پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | در جست و جوی بقراط

در جست و جوی بقراط





۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ۲۱:۳۵

در جست و جوی بقراط

محمد نیرومند

آمیختگی طبابت با اخلاق، به اندازه مفاهیم و معانی بلندی همچون اعتماد، احترام، رازداری و دیگرمداری، قدمت دارد. اگر در جامعه ما حرفه‌های علوم پزشکی قدر می بینند و بر صدر می نشینند، نه به خاطر شرایط اقتصادی و اجتماعی، که به دلیل پشتوانه‌ی اخلاقی و معنوی آن‌هاست. این پشتوانه‌ی غنی و گرانبار، میراث و ثمره ی حرفه مندانی است که اخلاق را بنیان و بنای کار خویش دانسته‌اند و از این رو، اعتبار و اعتمادی سترگ را برای این قشر، ارمغان گذاشته‌اند. شاید یکی از غایات اخلاق پزشکی همین باشد که پیوسته آب بر آسیاب اعتماد بریزیم تا از حرمت حرفه‌ای صیانت کنیم.
اخلاق پزشکی، حاشیه ای بر متن علوم پزشکی یا تنها موعظه ای در ذیل فعالیت های حرفه ای نیست بلکه چتری افکنده بر سرِصاحبان حرف سلامت است تا هم حقوق بیمار ادا شود و هم انسجام حرفه‌ای تحقق یابد. رویکردهای نوین‌، اخلاق پزشکی را تنها اخلاق پزشکان نمی داند و ملاحظاتی همچون ممیزی اخلاقی قوانین، فرآیندها، ساختار و فن آوری را به میان می‌آورد. ملاحظاتی که نتیجه‌ی پیچیده شدن اصناف و ابعاد سلامت و بیماری در دنیای امروز است که باید همه‌ی این جوانب را لحاظ کرد. بی تردید گستره ی وسیع حوزه ی سلامت، محتاج ممیزی و بازبینی مدامِ اخلاقی است. آنچه در این میان همچنان به عنوان حلقه ی واسط اخلاق در حیطه سلامت اهمیت دارد، آموزش اخلاق پزشکی از سطح‌پایه‌ی پیش از دانشگاه تا حیطه ی اجرایی و علمی است.
این‌ها کلمات دکتر سید حسن هاشمی وزیر بهداشت درمان و آموزش عالی‌است که برای چهارمین کنگره ی سالیانه اخلاق پزشکی به رشته‌ی تحریر در آمده‌اند. پرسش اینجاست که چقدر این جملات زیبا و ایده‌آلیستی در جامعه‌ی امروز ما به حقیقت نزدیک‌شده‌اند؟ و چقدر می‌توان انتظار داشت که اخلاق سرلوحه‌ی عملکرد نسل جدید اطب در کشور باشد؟
وزیر بهداشت در همین یادداشت این جمله را هم ذکر کرده‌است که: “پیشرفت علوم پزشکی کشور زمانی پایدار و اصیل است که به محک و معیار اخلاق رصد شده باشد”
آیا ضرورتی پیش آمده که وزیر بهداشت ما درباره‌ی اخلاق پزشکی و رصد آن چنین می‌نویسد؟ آیا شاهد رویکردی در جامعه هستیم که چنین عکس‌العمل‌هایی را می‌طلبد؟یادداشت دکتر محمد نیرومند درباره‌ی اخلاق پزشکی را پیش کش نظرتان می‌کنیم. باشد که بیشتر با این حوزه آشنا شویم و در روزهای آینده نیز این سوژه یکی از سوژه‌های محوری سرویس جامعه‌ی پیام ما باشد.
فارغ از هر زمان و مکانی در طول حیات بشری افرادی که به طبابت و علوم وابسته به آن مشغول بوده اند،همواره از جایگاه،منزلت و شرافت ویژه ایی برخوردار بوده اند. بشر با پشت سر گذاشتن مسائل و بحرانهای ارزشی مختلف در طول زمان توانسته است به این اصل مهم ایمان بیاورد که جان انسانها فارغ از نژاد، ملیت و طبقه اجتماعی و اقتصادی آنها،شریف ترین و مقدس ترین معنای موجود است و بالطبع آن فردی که به صورت حرفه ایی تمام وقت و انرژی خود را برای حفظ جان ارزشمند انسانها می گذارد شریف ترین افراد هستند.از این رو بشر همواره به حرفه پزشکی به عنوان یک وظیفه ی مقدس اعتقاد داشته و انتظار دارد افراد شاغل در این حرفه همواره تقدس خود را حفظ کند و به فضایل اخلاقی احترام و اعتنای خاصی داشته باشد.
اما متاسفانه در سالهای گذشته شاهد اتفاقاتی بوده ایم که نشان دهنده آنست که این تصویر از پزشک و طبابت در افکار عمومی به سرعت در حال مخدوش شدن می باشد.بعنوان نمونه می توان از مورد بیمارستان خمینی شهر اصفهان یاد کرد،چند ماه پیش متن وعکسهایی در فضای مجازی به سرعت پخش شد که مضمون ان اینگونه بود که یک پزشک بخاطره مسائل مادی از بخیه زدن زخم کودکی نه ساله امتناع کرده است.(بنده با توجه به دلایل مختلف قویا معتقد هستم که تمام این داستان به گونه ایی اشتباه روایت شده و کذب میباشد)که میتوان در مطلبی دیگر به ذکر این دلایل پرداخت.اما نکته ی مهمی که در مورد این داستان حائز اهمیت است و نمی توان آن را نادیده گرفت،واکنش های شدید مردم نسبت به این حادثه بدون لحظه ایی درنگ بود.به طوری که وزیر بهداشت مجبور به سفر اصفهان و پیگیری این قضیه از نزدیک شد. واکنش های افکار عمومی در این حادثه 2 ویژگی مهم داشت. اول اینکه بسیار سریع بود، بطوری که در عرض چند ساعت تمام فضای مجازی از عکسها و شعرها و متن های مختلف پر شده بود،و نکته جالبتر حتی انتشار این تصاویر و متن ها در گروههای داخلی علوم پزشکی و کادر درمان بود. دلیل این سرعت در انتشار از دیگاه روانشناسی اجتماعی می تواند این باشد که لحظه یی در باور اطلاعاتی که به دستش رسیده درنگ نکرده است و هیچ میلی به پیگیری و اگاه شدن از صحت ماجرا ندارد،گویی زمان زیادی است که به این موضوع فکر میکند و در حال حاضر انبار باروتی است که منتظر کوچک‌ترین جرقه بوده است. ویژگی دیگر شدت واکنش ها بود نشان دهنده ی هیجانات منفی بود که فرد مدت زیادی آنها را به دوش می کشیده و الان زمان مناسبی برای بروز آنها فراهم شد. موارد مشابه این واکنش ها را هر روز می توان در جمع های مختلف به اشکال مختلف شنید. اما براستی این افکار و هیجانات چگونه و چرا شکل گرفته اند چه عواملی را می توان در شکل گیری این گونه اتفاقات نام برد؟
بدون شک دلایل و عوامل بیشماری در پدیداری این موضوع دخیل هستند که برای روشن شدن بهتر موضوع همکاری بیشتر جامعه شناسان،روانشناسان و البته خود پزشکان را می‌طلبد. بدون شک بسیاری از این افکار اشتباه هستند و هیچ پایه ایی ندارند و قطعا پاسخهای منطقی و قابل قبولی از سوی پزشکان به شبهات این چنینی وجود دارد، اما متاسفانه صفت یا بهتر بگویم آفت برج عاج نشینی بعضی از افراد مشغول در این حرفه و حتی دانشجو های این رشته باعث شده است هیچگونه تماس و تعاملی برای تصحیح این گونه شبهات وجود نداشته باشد و روابط صرفا در حد مقاصد درمانی باشد.
از سوی دیگر می‌توان با استفاده از پژوهش های مختلف عملکرد بسیاری از پزشکان شاغل در مراکزی مثل مراکز زیبایی پوست و مو که با توجه به هشدارهای وزارت بهداشت در مورد اقداماتی نظیر لیپوساکشن و اعمال خطرناک و پر ریسک دیگری که هر دانشجوی سال اول پزشکی می داند که بی‌فایده است و هیچ سودی به بیمار نمی رساند که هیچ بلکه ضررهای جانی و مادی فراوانی را به وی وارد میکند را مورد نقد و بررسی قرار داد. بدون شک اقداماتی از این دست حاصلی جز عمیقتر شدن شکاف بی اعتمادی ندارند. همه ما در طول زندگی خود بارها کاهش دردهای خودمان و عزیزانمان را از سوی پزشکان شاهد بوده ایم. افرادی که در پرفشارترین و بحرانی ترین لحظه ها به کمک همنوعان خود می شتابند. و عمیقا معتقدیم جایگاه به این حساسی هیچ‌گاه نباید تحت تاثیر مسائل حاشیه‌ایی قرار گیرد.
باید دریافت که چه آسیب‌هایی موجب پدید آمدن این شکاف بزرگ می‌شوند که حتی در برخی از موارد مردم برای مثال می‌گویند: حاضریم رفتگری خوش‌آخلاق سنگ گورم را جارو بزند تا پزشکی با اخلاقیاتی ناپسند جانم را نجات دهد. باید از همان دوران تحصیل روی بچه‌ها و بعدها دانشجویان چنان کار کنیم که به گونه‌ای بنیادین به انسان و انسانیت احترام بگذارند و آنچه که مقدس و محترم است از نظر همه‌ی دست‌اندر درکاران حوزه‌ی دانش‌ ذات انسان باشد نه تحصیلات و طبقه‌ی اجتماعی وی. به امید جامعه‌ای که طعم برابری را بچشد و بچشاند.

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

مسافران قطار مرگ

مسافران قطار مرگ

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *