پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | ساده نویسی تقلیل سلیقه مخاطب شعر به ابتذال است

ساده نویسی تقلیل سلیقه مخاطب شعر به ابتذال است





۱۶ بهمن ۱۳۹۴، ۲۰:۴۰

ساده نویسی تقلیل سلیقه مخاطب شعر به ابتذال است

امیرحسین بریمانی
به زعم نگارنده جریان مرسوم به ساده نویسی در شعر، به دو دسته قابل تقسیم بندی است که دسته اول را می باید اتخاذ زبان ساده یا پیروی از ساختار دستوری تثبیت شده در فارسی در نظر گرفت، و دسته دوم ساده انگاری در امر شعری و تک معنایی (مونوفونیک) بودن به شمار آورد. دسته اول را می باید از برچسب ساده نویسی جدا کرد چراکه زبان صرفا یکی از عناصر شعری ست و با اینکه احتمالا تاثیرگذارترین آنان نیز هست، اما نهایتا ایجاد انشعاب در معنا تنها با ساختارشکنی در حوزه زبان محقق نمی شود. به عنوان مثال شعر ترجمه شده ی بودلر را به این بهانه که بدلیل ترجمه شدن، زبان صیقل خورده ای پیش روی ما قرار گرفته، به هیچ وجه نمی توانیم شعری ساده تلقی کنیم. یا در اشعار رضا چایچی نیز زبان از نُرم تجاوز نمی کند ولی تمرکز بر ایماژها و تصاویر در اشعار وی، پتانسیل زبان را در گفتمان او به فراچنگ آورده است و به همان اندازه که پیچیدگی زبانی در اشعار شمس آقاجانی (خصوصا در کتاب “مخاطب اجباری”) به تشکیل گفتمان انجامیده و نوع رویکرد او به امر شعری را محدود و مشخص کرده است، سادگی زبان در اشعار چایچی و گاها در برخی از اشعار شهاب مقربین همین نقش مهم را ایفا می کند و در هر دو مورد به ارتقا شعریت کمک می کند.
پس در ادامه این مطلب، منظور نگارنده از “ساده نویسی” نوع دوم تشریح شده است. ساده نویسی به ژانر پرطرفدار و اصطلاحا عامه پسند شعر امروز بدل گشته که این خود بیانگر تقلیل سلیقه مخاطب شعر به ابتذال است و این دلیلی جز بی اطلاعی چنین دسته از مخاطبانی نداشته و اگر کتاب شعر را نوعی از کالا در نظر بگیریم، بت شدگی محصولات ساده و مینیمال چیزی بدیع و شگفت آوری در مخاطب شناسی نیست. مخاطب به سادگی فرمی روی آورده اما با ایجاد قیاس میان سادگی پوشاک و شعر(!) در می یابیم که مخاطب پوشاک توسط یک کلان روایتی به نام “مد” هدایت شده و زیباشناسی خود را همسو با گفتمان مد کرده است اما ساده نویسی شعر صرفا بر اساس بی سوادی عده ای از شاعران به گفتمان رایج و نُرم بدل گشته است! بدین معنی که تمهیدی در آن نبوده و اتخاذ رویکردی صورت نپذیرفته است بلکه ساده نویسی به عنوان چیزی دم دستی برای عده ای شاعر نوپا و سپس با تکثیر انبوه این رویکرد به شعر، به جریان پر مخاطب شعر امروز بدل گشته است. در دهه هشتاد با ساده شدن دسترسی به ناشران از طریق پول و غیره، عده ی بی شماری به سمت شعر روی می آورند و با مشاهده نوعی شباهت میان خود با شاعر نامداری چون شمس لنگرودی، رویکرد خود و شاعر نامدار را همسو یافته و به تکثیر قارچ گونه نایل می شوند که آن را می توان بیگ بنگ ابتذال دانست. اغلب مضامین این اشعار را عاشقانه هایی که بی شباهت به فیلم فارسی های قبل از انقلاب نیستند و بازی های احساسی که امروزه در ترانه آهنگ های پاپ جریان دارد، تشکیل می دهد و از آخرین محصولات ارائه شده آن می توان مجموعه شعر واهه آرمن، رسول رخشا، الینا نریمان با مقدمه ی تاسف انگیز احمدرضا احمدی، علی عبدالرضایی، غیره دانست. احساسی گری اشعار هیوا مسیح با چرخش هایی در روایت و تخیل مند بودن شعریت توانسته است به اشعاری قابل بدل شود اما در ساده نویسی صرفا ورود احساسات به شکلی خام دستانه انجام شده است و بی شباهت به دفترچه یادداشت های نانوشته کودکان نیست. کامران رسول زاده را نیز می باید تازه به دوران رسیده ی ساده نویسان دانست که بت وارگی کتاب او فقط یک خودکار الصاقی به کتاب کم دارد! بت وارگی از دو جهت مد نظر نگارنده است. اول اینکه ساده نویسی به گفتمان قدرت در نظام شعری بدل شده و دوم کالابودگی آن و تبیینی که بودریار از کالا بدست می‌دهد، مد نظر است (بودریار کالا را در نظر مخاطب چیزی شبیه امر قدسی قلمداد می کند). “کالا” و “محصول” ، تقلیل یافتن چیزی ارزشمند و همچنین دارای مصرف روزانه (یک بار مصرف) بودن آن را متبادر می کند و مفهوم شعر و تلاش آن برای نیل به امر والا و ایجاد وضعیتی تازه را مخدوش می سازد.
از بیگ بنگِ توصیف شده که ساده نویسی به یک گفتمان بدل می شود تا این لحظه که ساده نویسی به عنوان گفتمان رایج و اصلی شعر قلمداد شده، عوامل بسیاری موثر بوده اند که در ادامه به آن خواهم پرداخت. نطفه این امر با همان نشر آسان آثار بسته شده و سپس شاعران ساده نویس با تجدید چاپ آثار خود و با دریافت واکنش مثبت از سوی عده ای ناچیز، خود را بر حق دانسته و شعریت خود را باور می کنند؛ پس دست به راه اندازی کارگاه و تدریس خزعبلات به نسل بعدی شاعران زده و جنبش سیستماتیکی را برای ناچیز و بیهوده جلوه دادن اشعار دیگران راه اندازی کرده و ساده نویسی را به قدرت می رسانند. در کانون های تهران هنوز با اشعار بی وزن همانطور برخورد می کنند که نزدیک یک قرن پیش با نیما برخورد می شد! صدمات جبران ناپذیر ساده نویسی به تنه ی جدی شعر به سادگی قابل شمارش است که مورد بالا تنها یکی از آنان است و به عنوان مثالی دیگر می توان گفت که در نظر مخاطب جدی رمان و نمایشنامه و به طور کلی دیگر انواع ادبیات، شعر بسیار ناچیز جلوه می کند چراکه اشعاری که به آنان به عنوان آثاری قابل و درخور برای علاقه مند ساختن آنان به شعر سفارش می شود، اشعار دست چندم ساده نویسان است و به طور کلی ویترین شعر امروز را ساده نویسی تشکیل داده است و مخاطبی که برای نخستین بار به سمت شعر می آید، با آنان مواجه شده و یا آن را می پذیرد و یا به کلی شعر را کنار می گذارد. اگر بپذیرد، اتفاق فاجعه بار تری افتاده است چراکه معنای حقیقی شعر را در گفتمان ساده نویسی ادراک و درونی کرده و گفتمان های دیگری را بر نمی تابد و غیرعقلانی قلمداد می کند و بدین طریق شعر غیر ساده به مغاک می رود. پس اغلب مخاطبان شعر یا سلیقه مبتذلی دارند یا به کلی شعر را کنار گذاشته اند که همین دلیل عدم تجدید چاپ اشعار خوب و چاپ چندم اشعار ساده است. از طرفی چنانکه فوکو در جلد یکم تاریخ میل جنسی می گوید : “آنجا که قدرت هست مقاومت هم در کار است” و این مقاومت را باید در افراطی گریِ لجوجانه در نوگرا بودن به شمار آورد و چون زحمات این دسته نهایتا قابل تقدیر است از نام بردن مصداق های آن پرهیز می کنم.
امر والا جز با پرهیز از کلیشه محقق نمی شود. جهان بینی عوام یک کلیشه است که شاعر می باید با ارائه وضعیت جدید با آن به مبارزه برخیزد و تنها در این شرایط، پیش برد جامعه به سمت آگاهی ممکن می شود حال وضعیت جدید می خواهد عاشقانه باشد و یا سیاسی. مهرداد فلاح در اشعار خود به فرهنگ عامه نزدیک می شود تا نسبت بدان واکنش نشان دهد و ایده کلی جریان یافته در سطوح زیرین فرهنگ را در وضعیت های تازه قرار دهد. هم در اشعار دهه هفتاد خود که به محاوره نزدیک می شود و در عین حال در آن به ساخت شکنی دست می زند و هم در خواندیدنی های خود که به تصویرزدگی فرهنگ دامن می زند. ایماژها بر واقعیت پیشی گرفته و چون پرده ای سوبژکتیویته را از امرواقع فاصله انداخته اند. در خواندیدنی های مهرداد فلاح تمسخر فرهنگ تلویزیون زده را می توان مشاهده کرد اما در مورد افشین شاهرودی نمی توانیم تمسخر را مشاهده کنیم چراکه او از این فرهنگ استفاده می کند تا بر تاثیرات شعر خود بیافزاید.
در پایان باید گفت ساده نویسان تمام زحمات شاعران ماقبل خود را با بی سوادی کنار گذاشته اند یا اگر از ساختار و تصاویر آنان از جمله کوتاه نویسی های رضا چایچی سود جسته اند، آنان را عینا استفاده کرده یا پایه های اصلی آن را تخریب کرده و به کژروی و ابتذال انجامیده اند. لازم به شفاف سازی ست که شعر دهه هشتاد و همچنین شعر امروز تماما در اختیار ساده نویسی نبوده و شاعران جدی نیز در آن پا گرفته اند یا افرادی چون حافظ موسوی وغیره، به فعالیت ادامه داده اند اما مسئله تنها بر سر رانده شدن آنان به حاشیه و سهم کم آنان از مخاطبان شعر امروز است. حضور منتقدان به تغییر در معادلات خواهد انجامید و امید که نشریات فضا را برای حضور آنان مهیا کنند و همچنین شاهد بازگشت منتقدان خوب به مطبوعات باشیم. شعر خوب باید مورد ستایش و تبلیغ قرار بگیرد تا جایگاه خود را در میان مخاطبان بدست آورد.

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *