سایت خبری پیام ما آنلاین | نقص فلاسفۀ فارسی

.

نقص فلاسفۀ فارسی





نقص فلاسفۀ فارسی

۲۹ شهریور ۱۴۰۱، ۸:۳۵

لاک می‌گوید: «در همۀ زبان‌ها، واژه‌های خاصی هستند که اگر وارسی شوند، دریافته خواهد شد که در خواستگاه اول‌شان و در کاربرد اختصاص‌داده‌شده‌شان، بر هیچ ایدۀ واضح و متمایزی دلالت نمی‌کنند». شاید بهتر بود لاک اینگونه می‌گفت: اگر واژه‌های زبان وارسی شوند، دریافته خواهد شد که هیچ‌کدام، در نه در خواستگاه اول‌شان و نه در کاربرد اختصاص داده شده‌شان، بر ایدۀ کاملاً واضح و متمایزی دلالت نمی‌کنند.
به‌واقع، در معنی و مفهوم همۀ واژه‌ها می‎‌توان تشکیک کرد و معنی‌داری کامل هر لغتی قابل بحث است. هیچ لغتی چنان روشن و صریح نیست که بتواند همۀ مخاطبین را به یک فهم و معنای واحد برساند. عدم ثبات و تغییرپذیری، خصلت بلافصل همۀ لغات است، چنانکه در مورد تمام جهانیات نیز صادق است. این خصیصه، لازمۀ رشد و توسعه است. آنچه ثابت و قاطع باشد، نمی‌تواند تغییر پیدا کند و به رشد بیشتر دست یابد.
بی‌ثباتی و عدم قطعیت در کل جهان جاری است، اما در همۀ پدیده‌ها یکسان نیست. ثبات، درجه‌مند است. بعضی پدیده‌ها بی‌ثبات‌تر و تغییرپذیرتر هستند و بعضی ثابت‌تر و قاطع‌تر. چنانکه عنصر مایع، متغیرتر از عنصر جامد است و در عناصر جامد نیز، ثبات برخی بیش از برخی دیگر است. لغات نیز چنین‌اند، برخی از لغات ثابت‌تر و قاطع‌تر هستند و عده‌ای دیگر، متغیرتر و متزلزل‌تر.
در گونۀ گفتاری و عامیانه زبان، معمولاً بی‌ثباتی و تغییرپذیری بسیار بیشتر از گونۀ علمی است؛ چرا که زبان علم، همچون خودِ علم نیاز به ثبات و قطعیت دارد. اگرچه قطعیت صد درصدی، در هیچ‌جا یافت نمی‌شود، اما برخی مواقع، برحسب نیاز، ثبات و قطعیت بیشتری ایجاد می‌شود. گفتار و زبان روزمره، متغیّرتر و متحول‌تر از زبان علم است، زیرا دنیای روزمره متحول‌تر و متغیرتر از نسبت دنیای علم است و ذهن در زندگی روزمره، باید تحولات بیشتری را درک و دریافت کند.
تغییرپذیری و ثبات، دو روی یک سکه هستند. ممکن است لغتی در اوج ثبات و قطعیت خود، دچار تغییر و تزلزل شود و بار فهمی و معنایی متفاوتی پیدا کند. چنانکه «مهر» با ایجاد پدیدۀ «خانۀ مهر»، دچار تزلزل و تغییر شد. «خانۀ مهر»، اگرچه احتمالاً در ذهن مبدعش معنی و مفهوم صریح و روشنی داشته است، اما برای ذهن جمعی ایرانی بعد از بارگیری‌ای چندساله، به معنایی رسیده که بسا دورتر از «خاستگاه اول»‌اش است. چه بیشمار لغات فارسی که در سال‌های گذشته معنای قبلی خود را از دست داده و معنای جدیدی یافته‌اند، ازجمله «مصونیت»، «پاسخگویی»، «امید»، «روشنفکری»، «امنیت»، «حق شهروندی»، «توسعه»، «برابری» و …
به‌نظر می‌رسد، چنین نیست که لغات، درهمان «خاستگاه اول‌شان» و در زمان ایجاد شدنشان خالی از ایدۀ واضح و متمایزی باشند؛ بلکه لغتی که ساخته و بیان می‌شود، برای واضع و بیان‌کننده‌اش اشباع از معنی و مفهوم است. منتها لغات، برای معنی داشتن نیاز به بارگیری فهمی و معنایی دارند، و این امر، نه در فرد و ذهن فردی، بلکه در جمع و اذهان جمعی صورت می‌گیرد.
در جوامع علمی‌تر و باثبات‌تر، لغات، توسط اندیشمندان، تعریف و تشریح می‌شوند. در مورد یک لغت و مفهوم (البته لغات و مفاهیم بنیادین)، کتاب‌ها و رساله‌ها نوشته می‌شود. کتاب‌هایی که مرجع عموم مردم هستند. کتاب‌ها و رساله‌ها خوانده می‌شوند، راجع به آنها صحبت می‌شود و درنهایت یک لغت بار معنایی و فهمی لازمه را، با درصد بالایی از ثبات و قطعیت پیدا می‌کند. با تزلزل و تحول لغت، دوباره این لغت مورد بررسی و بحث قرار می‌گیرد تا دوباره به‌معنایی ثابت و البته رشدیافته‌تر دست یابد و این‌همه، با توجه به آنچه در جامعه و در بین عموم سخن‌گویان در جریان و در حال وقوع است، انجام می‌شود.
لغات خالی، «که خالقان یا حامیان‌شان، که یا در پی چیزی بوده‌اند تک و خارج از طریقۀ درک رایج، یا برای پشتیبانی کردن از عقایدی غریب، یا برای پوشاندن ضعفی که در فرضیه‌هایشان، ندرتاً ناکام بوده‌اند در وضع کردن واژه‌هایی جدید، و چنان واژه‌هایی که، وقتی به وارسی کردن‌شان برسیم، منصفانه می‌شود اصطلاح‌های بی‌معنی خواندشان»، از ذهن و زبان حذف می‌شوند و جایگزینی مناسب با تجربیات و فهم‌های تجربۀ شدۀ سخن‌گویان پیدا می‌کنند بی‌معنی شدن هر لغت، برابر است با از دست رفتن اندیشه و ذهنیتی که آن لغت را ایجاد و بارور کرده است. ذهنی که «مهر»، «عدالت»، «امنیت» و … خالی شود، چه چیزی را جایگزین آنها خواهد کرد؟!
farah_abutaleby@yahoo.com

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *