پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | روزگاری که گذشت

روزگاری که گذشت





۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۲۳:۳۱

روزگاری که گذشت
عبدالحسین صنعتی زاده
بخش چهل و هشت
چندین قسم فکر می کردم نمی دانستم با چه زبان و چه راهی از روی استخوان های مردگان به زیر آیم. گاهی اولاغ ها سردست می رفتند. یعنی یک دفعه دست هایشان خم می شد و نزدیک بود مسافر و محمولش را از جلو به زمین بزنند و با چندین قسم دعا خواندن و التماس از درگاه خداوند لحظه لحظه پیش می رفتیم. به واسط ترس و وحشتی که از مردگان داشتم، دیگر خواب به چشمم نیامد. کم کم مردگان در عالم خیال در جلو چشمم مجسم شده و مثل این بودند که با من محشور شده اند. هر چه می خواستم این خیالات واهی را از سر خود به در کنم میسر نمی گردید از همه اینها بدتر آنکه غفلتاً هیولای عجیبی که پایش در جلو من و سرش به آسمان می رسید. به جلو چشمم نمودار شد. سر تا پایم را عرق سردی فرا گرفته بود. دهانم خشک و از وحشت زبانم لال شده و گمان می کردم این یک غول بیابانی است یا دیوی است که از جلو من می خواهد به آسمان تنوره بکشد. خوشبختانه اگر اولاغی که بر آن سوار بودم سکندری نمی خورد و سر دست نمی رفت ای بسا از وحشت قالب تهی کرده بودم. همین که تکان محکمی خوردم، متوجه جلو چشمان خود شدم و پی بردم که در جلو من دیو و غولی وجود نداشته بلکه این گوشه ای از دستمالی که به اطراف سرم بسته بودم و به جلو چشمانم آویزان شده بوده است. به جای آنکه دیگر ترس و وحشت را از خود دور کنم و مطمئن شوم که تمام آنچه تا آن حد مرا ناراحت کرده بود خیال و اشتباه است باز هم گرفتار وهم و هراس بودم بوته های خشک و خارهای بیابان هر کدام در جلو نظرم مانند کله یکی از مردگان می آمد که متصل از جلو آنها رد می شدم و تعجب در این که همه آنها در حرکت بودند و بعضی اوقات آنها مانند سرهای بریده مردگان از دو طرف جاده دست از جان ما نکشیده و هر چه می رفتیم آنها هم با عجله همراه ما می آمدند.
تنها من در ترس و هراس نبودم. همراهانم نیز در وحشت روبه رو شدن به اقطاع الطریق و دزدان بودند آنها هم هر لحظه از این می ترسیدند که عده ای از دزدان جلو آنها را گرفته و برای چپاول مال و چهار پایانشان به آنها حمله نمایند و حتی گذشته از مالشان ترس جانشان را هم داشتند.
باز شبی دشوار و ناراحت و طولانی گذشت چون فاصله باغین تا رباط زیاد نبود هنوز هوا تاریک و سفیده صبح سر نزده بود که اشجار و خانه ها و کاروانسرای رباط نمودار گردید. اولاغها نفس راحتی کشیدند. من هم از اینکه به منزل رسیدیم خوشحال شدم. به محض رسیدن به رباط و داخل شدن در کاروانسرا و پایین آوردن بارها، سرایدار برای گرم شدن از بوته های درمنه و اغیچ آتشی بیافروخت. کتری مسی سیاه را عیال حاج ملااحمد آب کرده روی آتش ها گذارد و گلیمی که همراه داشتیم در ایوانی که در جلو یکی از اتاق ها ساخته بودند پهن کرده و به استراحت مشغول شدیم. من در همان لحظه اول بدون آنکه بالا پوشی داشته باشم به خوابی عمیق رفتم. خستگی آنقدر بود که احساس سرما را نکرده و کسی هم متوجه من نبود. از آفتاب گرم و نوازش کننده صبح بیدار شدم از اینکه شب نبود و روز بود و هیاکل عجیب و غریب خیالی وجود نداشت خوشحال شدم. عیال حاج ملااحمد یک فنجای چای با نصفی کمتر نان در جلوم گذارد. چون شب و روز قبل خوراک حسابی نخورده بودم، با اشتهای کامل سدجوع کردم حاج ملااحمد برای مردگان متصل قرآن می خواند و زنش برای نهار گوش بار کرده بود. دامادش رفته بود از توی دهکده کاه و جو برای چهارپایان بخرد. من هم در گوشه ای نشسته به یاد پدرم بودم و به خاطر می آوردم که چون او را به ببینم چگونه در آغوشش باشم. الحاصل منازل بین شهر کرمان و یزد که فاصله شان کم و زیاد بود و غیر از بیابان های خشک و لم یزرع و کوه های خاکستری که از مساحت دوری به یکدیگر شبیه بودند چیزی دیده نمی شد طی می گردید. در قریه کبوترخان در وسط راه دو برآمدگی مانند دو ستون که هر کدام به ارتفاع دو متر می رسید دیده می شد. می گفتند در میان این ستونها دو نفر از سارقین را گچ گرفته اند و این کار را برای آنکه سارقین عبرت گرفته و دیگر مرتکب سرقت نشوند کرده بودند.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





پیشنهاد سردبیر

مطالب مرتبط

توزیع ناعادلانهٔ گرمایش

آیا هزینه کردن برای کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای به‌صرفه است؟

توزیع ناعادلانهٔ گرمایش

آغاز نجات بناهای تاریخی از فرونشست

رئیس بخش زلزله‌شناسی مرکز تحقیقات مسکن و شهرسازی خبر داد:

آغاز نجات بناهای تاریخی از فرونشست

بازگشت غبار به آسمان ایران

گردوغبار در خوزستان بیش از هزار نفر را راهی بیمارستان کرد

بازگشت غبار به آسمان ایران

تکرار می‌کنم پس هستم!

تکرار می‌کنم پس هستم!

حراج هور

۷۰ هکتار از زمین‌های کشاورزی از سوی مجری میدان نفتی سهراب خریداری شده است

حراج هور

بازیگری «سازمان حسابرسی» به زیان تامین اجتماعی

درج یک بند در گزارش صورت‌های مالی سال ۱۴۰۱ سازمان تأمین اجتماعی بدهی‌های بیمه‌ای دولت را۳۰۰ هزار میلیارد تومان را کاهش می‌دهد

بازیگری «سازمان حسابرسی» به زیان تامین اجتماعی

تأمین آب از بیرون مرزها امید واهی است

گفت‌وگو با «سیدعباس عراقچی» دربارهٔ دیپلماسی آب

تأمین آب از بیرون مرزها امید واهی است

افسانۀ بارورسازی

رئیس مرکز ملی پیش‌بینی سازمان هواشناسی: هیچ‌ داده‌ای از اثر بارورسازی ابرها بر بارش باران وجود ندارد

افسانۀ بارورسازی

در انتظار نتایج نظارت بر کاشت یک میلیارد نهال

در انتظار نتایج نظارت بر کاشت یک میلیارد نهال

در معماری پایدار از همسایه‌ها عقب افتادیم

گفت‌وگو با وحید قبادیان، معمار، مولف و استاد دانشگاه:

در معماری پایدار از همسایه‌ها عقب افتادیم

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *