مرور کرد و با توجه به تجربیاتی که در جوامع دیگر و تجربیات جامعه‌ ایران وضعیت جاری را تحلیل کرد و به ارائه‌ راهکارهای احتمالی پرداخت. «پیام ما» گزارش سخنرانی «تنهایی» را منتشر می‌کند. از خانم «الناز شیری» که فایل پیاده شده سخنرانی را برایمان ارسال کرده‌اند، سپاسگزاریم.

 

حسین ابوالحسن تنهایی استاد بازنشسته دانشگاه آزاد در این نشست گفت: «مسئله‌ امروز ایران شیوه‌ مطرح کردن مسائلی است که حل‌نشده باقی مانده‌اند و همین مسائل جزو موانع توسعه‌ اجتماعی به شمار می‌روند. این‌ مسائل در حوزه‌ جامعه‌شناسی توسعه یکی از محورهای کلیدی است. من از سال ۱۳۷۷ در این باره مطالب و مقالاتی نوشته‌ام، مصاحبه و سخنرانی کرده‌ام و پس از گذشت نزدیک به سه دهه، مسائل همان‌ها هستند و راه‌حل‌هایی که به تشخیص من می‌توانستند به حل مسئله کمک کنند، مورد توجه قرار نگرفتند.» به گفته او فرایند مطالبه‌گری یا مقاومت مدنی در جامعه هم در بی‌توجهی به مسائل اجتماعی و پاسخ ندادن به آن‌ها ریشه دارد: «فرایند درمان در جامعه می‌تواند ساده باشد و با اصلاحاتی در ساختار به نتیجه برسد. [از سویی هم این مسائل می‌تواند] دارای پیچیدگی‌هایی باشد و به یک جنبش اجتماعی شود یا به جنبش‌های اصطلاحا براندازانه، منجر شود.»
تنهایی در بخش دیگری از سخنانش در توصیف کنشگری اجتماعی گفت: سه محور مختصات در تحلیل کنشگری اجتماعی مهم هستند؛ مختصات میدان فردیت تاریخی، مختصات تفکیک‌یافتگی و ساختار طبقاتی جوامع درون‌ساخت و برون‌ساخت. هرکدام از این محورها به دو قسمت تقسیم می‌شوند: سیر به سمت‌وسوی چپ محور افقی که از ۰ تا ۱- قرار گرفته و سمت‌وسوی سیر منفی واقعیت‌های اجتماعی محور را نمایش می‌دهد، و از ۰ تا ۲+ که سمت‌وسوی مثبت سیر محور را نشان می‌دهد و در سمت راست محور قرار دارد.

متخصصان در اتحادیه‌ها و احزاب و سندیکاها باید بتوانند به صورت مستقل کار کنند؛ این سه عنصری بودن مانع تناقض می‌شود و به تضاد امکان بروز می‌دهد

به گفته این جامعه‌شناس میدان فردیت تاریخی، بستری اجتماعی است که امکان ظهور و بروز فرد، یک گروه، یا یک جنبش را در برابر یک سیستم فراهم می‌کند: «برای مثال، اگر خانواده را بستر اجتماعی در نظر بگیریم، زمانی که فرد در برابر خانواده دست به انتقاد یا اعتراض می‌زند، فضایی برای بروز تخالف، تنافر یا تضاد فراهم است. در اینجا باید به تفاوت تضاد و تناقض تأکید کرد. تضاد زمانی رخ می‌دهد که گروه‌هایی که در مقابل هم قرار می‌گیرند، مطالبات خود را بیان می‌کنند، انتقادات خود را مطرح می‌کنند و اعتراضاتی دارند و می‌پذیرند که گروه‌های مقابل نیز مطالبات خاص خود را دارند و مسائلی دارند که باید مورد توجه قرار گیرد. در زمانی که این دیدگاه مسلط شود و تضاد مورد پذیرش قرار گیرد، مطالبه‌گری به گفت‌وگو تبدیل می‌شود. در چنین محور مختصاتی، مطالبه‌گری از کنشگری به سوی مطالبه‌گری و درنهایت، گفت‌وگو در سمت و سوی مثبت محور مختصات پیش می‌رود. برعکس آن هم هرگاه جامعه در سمت‌وسوی منفی مختصات قرار بگیرد میدان فردیت تاریخی به سوی نارضایتی، مقاومت مدنی، و مطالبه‌گری خشونت‌بار سیر می‌کند.»
استاد بازنشسته جامعه‌شناسی دانشگاه آزاد در بخش دیگری از سخنرانی‌اش کنشگری از منظر «پارادایم شیکاگویی» را اینگونه تعریف کرد: «عبارت است از انتخاب افراد از میان راه‌های موجود در جامعه برای برون‌رفت از مسئله، چنانچه در میان راه‌های موجود در جامعه، راه‌حل مناسبی وجود نداشته باشد، افراد برای برسازی راه‌های نو و تازه با کسانی که با آنها مفاهیم مشترک دارند گفت‌وگو می‌کنند و بر اساس فهم مشترک با یکدیگر گروه تشکیل می‌دهند. گروه، سازمان، حزب یا هر مجموعه‌ای از افراد که بر اساس فهم مشترک تشکیل شده باشد، واحدهای کنشگری هستند که باید بر اساس مفاهیم به اشتراک‌گذاشته شده، راه‌ها و اهداف مشترک میان اعضای خود به وجود آورده باشند.»
انسان بدون انتخاب معنایی ندارد
«حسین ابوالحسن تنهایی» در ادامه با یادآوری این نکته که انسان در فرایند زیست‌شناختی و تاریخی ناگزیر از انتخاب و کنشگری است» افزود: «انسان بدون انتخاب معنایی ندارد. حتی سکوت کردن هم انتخاب انسان و درنتیجه، گونه‌ای کنش است. مبارزه، مبارزه‌ منفی، مقاومت مدنی یا کنار آمدن با وضع موجود نیز انتخاب‌های انسان هستند. علاوه بر این، انتخاب کردن برای انسان امری طبیعی است تا از میان راه‌های موجود دست به انتخاب بزند و در صورت نیاز راه جدیدی را خلق کند. این فرایند انتخاب و کنشگری در واحدهای کنشگری مانند گروه، حزب، اتحادیه، سندیکا و… که انسان عضوی از آن است، رخ می‌دهد.»
اهمیت گسترش میدان فردیت
به گفته «تنهایی» در جوامع قدرت‌گرا یا اقتدارگرای سنتی، جوامع پیشاصنعتی به تعبیر بلومر، یا جوامع منِ اجتماعی، میدان فردیت گسترده نیست. برای گشوده شدن میدان فردیت، ساختار سازمانی هر جامعه‌ای باید بر اساس عدم تمرکز به سمت پرتفکیک‌یافتگی حرکت کند و بر اساس تخصص‌ها در راستای رسیدن به بهترین کارکرد و بالاترین کارایی برنامه‌ریزی شود. او با یک مثال سخنانش را بسط داد: «اگر یک دادگاه را تصور کنیم، دادستان که مدعی‌العموم است، قاضی که وظیفه‌ قضاوت دارد و وکیل که از متهم حمایت می‌کند در دادگاه حضور دارند و به قول سیمل یک هندسه‌ سه‌تایی شکل می‌گیرد که متکی بر رابطه‌ای تضادی است. در این تقابل، تضارب اندیشه‌ها وجود دارد. اگر یک فرد دو یا هر سه وظیفه را در دادگاه بر عهده بگیرد، روند کار با مشکل کم‌تفکیک‌یافتگی مواجه می‌شود.»
«تنهایی» در بخش دیگری از سخنانش با بیان اینکه «ناتمرکزگرایی موجب می‌شود تضارب اندیشه‌ها شکل گیرد» تصریح کرد: «تفکیک‌یافتگی شرط بلوغ و رشد جامعه است و منطق آن نیز تضاد است. تضاد و به عبارت دقیق‌تر، تضاد مثبت به این معناست که هر کنشگر، گروه یا نقش مطالبات و خواسته‌های خود را می‌شناسد و نسبت به مطالبات دیگران نیز آگاهی دارد، دیگران نیز نسبت به بقیه همین آگاهی را دارند. بر اساس این فهم است که رابطه‌ای مبتنی بر مطالبه‌گریِ خلاق شکل می‌گیرد که می‌تواند به گفت‌وگو برسد. اگر کارگرانی بر اساس فهم خویش به کارفرما اعتراض کرده و مطالبات خود را بیان می‌کنند، این به معنای تناقض نیست. متأسفانه در جوامع به‌اصطلاح جهان سوم، هر مطالبه‌گری‌ای با منطق تناقض تعریف می‌شود، یعنی مطالبه‌گر خواهان تخریب یا نابودی طرف مخاطب است. این فهم نادرست به رویکردی مربوط می‌شود که در جوامع جهان سوم مسلط است و انسان را کنشگر نمی‌دانند. انسان را مجری می‌دانند که نباید مطالبه کند و اگر چیزی را نادرست می‌داند نباید تذکر بدهد. در صورتی که در مکتب شیکاگویی معتقدیم که انسان کنشگر است و بر اساس منطق تضاد می‌تواند وارد گفت‌وگو شود. حتی در متون دینی هم انسان موجودی با ویژگی‌ها و جلوه‌هایی از خدا تلقی شده است و بنابراین انسان وظیفه دارد که در آبادانی زمین تلاش کند.» او در ادامه این مبحث با اشاره به «پارادایم تفسیری» در دانش جامعه‌شناسی گفت: «جامعه از افرادی تشکیل شده که موقعیت اجتماعی را تفسیر می‌کنند و بر اساس این تفسیر، بهترین راه را با انتخاب طبیعی پراگماتیستی برمی‌گزیند، بر اساس این انتخاب، کنشگری و مطالبه‌گری می‌کنند و در فرایند مطالبه‌گری به گفت‌وگو می‌پردازند. این سالم‌ترین تصویر از یک جامعه است که در سمت مثبت محور مختصات پرتفکیک‌یافتگی قرار می‌گیرد و بنابراین میدان فردیت تاریخی نیز در امتداد محور مختصات تفکیک‌یافتگی، در سمت‌وسوی مثبت محور مختصات فردیت تاریخی گسترش می‌یابد. یعنی همه‌ گروه‌ها، اصناف، نژادها، جنسیت‌ها و‌… به دلیل اینکه انسان هستند، حق کنشگری و مطالبه‌گری دارند. در نگاه پارادایم تفسیری پراگماتیستی جامعه‌ سالم بر اساس کنشگری انسان به‌عنوان ویژگی طبیعی انسانی در برآیش زیست‌شناختی تاریخی تعریف شده است.»
محور مختصات جوامع درون‌ساخت و برون‌ساخت
«تنهایی» با بیان اینکه ساختار اجتماعی به دو دسته‌ درون‌ساخت و برون‌ساخت تقسیم می‌شود، گفت: «جوامع برون‌ساخت جوامعی هستند که حاکمیت و مردم، والدین و کودکان، رئیس و مرئوس و در اصطلاح کلی، طبقه‌ فرادست و فرودست از نظر قومیت، نژاد، دین، پایگاه اقتصادی- اجتماعی یا ایدئولوژیک متفاوت باشند و در این حالت، ایدئولوژی هر طبقه توسط طبقه‌ دیگر پذیرفته نمی‌شود، که این امر نشان‌دهنده‌ شکل‌گیری منطق تناقض است. در حالتی که طبقه‌ فرادست و فرودست از نظر شاخص‌های مختلف همانند باشند، جامعه درون‌ساخت است و بر همین اساس بلومر معتقد است آمریکا برای اینکه جامعه‌ای دموکرات باشد، باید به کارگران حق اعتصاب بدهد. به این معنا که (وسایل و راه‌های تولیدی) مدیریت، قدرت و ثروتی که از یک طرف در اختیار طبقه‌ی فرادست است، از طرف دیگر با دادن حق قانونی اعتصاب به کارگران اجازه‌ کنشگری، مطالبه‌گری و گفت‌وگو یا چانه‌زنی به کارکنان داده می‌شود. حق اعتصاب برای کارگران قدرتی است که بتوانند با کارفرما وارد گفت‌وگو شوند. در محور درون‌ساختی- برون‌ساختی، هرچه شاخص جامعه به سمت به رسمیت شناختن تضادها نزدیک باشد، یعنی جامعه در طیف سمت مثبت حرکت می‌کند. یعنی بر اساس منطق تضاد عمل می‌کند، بنابراین جامعه به سمت درون‌ساختی شدن حرکت کرده و امکان توسعه بیشتر فراهم می‌شود. اگر ایدئولوژی‌های طبقه‌ فرادست و فرودست متفاوت باشند و جامعه‌ شکلی برون‌ساختی به خود بگیرد، حتی اگر مطالبه‌گری هم رخ بدهد، طبقه‌ فرادست مطالبات را نمی‌پذیرد. در این حالت هر طبقه به ایدئولوژی خاص خود پایبند است و منطق تضاد در آن به منطق تناقض تبدیل می‌شود. بر اساس منطق تضاد در جامعه‌ «درون‌ساخت»، سبک‌های متفاوت زندگی، هویت‌های قومی و نژادی مختلف، تفاوت ایدئولوژی‌ها و فکرها، تنوع اندیشه‌ها و هر گونه تفاوتی به رسمیت شناخته می‌شود. اما در جامعه‌ برون‌ساخت اعتقاد بر است که هرگونه تفاوت و اختلافی باید کنار گذاشته شود و تنها ایدئولوژی و سبک زندگی که از سوی طبقه‌ فرادست مورد تأیید است پذیرفته شود، در اینجاست که منطق تناقض به جای تضاد حاکم می‌شود. در این جوامع که کم‌تفکیک‌یافته هستند و اصالت جمع جای فردیت را گرفته، منطق روابط متقابل منطق تناقض است و به شکل دیالکتیک قطبی دیده و تبیین می‌شود. اینجاست که مقدمات خشونت، سرکوب، ارعاب، انقلاب‌های خشونت‌بار و جنبش‌های براندازانه فراهم می‌شود. در حالی که در جوامع درون‌ساخت، منطق تضاد حاکم است و در این جامعه‌ پرتفکیک‌یافته، انقلاب، کودتا، یا براندازی به وجود نمی‌آید. تضاد به این معناست که همه‌ی گروه‌های مختلف از احزاب و اصناف تا جنسیت‌ها و نژادها و سبک‌های فرهنگی و‌… رسمیت دارند و مجموعه‌ تنوع‌ها و گروه‌های متکثر در تصمیم‌گیری شرکت می‌کنند. اینجاست که دمکراسی می‌تواند به وجود بیاید و حاکمیت مردم بر مردم شکل می‌گیرد.
مسائل جامعه‌ ایران و راهکارهای عبور از آن
«تنهایی» به مسائل انباشت شده در جامعه ایران اشاره کرد. او با یادآوری این نکته که از سال ۱۳۷۷ تاکنون در مجامع علمی این موارد را یادآوری کرده، بر این عقیده است که مسائل همچنان پابرجا مانده‌اند.
او گفت: «در جامعه‌ ایران سبک‌های زندگی بر اساس تمرکزگرایی تعریف شده است و باید به سمت ناتمرکزگرایی حرکت کند. چگونگی این حرکت با وجود مجموعه‌های سه عنصری میسر است تا دسترسی به سبک‌های متنوع زندگی امکان‌پذیر شود. یعنی علاوه بر طبقه‌ فرادست و فرودست، عنصر سوم که شامل متخصصان است نیز در تصمیم‌گیری اثرگذار باشند و باید ببینیم به چه متخصصانی به‌عنوان عنصر سوم نیاز داریم. مثلا جامعه‌شناس، حقوقدان، روانشناس، اقتصاددان و… کارساز هستند و گروه‌های نظارتی که در جامعه‌شناسی درمانی معنی پیدا می‌کند، توانایی تشخیص مسائل جامعه را دارد تا بتواند راهکارهای مناسب برای حل مسئله را نیز تشخیص دهد و معرفی کند. شرط مهم گروه سه‌عنصری طبقات فرادست، فرودست، و متخصصان کارشناس، و نیز عنصر سوم ویژه، مستقل و آزاد بودن از تسلط طبقه‌ی فرادست است.» به گفته تنهایی دومین مسئله که باید حل شود، انحصارطلبی در مشاغل و سِمَت‌ها است: «برخی از مسئولان چندین شغل و سمت دارند که دقیقا برخلاف تفکیک‌یافتگی عمل می‌کند. سومین مسئله، فقدان احزاب، اتحادیه‌ها و سندیکاهای مستقل از دولت است. اگر قرار باشد که احزاب و اتحادیه‌ها تحت نظارت دولت باشند، عنصر سوم تشکیل نمی‌شود. متخصصان در اتحادیه‌ها و احزاب و سندیکاها باید بتوانند به صورت مستقل کار کنند؛ این سه عنصری بودن مانع تناقض می‌شود و به تضاد امکان بروز می‌دهد.»
تنهایی در بخش پایانی سخنانش گفت: «‌آخرین مسئله که از سال ۱۳۷۷ اشاره کردم و از سال ۱۳۹۵ به وضوح به آن پرداختم، یکی از مهم‌ترین تغییراتی است که به نسبت فرصت‌های زندگی و نیازمندی‌های تولیدی در جامعه باید انجام شود تنظیم درست و متناسب ردیف‌های بودجه است. یعنی تنظیم بودجه‌ها به نسبت هزینه‌هایی که برای کار تولیدی و افزایش تولید نیاز است. [بودجه‌ریزی] باید بر اساس شاخص‌های فرصت‌های زندگی انجام شود. این موضوع، یکی از اشکالات مهمی است که بسیاری از برنامه‌های توسعه را با مشکل مواجه کرده و از دیگر سوی به کاهش اعتماد ملی، رشد مقاومت مدنی،‌ و سوق دادن جامعه به سوی فروپاشیدگی اجتماعی منجر می‌شود.»

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشترین بازنشر