پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | خلأ دموکراسی محیط زیستی

چند سال قبل، زمانی که آبگیری سد گتوند آغاز شده بود

خلأ دموکراسی محیط زیستی

پیرمردی از اهالی یکی از روستاهایی که در مخزن سد واقع شده بود، با نگاه غمبارش در چشمهایم نگاه کرد و گفت: «ما که عمرمان را کرده‌ایم.»





خلأ دموکراسی  محیط زیستی

۲۱ تیر ۱۴۰۲، ۲۱:۵۳

چند سال قبل، زمانی که آبگیری سد گتوند آغاز شده بود، پیرمردی از اهالی یکی از روستاهایی که در مخزن سد واقع شده بود، با نگاه غمبارش در چشمهایم نگاه کرد و گفت: «ما که عمرمان را کرده‌ایم.» و نگاهی به بچه‌هایی انداخت که آن‌طرف‌تر زیر سایۀ یک درخت کُنار نشسته بودند «اینها که دیگر نه کنار دارند و نه بَردِشیر، فردا چطور باید به بقیه بگویند که بختیاری هستند.» عقب یک وانت، اسباب خانواده‌ای به چشم می‌خورد که داشتند به «لالی» می‌رفتند. همسایه‌هایشان رفته بودند اهواز و آنها فقط در لالی آشنا و فامیل داشتند. بردشیرها، همان سنگ‌های تراش‌خورده به شکل شیر، را مجبور بودند زیر آفتاب رها کنند تا کم‌کم آب بالا بیاید و مزار دلیرمردی که با بردشیر مشخص می‌شد، در مخزن سد باقی بماند.
کارفرما پول خانه‌های کوچک روستایی‌ها، زمین‌های کشاورزی و حتی درختان کنار را هم پرداخت کرده بود. روستایی‌ها می‌گفتند پولی که دریافت کرده‌اند به هیچ‌چیز قد نمی‌دهد، اما آنها که قدیمی‌تر بودند، دغدغۀ این را داشتند که «کجا برویم که غریبه نباشیم؟ اینجا زمین آبا و اجدادی ماست.» حاشیه‌های سد گتوند بسیار گسترده بود، اما همه‌چیز هم طبق «قانون» پیش رفته بود. سند ارزیابی اثرات محیط زیستی به تصویب سازمان حفاظت محیط زیست رسیده بود، سازمان برنامه‌وبودجه، نرخ خرید زمین‌ها و خانه‌ها را تصویب کرده بود و کارفرما هم طبق فهرست، مبالغ را پرداخته بود. حالا فقط یک چیز بود که کسی فکری برای آن نکرده بود؛ زندگی مردمی که روستا و زمین و راه‌هایشان زیر آب می‌رفت، چه می‌شد؟ چه کسی از آنها نظر خواسته بود؟ هویت صدها نفر از قوم بختیاری که با قلمروی آبا و اجدادی‌شان شناخته می‌شدند، هویتشان با طبیعت و درخت و بردشیر آن منطقه پیوند خورده بود، چه می‌شد؟ این همان جایی است که قانون، ناقص است. جایی که همه‌چیز را با حساب و کتاب عددی می‌سنجد و بی‌هیچ پرسشی از کنار هویت آدم‌ها و دارایی‌های غیرملموس و معنوی‌شان می‌گذرد. قانونی که از «ارزیابی اثرات محیط زیستی پروژه‌های بزرگ» صحبت می‌کند، اما مهمترین ذی‌نفعان (و ذی‌ضررها) را کاملاً نادیده می‌گیرد و پشت درهای بسته، برای تغییراتی تصمیم می‌گیرد که گاه به تغییر جهت کلی زندگی صدها انسان منجر می‌شود.
بسیاری معتقدند مطالعات ارزیابی اثرات محیط زیستی، ابزاری برای «حفظ محیط زیست» است. بله، چنین است، اما این، تنها دلیل و فلسفۀ وجودی چنین فرایندی نیست. آنچه امروزه مجامع جهانی متخصصان محیط زیست دربارۀ ماهیت مطالعات و فرایند ارزیابی اثرات محیط زیستی گفته می‌شود، این مقوله را ابزاری برای «تصمیم‌گیری» می‌دانند. به بیان دیگر، حفظ محیط زیست به‌عنوان هدف مطالعات ارزیابی، بدیهی و مسلم فرض شده است، اما انجام این فرایند هدف مهمتری را دنبال می‌کند و آن تصمیم‌گیری جمعی و مشارکت مردمی و شفاف‌سازی دربارۀ پروژه‌های عمرانی بزرگ است. اینکه جامعه بداند دقیقاً قرار است چه چیزی به دست آورد، چه چیزی از دست بدهد و در مرحلۀ بعد اعلام کند که آیا با این تغییرات موافق است یا خیر.
کم نیستند آنهایی که اعتقاد دارند، محاسبات و مطالعات تخصصی محیط زیست از توان افراد عادی جامعه خارج است. بیراه هم نمی‌گویند. اما ناتوانی عموم جامعه از انجام این مطالعات به‌معنای آن نیست که مردم حقی در تصمیم‌گیری برای منابع و آینده‌شان ندارند و تصمیم‌گیری‌های باید پشت درهای بسته انجام شود. شاید یک مثال ساده راهگشا باشد. احتمال آنکه یک انسان پس از سقوط از ارتفاع ۱۵ متری جان خود را از دست بدهد، یا آنکه دچار نقص عضو شود، به روش علمی قابل محاسبه است. این کار را متخصصان می‌توانند انجام دهند و شانس زنده ماندن یک فرد، یا نقص عضو یا فلج شدن او را در چنین حوادثی محاسبه کنند. اما اینکه آیا کسی حاضر است روی دکلی به ارتفاع ۱۵ متر کار کند، چیزی نیست که متخصصان آن را محاسبه کنند؛ این موضوع تماماً به ارزش‌ها و ویژگی‌های هر انسان بازمی‌گردد که از انسانی به انسان دیگر نیز متفاوت است. متخصصان، فقط مشاورانی هستند که می‌توانند واقعیات را محاسبه و استخراج کنند و به اطلاع جامعه برسانند. این جامعه است که باید تصمیم بگیرد. مطالعات ارزیابی اثرات محیط زیستی نیز نوعی مشاوره است که در آن محاسبات مربوط به تأثیر فعالیت‌های عمرانی و توسعه‌ای بر محیط اطراف بررسی می‌شود. مثلاً ممکن است در روند مطالعات ساخت یک جاده مشخص شود که هزاران درخت قطع خواهند شد، اما مسیر دسترسی دو شهر، دو ساعت کاهش خواهد یافت. فارغ از آنکه این قطع درختان و اتفاقات دیگر چه تأثیرات دیگری به‌دنبال دارند (که از نظر علمی قابل پیش‌بینی هستند). سؤال دیگر آنجاست که آیا جامعه، خصوصاً آنها که در ارتباط مستقیم با این پروژه هستند، حاضرند قطع درختان را در قبال کوتاه‌تر شدن مسیر بپذیرند یا خیر؟ این، دقیقاً همان نقطه‌ای است که مطالعات ارزیابی اثرات محیط زیستی به کمک تصمیم‌گیران می‌آید؛ چیزی که در کشور ما به کلی پیش‌بینی‌نشده است. آنچه باید رخ دهد و نمی‌دهد، انتشار کامل گزارش مطالعات ارزیابی اثرات محیط زیستی برای مطالعه و بررسی عموم جامعه است. چه افراد متخصص که قادرند به‌عنوان ناظران ناشناس چندوچون گزارش‌ها را بررسی کنند و چه افراد عادی جامعه که می‌توانند با مطالعهٔ آنچه که به‌عنوان «چکیدۀ غیرفنی» در ابتدای گزارش‌های ارزیابی می‌آیند، از واقعیات پروژه و تأثیرات آن آگاه شوند و موضع خود را در قبال انجام یا عدم انجام پروژه اعلام کنند. طبیعی است که این تنها نخستین گام برای مشارکت مردم در تصمیم‌گیری‌های بزرگ است. مشارکتی که هم با متر و معیارهای علمی انجام می‌شود و هم ارزش‌های جامعه را درنظر می‌گیرد. چیزی که در بیان سیاسی به آن «دموکراسی» گفته می‌شود. اما شوربختانه، این الفبای مطالعات ارزیابی نه‌تنها در نظر گرفته نشده که گاهی نیز توسط متخصصان نفی می‌شود. سازمان حفاظت محیط زیست بدون هیچ پشتوانۀ قانونی، سند مطالعات ارزیابی را «محرمانه» اعلام می‌کند و کماکان، دربارۀ پروژه‌های بزرگ که با سرمایۀ ملی و بر گسترۀ منابع ملی به اجرا گذاشته می‌شوند، پشت درهای بسته تصمیم‌ می‌گیرد. این‌چنین است که روند مطالعات ارزیابی اثرات محیط زیستی در ایران «غلط» فرض شده و بر همین فرض نادرست پیش رفته است. این چنین از دموکراسی دور مانده‌ایم.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:

،





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشترین بازنشر