پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | سکوت جامعه در بمباران اخبار نامطلوب

تحلیلی درباره بی‌تفاوتی 88 روزه جامعه در واکنش به اخبار مسمومیت‌های دانش‌آموزان در مدارس

سکوت جامعه در بمباران اخبار نامطلوب

در جوامع پیچیده با روابط غیرشفاف که دچار انسداد جریان‌های اطلاعاتی قابل اعتماد هستند، همیشه این احساس که «چیزهایی هست که نمی‎دانی» و باعث می‎شود کنش‎گر برای زیر سوال نرفتن بلوغ فکری و عقلانیتش، تصمیم بگیرد در برابر وضعیت‎های نامطلوب به سرعت موضع‎گیری نکند





سکوت جامعه در بمباران اخبار نامطلوب

۲۴ اسفند ۱۴۰۱، ۹:۱۴

هر چند تکرار حوادث مسمومیت دانش‌آموزان دختر و بعضی دانشجویان در خوابگاه‌ها از منبعی ناشناخته، تبدیل به بحرانی ملی و موضوعی به شدت حساس شد اما جامعه 88 روز در واکنش به این حوادث تعلل کرد. حالا پس از گذشت 102 روز از اولین مورد مسمومیت، معاون درمان وزارت بهداشت دو روز پیش، از «مسمومیت» 13 هزار دانش‌آموز خبر داده است. روز گذشته اما مسعود ستایشی، سخنگوی قوه قضائیه درباره ماجرای مسمومیت دانش‌آموزان در مدارس گفت که ابتدا بهتر است از کلمه «بدحالی» به جای مسمومیت استفاده کنیم. گو اینکه جایگزینی واژه‌ها، واقعیت را تغییر خواهد داد. به هر حال تعداد کثیری از دانش‌آموزان «مسموم» یا «بدحال» شده‌اند و پایشان به بیمارستان‌ها باز شده است. با وجود اینکه به گفته عضو کمیته حقیقت‌یاب پس از سخنرانی رهبر انقلاب و محکوم کردن عوامل جنایت بزرگ و غیرقابل اغماض مسمومیت‌ها، از تعداد این حوادث کاسته شده اما تا روز 21 اسفند هنوز 3 استان درگیر مسمومیت‌ها بوده‌اند. همچنین هرچند به گفته وزارت کشور بیش از 100 نفر در این حوادث دستگیر شده‌اند اما هنوز عاملان اصلی این حوادث مشخص و دستگیر نشده‌اند. از طرفی طولانی شدن روند شناسایی عوامل پشت پرده پرونده مسمومیت‌ها با وجود حساسیت بالای موضوع و از طرف دیگر متهم شدن برخی روزنامه‌ها و خبرنگاران به تشویش اذهان عمومی در بازتاب اخبار، سایر رسانه‌ها در بازتاب خبرهای مرتبط با مسمومیت‌ها را دست به عصا کرد. به نظر می‌آید بار دیگر گویی جامعه تصمیم گرفته در برابر وضعیت‎های نامطلوب موضع‎گیری نکند و با شکلی از سکوت یا بی‌تفاوتی منتظر نتایج تحقیقات مسئولان بماند. در این رابطه فاطمه علمدار، جامعه‌شناس در نوشتاری برای «پیام ما» بی‌تفاوتی و سکوت اجتماعی جامعه ایران در برابر موضوع مسمومیت‌ها را تحلیل کرده است.

 

9 آذر 1401 خبری منتشر شد راجع به اینکه 18 دختر دانش‎آموز در قم مسموم شده‎اند. روزهای بعد هم اخباری درباره مسمومیت‎های سریالی دختران دانش‎آموز در قم منتشر شد ولی جامعه حساسیت خاصی به مسئله نشان نداد طوری که اولین واکنش مقامات رسمی به این مسمومیت‎ها 63 روز پس از شروع مسئله بود؛ وقتی که حدود 150 دختر به بیمارستان فرستاده شدند! دادستان قم جلسه «بررسی ابعاد مسمومیت‎های مدارس استان قم» را در دادستانی استان برگزار کرد تا «علل حادثه ناگوار مسمومیت دانش‌آموزان دختر» شناسایی شود. نماینده قم هم احتمال خرابکارانه بودن قضیه را مطرح کرد و دادستان کل کشور احتمال اقدامات مجرمانه عمدی را. جامعه ولی باز هم حساس نشد. انگار باور نکرده بود قضیه جدی است. انگار فکر می‌کرد هر لحظه ممکن است معلوم شود که پشت پرده، خبر دیگری است. انگار می‌خواست زرنگ‎تر از آنی باشد که حواسش پرت شود به این خبرها.

در جوامع پیچیده با روابط غیرشفاف که دچار انسداد جریان‌های اطلاعاتی قابل اعتماد هستند، همیشه این احساس که «چیزهایی هست که نمی‎دانی» و باعث می‎شود کنش‎گر برای زیر سوال نرفتن بلوغ فکری و عقلانیتش، تصمیم بگیرد در برابر وضعیت‎های نامطلوب به سرعت موضع‎گیری نکند

مسمومیت‎ها از قم به استان‌های دیگر کشیده شد. وزیر بهداشت گفت مسمومیت‎ها خفیف است و دستور تشکیل کمیته علمی تخصصی داد. 88 روز از واقعه می‌گذشت و بیش از 200 دختر مسموم شده بودند که معاون وزیر بهداشت گفت «مسمومیت‌ها» با «مواد شیمیایی در دسترس» به صورت «عمدی» انجام شده و «با این هدف که مدارس دخترانه بسته شود». نماینده مجلس هم همین حرف را تکرار کرد و یک استاد حوزه و دانشگاه هم. جامعه ناگهان از بی‎تفاوتی درآمد. انگار پتک محکمی بر سرش کوبیده شده باشد. همان روز این حرف‌ها تکذیب شد و گفتند رسانه‎ها خبر را بد منتقل کرده بودند ولی جامعه دیگر از بی‎تفاوتی درآمده بود. انگار ناگهان باور کرده بود قضیه جدی است و هیچ چوپان دروغگویی جایی پنهان نشده و وقتش است که زرنگ‎تر از آنی باشد که عده‎ای نااهل بتوانند دخترانش را به خاک سیاه بنشانند. ما چه برداشتی از مسئله داشتیم که 88 روز تقریبا به آن بی‎تفاوت بودیم و بعد ناگهان برایمان تبدیل شد به یک بحران ملی؟
انسان موجودی محدود به زمان و مکان است و حتی اگر بخواهد هم نمی‎تواند نسبت به مسائل نامحدودی که بشریت بر کره خاکی با آنها مواجه است واکنش نشان دهد. انسان‌ها ناگزیر تصمیم می‌گیرند که نسبت به کدام مسائل واکنش نشان دهند و نسبت به کدام‎ها بی‎تفاوت شوند. بی‎تفاوتی در واقع یک انتخاب عقلانی است و بستگی به برداشتی دارد که ما از مسائل داریم. برداشت‎های ما از مسائل هم آمیزه‎ای از تمام اطلاعات در دسترس‌مان و ویژگی‌های فرهنگی، اجتماعی‌ و تجربیات پیشین‌مان است. علاوه بر این، ذهن انسان کلیشه‌ساز است چون نمی‌تواند همه وضعیت‌های جدیدی را که با آنها مواجه می‌شود مستقلاً پردازش کند، برای همین وضعیت‌ها را بر اساس تجربیات پیشینش طبقه‎بندی می‌کند. از کجا می‌شود فهمید تصور کلیشه‎ای ما از یک مسئله بویی از حقیقت برده؟ از اینجا که بتوانیم با آن کلیشه وضعیت را پیش‎بینی کنیم و پیش‎بینی‎مان درست از آب در بیاید.
جامعه ما تقریبا 88 روز به مسمومیت‌ها بی‌تفاوت بود. احتمالا چون فکر می‌کرد مسئله‌ای است که قرار است به برگزاری جلسات متعدد و تشکیل کارگروه‌های مختلف ختم شود و کم‌کم از اخبار خارج شود، انگار که هیچوقت مطرح نشده بود! در این مدت، وقتی خبر مسمومیت‎ها را می‌خواندیم حافظه‎مان این خبر را می‌‎گذاشت کنار بقیه خاطراتش از وضعیت‌های مشابه و یادش می‎آمد که اصلا بعید نیست همین امروز و فردا بفهمد قضیه چیز دیگری بوده است.
در جوامع پیچیده با روابط غیرشفاف که دچار انسداد جریان‌های اطلاعاتی قابل اعتماد هستند، همیشه این احساس که «چیزهایی هست که نمی‎دانی» و باعث می‎شود کنش‎گر برای زیر سوال نرفتن بلوغ فکری و عقلانیتش، تصمیم بگیرد در برابر وضعیت‎های نامطلوب به سرعت موضع‎گیری نکند و ابتدا همه جوانب را بسنجد. سنجش همه جوانب هم هیچ وقت ممکن نمی‌شود چون به ‎هر حال «چیزهایی هست که ما نمی‎دانیم»، بنابراین به تدریج این دریافت که سکوت و بی‎تفاوتی و حداقل به تاخیر انداختن واکنش، عاقلانه‌تر و منطقی‎تر است در بین‎الاذهان جامعه جا میفتد.
جامعه 88 روز در برابر خبر مسمومیت‌ها بی‌تفاوت بود و انگار فهم کلیشه‌ایش از مسئله هم داشت درست از آب در می‌آمد. بعد ناگهان این تصور که این مسمومیت‌ها در ادامه رفتارهای تبعیض‌آمیز با زنان باشد و شبیه اتفاق‌هایی که برای خواهران افغانستانی‌مان افتاد، مسئله را با خاطرات متفاوتی پیوند داد و زخم‌های عمیقی از این پیوندها سر باز کردند و کلیشه جدیدی فهم جامعه را جهت داد. کلیشه تلخی که می‌گفت هیچ دادگاه علنی برای این ماجرا برگزار نخواهد شد و فردی که زنی را مقابل مدرسه کتک زد هم برای معذرت‌خواهی به تلویزیون نخواهد آمد.
از 7 اسفند که ذهن جامعه به سمت این پیش‌بینی رفت، همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد. وزیر کشور بر خلاف سخن وزیر بهداشت در 9 اسفند که گفته بود بهترین سم‌شناسان کشور سم خفیفی را که عامل مسمومیت‌ها بوده تشخیص داده‌اند، در روز 10 اسفند گفت هیچ ماده خاصی پیدا نشده و چند روز بعد فهمیدیم اصلا سمی در کار نبوده و صرفا 5 درصد دختران با استنشاق موادی محرک بدحال شده‌اند و مابقی دانش‌آموزان تحت تاثیر پدیده روانی هراس اجتماعی عوارض مشابهی را بروز داده‌اند. چند نفری هم دستگیر شده‌اند ولی هنوز دادگاهشان تشکیل نشده و معلوم نیست چه کسانی هستند.
در این ماجرا، واکنش مردم به مسمومیت‌ها بر اساس دو کلیشه بود که هر دو برای روابط مردم و حاکمیت خطرناک و هشداردهنده هستند و حکایت از ضرورت فعال شدن رسانه‌های قوی، آزاد، مستقل و قابل اعتماد در جامعه دارند. کلیشه اول «خیلی چیزها هست که ما نمی‌دانیم یا حواست باشد بازی نخوری» و کلیشه دوم «مطالبات ما مهم نیست و به آنها رسیدگی نمی‌شود». اینکه مردم بتوانند با چنین کلیشه‌هایی رفتار حاکمیت را پیش‌بینی کنند و رفتارهای اجتماعی‌شان را سامان دهند خبر از بیماری اجتماعی مهلک دارد. امیدوارم معرفی عاملان این حوادث و محاکمه عادلانه ایشان کمک کند که این کلیشه‌ها در ذهنیت جمعی کمرنگ شده و کم‌کم اعتماد و امنیت روانی از دست رفته به جامعه بازگردد.

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشترین بازنشر