پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | حق زندگی و آزادی برای همه

مترجم کتاب «وگان دیوانه»، در گفت‌وگو با «پیام ما» از توجه به حقوق حیوانات می‌گوید

حق زندگی و آزادی برای همه

با افزایش آگاهی و روحیه مطالبه‌گری، باید امید داشت که عدالت‌خواهی یا هر فعالیت غیرانتفاعی هدف باقی بمانند و وسیله سودجویی نباشند اگر فردی قصد استفاده از محصولات حیوانی دارد، منطق حکم می‌کند که با آگاهی از حقایق پشت پرده باشد





۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۲۳:۲۷

«وگان دیوانه: وگان بودن در جهان غیروگان» عنوان جدیدترین اثر ترجمه‌شده از باب تورس استادیار جامعه‌شناسی دانشگاه سنت لارنس در کانتون و جنا تورس است. او در این کتاب بیش از وجوه محیط ‌زیستی، به ابعاد اخلاق وگان بودن پرداخته است. تورس در این کتاب بارها تاکید می‌کند وگان بودن به معنای ریاضت کشیدن نیست، بلکه سبکی از زندگی است که بر پایه حقوق برابر همه زیستمندان قرار دارد. در این رابطه با مهدی نیکویی، مترجم این کتاب درباره مباحثی که تورس در کتاب مطرح کرده گفت‌وگو کردیم.

چه دلیلی باعث شد سراغ ترجمه وگان دیوانه بروید؟
احساس نیاز به محتوا در زمینه حقوق حیوانات و سبک زندگی مورد نیاز جهان امروز. به طور معمول هر وگان تلاش می‌کند با توجه به توانایی‌ها و تخصص‌ خود، گامی به سمت اهداف شخصی و اجتماعی خود بردارد. ترجمه این کتاب هم چنین فرصتی برای من فراهم می‌ساخت؛ ضمن آن‌که می‌توانست به تکمیل دیدگاه‌های نظری خودم هم کمک کند.
این کتاب چه اهمیتی نزد وگان‌ها دارد؟
تولید محتوا به هر صورت که باشد، فضای اندیشه را روشن می‌کند. حتی اختلاف‌نظرها و تضارب آرا هم می‌تواند کمک کند. همواره یکی از جذابیت‌های جنبش وگانیسم را بی‌نیاز بودن از یک رهبر اجتماعی یا مانیفست دانسته‌ام. گویا وگان‌ها بدون یک راهنما و خط‌‌مشی و با تمام تفاوت‌های شخصی، به چارچوب‌های فکری مشابهی رسیده‌اند. انگار نیرویی درونی مانند وجدان یا غریزه آن را در این مسیر راهنمایی می‌کند. چنین کتاب‌هایی صرفا می‌توانند زمینه حل برخی اختلاف‌نظرها را فراهم سازند، برخی سوالات باقی‌مانده را جواب دهند و برخی جواب‌های بدیهی‌انگاشته شده را به چالش بکشند.
به نظر می‌رسد باب تورس معیار قضاوت خود درباره افراد را بر اساس وگان بودن یا نبودن گذاشته آیا شما با او هم نظرید؟
تمرکز کتاب بر حیوانات است نه قضاوت انسان‌ها. اما انسان به دلیل ماهیت اجتماعی خود چاره‌ای به جز تعامل با دیگران ندارد. تورس کوشیده است تا حد امکان راهکارهایی مسالمت‌آمیز برای تعامل با جهان پیرامون پیدا کند که علاوه بر ادامه‌دار بودن (به دلیل حفاظت از سلامت روان و پویایی روابط اجتماعی) به احقاق حقوق حیوانات هم کمک کند. با این حال، معتقد نیستم که تورس، افراد را قضاوت می‌کند. مصداق آن، توصیه‌ و راهکارهایش برای زندگی مسالمت‌آمیز با شریک زندگی غیروگان است.
وگان‌ها معمولا می‌گویند به دنبال زندگی عادلانه‌تری هستند و این عدالت را در حمایت از حقوق حیوانات می‌بینند به نظر شما می‌توان گفت که وگان‌ها نسبت به کسانی که درباره حقوق زنان،‌ کودکان‌، کارگران و … فعالیت می‌کنند انسان‌های بهتری هستند و زندگی اخلاقی‌تری دارند؟ در کتاب به نظر می‌رسد تورس با چنین مبنایی درباره دیگران صحبت می‌کند
ارزش‌گذاری و مقایسه عدالت‌خواهان را درست نمی‌دانم. به نظر من، سخن منسوب به بقراط در پزشکی که اولویت در آسیب نرساندن است، قابل تعمیم به کل زندگی است. زمانی که بحث حقوق و اخلاق می‌شود، احتمالا هر عضو جامعه در گام نخست باید از آسیب زدن و تجاوز به حقوق دیگران امتناع کند، در گام دوم به دفاع از حقوق خود برخیزد و در نهایت به دفاع از حقوق دیگران (ضعفا یا ناآگاهان) بپردازد.
تنها تفاوت وگان‌ها (از جمله تورس) با غیروگان‌ها در این است که حیوانات را هم در دایره «دیگران» می‌آورند و برایشان حق زندگی و آزادی قائل هستند.
از نظر فعالیت اجتماعی، تمام عدالت‌خواهان در حال کمک به ساختن جامعه‌ای عادلانه‌تر و اخلاقی‌تر هستند. هر یک مسئولیتی بر عهده می‌گیرند و در عین حال، دیدگاه‌ها و فعالیت‌های آنها می‌تواند به یکدیگر نزدیک شود. به این معنا که وگان بودن بدون احترام به حقوق حقوق، کودکان، کارگران و … معنا ندارد و احترام یا دفاع از حقوق این گروه‌ها هم در مرحله پایانی به وگان بودن گره می‌خورد.
دفاع از حقوق یک گروه و زیر پا گذاشتن حقوق گروهی دیگر، با ماهیت عدالت‌خواهی منافات دارد و در نهایت عدالت‌خواهان و اخلاق‌مدارها به سمتی حرکت می‌کنند که اگر هم در دفاع از حق کسی تلاش نمی‌کنند، آن را هم ضایع نمی‌کنند.
به نظر شما گاهی وگان‌ها به واسطه حفظ حقوق حیوانات به موضوعی برای سواستفاده برخی گروه‌ها تبدیل نمی‌شوند؟ به این معنا که برخی صنایع یا افراد برای تخطئه شرکت یا افراد دیگری از آنها سواستفاده کنند؟
متاسفانه سواستفاده از تمام دغدغه‌های عدالت‌خواهی امکان دارد. بسیاری از شرکت‌ها یا افراد به دنبال سبزشویی و پولشویی و … پشت موسسات غیرانتفاعی و خیریه مخفی می‌شوند.
با افزایش آگاهی و روحیه مطالبه‌گری، باید امید داشت که عدالت‌خواهی یا هر فعالیت غیرانتفاعی هدف باقی بمانند و وسیله سودجویی نباشند. در هر صورت، چنین مشکلی راهکار خود را می‌خواهد و نمی‌توان صورت مسأله را پاک کرد.
فکر می‌کنید چقدر این کتاب به وگان شدن دیگران یا ترغیب آنها برای وگان شدن کمک می‌کند؟
از نظر ترغیب، هر محتوایی فقط می‌تواند سوالاتی در ذهن مخاطب خود ایجاد کند و بقیه آن بستگی به خود او دارد. اما از نظر کمک کردن، این کتاب به دلیل جمع‌بندی نظریات حقوق حیوانات و اضافه کردن راهکارهای کاربردی در حوزه‌های مختلف زندگی، مثل یک راهنمای گام‌به‌گام، مخاطب خود را در روابط اجتماعی، انتخاب‌های روزانه، سلامت و حتی خریدهای غیر‌غذایی کمک می‌کند.
در کتاب بارها و بارها تلاش شده تا با توصیف غذایی که در آن گوشت وجود دارد مخاطب به چالش کشیده شود،‌ حال فرض کنیم یک حامی حقوق کودک یا زنان با همین ادبیات کتابی بنویسد فکر می‌کنید صرف توصیف چنین صحنه‌هایی به وگان شدن افراد منجر می‌شود؟
تصمیم‌گیری درباره نمایش خشونت‌های پشت پرده، یکی از بزرگترین چالش‌های وگان‌ها است. به نوعی تضاد بین حق‌خواهی یا مصلحت‌اندیشی است. شاید مصلحت‌اندیشی یا مصالحه در بسیاری از موارد نتیجه بهتری داشته باشد اما کار سیاستمداران و تاجران است. بسیاری از متفکران و دگراندیشان اغلب بر حق تمرکز دارند و مصلحت‌اندیشی یا مصالحه نمی‌کنند. اینکه کدام بهتر است، شاید سوالی بی‌جواب باشد و باید بحث شود. اما به طور کلی، ایرادی در نمایش حقیقت و آگاهی‌بخشی نمی‌بینم.
از نظر عدالت‌خواهی و اخلاق‌مداری، به نظر می‌رسد که چاره‌ای به جز اولویت دادن به حقیقت در مقابل مصلحت نیست. تصور من این است که بسیاری از غیروگان‌ها هم در عمل به این اولویت‌بندی اعتقاد دارند.
سال گذشته، کلیپ‌های معدوم‌سازی جوجه‌های یک‌روزه توسط بسیاری از غیروگان‌ها منتشر شد؛ همینطور انیمیشن «نجات رالف» یا حیوان‌آزاری‌های چند سال اخیر. اخبار و فیلم‌های کودک‌آزاری یا تضییع حقوق زنان نیز به همین شکل در جامعه منتشر شده است.
به عبارت دیگر، هر فرد عدالت‌خواه (فارغ از وگان بودن یا نبودنش) هنگام انتشار این اخبار یا محتواها ابتدا با خود به این نتیجه رسیده است که حقوق قربانیان اولویت بیشتری نسبت به آرامش مخاطب دارد و دفاع از این حقوق یا پیشگیری از وقوع اتفاقات مشابه، به جز از طریق روشنگری ممکن نیست. هیچکس هم راوی داستان را محکوم نمی‌کند و گروه‌هایی مانند روزنامه‌نگاران به دلیل همین نقش‌آفرینی‌هایشان در روشنگری است که مورد احترام هستند.
اگر داستان مشکلی نداشته باشد، روایت آن را هم نمی‌توان نادرست دانست. اما در زمینه حقوق حیوانات، دیوارها، مخفی‌کاری‌ها و چشم‌پوشیدن‌ها باعث ادامه وضع موجود شده‌اند.
اگر هم فردی قصد استفاده از محصولات حیوانی دارد، منطق حکم می‌کند که با آگاهی از حقایق پشت پرده باشد. وجدان یک قاضی درونی است که اگر داستانی را عادلانه یا منصفانه بداند، صاحبش را آزار نمی‌دهد. باز هم پاسخ در کور کردن وجدان یا متهم ساختن آن نیست.
تورس در این کتاب هم به تندی به پیتر سینگر تاخته است‌، فکر نمی‌کنید این رویه صفر و صدی که تورس دارد در نهایت به وگان‌ها کمکی نمی‌کند؟
به نظر می‌رسد که در بحث اخلاق، نسبیت چندان معنایی ندارد. پیتر سینگر استثناهایی برای حقوق حیوانات قائل می‌شود و ما هم در زندگی خود معمولا مثل او رفتار می‌کنیم. به عنوان مثال، حیوان‌آزاری را ناپسند می‌دانیم، مگر آنکه حیوان خوشمزه‌ای باشد یا در تعطیلات باشیم.
اما همین نگاه در حوزه‌های دیگر را معقول نمی‌دانیم. مثلا بعید است یک فعال حقوق زنان، بگوید من روزهای تعطیل یا در سفر زن‌ستیز هستم. همچنین با اما و اگر آوردن، کودک‌آزاری را توجیه نمی‌کنیم. شاید تفاوت رویکرد سینگر و تورس را باز هم بتوانیم مصداقی از تقابل مصلحت و حقیقت بازگردانیم. سینگر در حقوق حیوانات و وگانیسم مصلحت‌اندیشی می‌کند و تورس معیارهایی قاطع‌تر در نظر می‌گیرد. تورس نادیده گرفتن حق زندگی حیوانات را فقط زمان «ضرورت» مجاز می‌داند؛ مثل نیاز به داروهایی که هنوز نمونه‌های بدون تست حیوانی آنها موجود نیست و زندگی فرد به آنها وابسته است.

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *