«بهرنگ اکرامی» دامپزشک، از اتفاقات و انتقادات مطرح شده درباره طرح تکثیر در اسارت یوز آسیای در «توران» میگوید
علیرغم همه جوسازیها؛ موفق شدیم
اطلاعاتی در مورد تکثیر در اسارت یوز در «پردیسان» در اختیار من است که نشان میدهد اشتباهات بسیاری در این مرکز رخ داده است
۱۴ تیر ۱۴۰۱، ۰:۰۰
بهرنگ اکرامی دامپزشک معتمد سازمان حفاظت محیط زیست و دامپزشک مسئول برنامههای تولید مثلی و مراقبت از یوزها در طرح تکثیر در اسارت یوزپلنگ در توران است، پروژهای که برای نخستین بار در ایران باعث به دنیا آمدن 3 توله یوزپلنگ در اسارت شد. با این حال سزارین ایران، مرگ دو توله و تصاویر منتشر شده از سایت توران انتقادهای زیادی به اجرای این پروژه و شخص دکتر اکرامی را به همراه داشت. گرچه برخی از این نقدها مستقیما به اکرامی باز نمیگردد، با او درباره مسائل رخ داده و انتقادهایی که به این پروژه وارد شده است گفتوگو کردیم. دکتر اکرامی در حین این مصاحبه ضمن پذیرش برخی انتقادات به ما گفت که درباره آنها از قبل تذکر داده بوده و علاوه بر یوز خود او هم از سهلانگاریهای رخ داده آسیب دیده است.
در پروژه تکثیر در اسارت یوزپلنگ در توران، سمت و نقش شما چه بوده است؟
بعد از اینکه در سال 1399 با من در این مورد صحبت شد، به دلیل سابقه پردیسان من هم مثل بسیاری دید مثبتی نداشتم اما پس از چند جلسه با مسئولان محیط زیست مثل آقای عبدوس و کارشناسانی مثل آقای وینسنت از آفریقای جنوبی و دامپزشکانی خارجی که سابقه کار با یوزپلنگ را داشتند، قرار شد عملیات تولید مثلی این یوزها بر عهده من باشد. با توجه به اینکه سن کوشکی بالا بود و دلبر هم وضعیت رحمی مناسبی به دلیل دستکاریهای انجام شده نداشت، شروع به جمعآوری اطلاعات در مورد گربهسانان کردم تا مشخص شود چه گزینههایی برای تکثیر در اسارت داریم.
ما وقتی رسیدیم آقای شهرداری همراه ما بود، توله هم 10 ساعتی بود که تلف شده و گفته شده بود که شیر باعث مرگش شده است. آقای ادیبی هم از خودش دفاع میکرد که خیر چنین مشکلی نبوده. بنابراین برای حل شدن ماجرا تصمیم گرفتیم توله همانجا در حضور مدیرکل و مسئول حراست و رئیس پارک توران کالبد شکافی شود که نتیجهاش هم اعلام شد
تا پیش از زندهگیری فیروز بیشتر صحبت از انواع روشهای لقاح مصنوعی برای تکثیر در اسارت یوز بود؟ چه شد که به سمت زندهگیری یک نر دیگر رفتید؟
ما تلاش کردیم اشتباهات قبلی را اصلاح کنیم. اطلاعاتی در مورد تکثیر در اسارت یوز در پردیسان در اختیار من است که نشان میدهد اشتباهات بسیاری در این مرکز رخ داده است. مثلا در حالی که به دلیل عدم سلامت جنسی مناسب دلبر دریافتکننده خوبی برای لقاح مصنوعی نبوده است، بارها تحت هورمون درمانی قرار گرفته که این درمانها در بخشهای مختلف دارای ایرادات فاحشی بوده است. در واقع همین مسئله باعث شده بود که دلبر تمایل توانایی بارویاش کاهش یابد و با افزایش سن گزینه مناسبی نباشد. من این موضوع را در یکی از جلسات سازمان محیطزیست با حضور کارشناسان داخلی هم عنوان کردم. در آن جلسه حتی مطرح شد از رحم یوز آفریقایی به عنوان رحم اجارهای برای اجرای IVF (لقاح آزمایشگاهی) استفاده شود. این مسائل روی کاغذ خیلی زیبا است، اما ما ذخیره تخمک مناسبی برای این روش که نرخ موفقیت پایینی دارد، نداشتیم. برای اینکار حتما به 50 تا 100 تخمک نیاز است تا چند رویان با کیفیت از آنها به دست بیاید و چنین چیزی در دسترس نبود و چنین پروژهای داشت تعریف میشد. با توجه به سابقه اقدامات انجام شده روی دلبر ما اصلا نمیتوانستیم اجازه چنین اقداماتی روی «ایران» که ماده جوانی بود، بدهیم.
در مورد کوشکی چطور؟ چون گفته میشود که در زمان شروع پروژه در توران کوشکی هنوز بارور بوده است.
من با خانم «ایمکه لودرز» که برای استخراج اسپرم از کوشکی و پلنگ باغ وحش ارم در ایران حضور داشت، تماس گرفتم. ایشان برخلاف ادعاهای موجود، گفتند که اسپرم کوشکی اصلا تحرک خوبی ندارد و فقط به درد تلاش برای تکنیکهای باروریهای بسیار تخصصی میخورد. از آنجایی که این شیوهها شانس موفقیت پایینی دارند باز هم صلاح نبود که شانس بارداری ایران را در بهترین سالهای عمرش از دست بدهیم یا به سمت لقاح مصنوعی برویم. (ایمکه لودرز دامپزشک آلمانی با سابقه کار در بخش تولید مثل حیات وحش است و پژوهش پایاننامه تخصصیاش در همین زمینه روی فیل آسیایی بوده است. او پیش از این چند مرتبه برای ذخیرهسازی اسپرم و لقاح مصنوعی غیر تهاجمی (بدون جراحی) گربهسانان از جمله یوزپلنگهای پردیسان و پلنگهای باغ وحش ارم به ایران سفر کرده است. در رزومه کاری او تلاش موفق درباره لقاح مصنوعی غیرتهاجمی گربهسانان، در مورد گربه طلایی آسیایی Catopuma temminckii دیده میشود.)
لاوه بر آسیب به یوزپلنگ، یکی از کسانی که از این کمبودها و سهلانگاریها ضربه خورد خود من بودم. به دلیل سابقه قبلی تلاشها، کسی تصور نمیکرد ما موفق شویم. انواع اتهامات برای کاستن ارزش این کار در رسانهها توسط افرادی خاص به ما زده شد و گفتند این کارها باعث آسیب به ایران میشود
پس اگر قرار بر انتخاب بین روشهای مختلف باروری مصنوعی و جفتگیری طبیعی باشد، کدامیک مزیتهای بیشتری دارد؟
قطعا جفتگیری طبیعی. این روش ضریب موفقیت بالاتری دارد و آسیبی به حیوان وارد نمیشود، نیاز به بیهوشی و کارهای هورمونی نیست. اکثر مراکز تکثیر هم از این روش استفاده میکنند و اولویتشان این روش است. تلقیح مصنوعی به عنوان یک گزینه وقتی شیوه دیگری امکانپذیر نباشد به کار گرفته میشود و مشخص نیست چرا در پردیسان اصرار بر استفاده از این روش بوده است که که 10 تا 15 درصد شانس موفقیت دارد. حتی دیگر روشهای تخصصیتر تلقیح مصنوعی هم اگرچه شانس موفقیت بالاتری تا حد 50 تا 60 درصد هم دارند، اما اجرای آنها کار اصلا آسانی نیست و نیاز به جراحی و بیهوشی دارد و بسیار تهاجمی است. بنابراین این روشها در مجموع در اولویت پایینتری نسبت به جفتگیری طبیعی قرار دارند.
اما انتقادهایی به زندهگیری یک نر وحشی که نر غالب منطقه هم بوده، وارد است؟
البته به این سوال باید بیشتر اکولوژیستها جواب بدهند. از نظر دامپزشکی اولویت با جفتگیری طبیعی بوده و همچنان نیز همین است. اما اینکه بگوییم دست به طبیعت نزنیم با واقعیتها سازگار نیست و تلاشهای 20 سال حفاظت روی زمین موثر نبوده است. شاید روزی یوزهای در اسارت تنها امید برای بقای این حیوان باشد و سرمایه ارزشمندی برای ما خواهند بود. این موضوع هیچ ارتباطی به حفاظت یوزپلنگها در طبیعت ندارد از این رو باید این طرحها تشدید هم شوند. اما توجه کنید در این سالها کاهش جمعیت یوز در طبیعت انکارناپذیر است.
شما جایی در صحبتهایتان اشاره کردید که مشاورانی از آفریقای جنوبی داشتهاید. چقدر مشاورههای این مشاوران و حتی پیشنهادات خود شما در سایت تکثیر توران عملی شده است؟
برای زندهگیری با توجه به موقعیت جغرافیایی زیستگاه، از روش تلهگذاری در مسیر استفاده کردیم. برای معرفی هم روشهای متفاوتی توسط مشاوران پیشنهاد شد که اکثرا با رفتار یوزهای ما و ساختار سایت توران سازگار نبود. پس علاوه بر اصول کلی کار که معرفی آنها در زمان فحلی و نگهداری جداگانه در سایر زمانها و منطبق با رفتار طبیعی زادآوری یوزپلنگ در طبیعت است، از نر دیگر یعنی کوشکی برای ایجاد رقابت هم استفاده کردیم. مطالعهای هم بعد منتشر شد که به نقش حضور یوزهای نر و بوی ادرار آنها در کلید زدن دوره فحلی اشاره کرده است همینطور حضور نر دیگری به نام فراز در کنار فنس به این تکنیک کمک کرد تا رقابت بین نرها در موفقیت جفتگیری موثر باشد.
برای تشخیص زمان فحلی از چه روشی استفاده کردید؟
بررسیهای نشان داد که با تکیه صرف بر رفتارشناسی نمیتوان زمان اوج فحلی را به دقت تشخیص داد، چون رفتارهایی که با فحلی مرتبط هستند در بقیه ایام هم تکرار میشوند. گزینه دیگر این بود که در زمانهای مشکوک حیوان را بیهوش کنیم و با سونوگرافی وضعیت تخمدان حیوان را بررسی کنیم. این روش چون نیاز به بیهوشی داشت، من موافق نبودم. روش جایگزین استفاده از کیت استروژن بود که بررسی و مشاورههای ما نشان داد این روشن میتواند تا حد خوبی بازه زمانی فحلی را مشخص کند.
آیا پژوهشی هست که نشان دهد میتوان از تغییرات هورمونی صرفا برای تشخیص دوره فحلی یوز پلنگ استفاده کرد؟ چون در پرسوجو از دیگر دامپزشکان و همینطور بررسی دستورالعملها چنین توصیهای را ندیدم
ما صرفا از روش هورمونی استفاده نکردیم. بعد از وارد کردن کیتهایی که غلظت استروژن مدفوع حیوان را اندازهگیری میکند از مهر 1400 با همکاری دانشگاه سمنان شروع به بررسی وضعیت هورمونی کردیم. با این کیتها ما دو بازه فحلی را در ایران شناسایی کردیم. سپس این دورهها را با رفتارهای ایران در تصاویر دوربینهای مداربسته بررسی و الگوهای رفتاری مثل میزان غلت زدنها، غذا خوردن و دیگر رفتارها را با نوسانات هورمونی تطبیق دادیم. مطالعاتی وجود دارد که همبستگی تغییرات در غلظت استرادیول مدفوع را با تغییرات در بروز انواع مختلفی از رفتارها بررسی کرده و بین آنها همبستگی مثبت پیدا کرده است. بنابراین در دوره بعدی ما توانستیم با ترکیبی از تغییرات هورمونی-رفتاری دوره فحلی را پیشبینی کنیم. اما در زمانهای فحلی دو حیوان جفتگیری نکردند، یک بار فیروز نپسندید و یک بار ایران. حتی یک بار تلاش کردیم کوشکی را به ایران معرفی کنیم که موفق نبود. در بهمن ماه اما حضور فراز در کنار فنس و رقابت بین دو نر باعث شد که جفتگیری موفقیت آمیز اتفاق بیفتد. البته موارد تخصصی دیگری هم هست که جای بحث درباره آنها اینجا نیست .
اما ظاهرا به نیازهای بعد از جفتگیری چندان فکر نشده بود. مثلا اینکه ممکن است نیاز به سزارین باشد، نیاز به بزرگ کردن دستی باشد و… . حتی بعد از سزارین حیوانها روی پتو گذاشته شدهاند.
یک نکته جابجایی مدیریت بود که آقای دکتر عبدوس رفتند و آقای دکتر ظاهری آمدند. ایشان وقتی رفتند ارتباط کاری ما با ایشان قطع شد و بعدا فهمیدیم با دو مرکز برای این مسائلی که شما گفته بودید هماهنگ کرده بودند. اما شخص من در جریان قرار نگرفتم و از این ماجرا انتقاد هم کردم.
چرا خودتان برای این موضوعات اقدام نکردید؟
بعد از نوروز آقای دکتر ظاهری تماس گرفتند و مشخص شد اداره سمنان و سازمان اصلا در جریان نیستند. من در آن جلسه اسکایپی که فیلمش موجود است و برای کمیته حقیقتیاب هم استفاده شده، تمام ملزومات زایمان و قبل و بعدش را توضیح دادم؛ به صراحت گفتم باید یک مرکز دامپزشکی و نزدیکترین کلینیک دامپزشکی با امکانات جراحی آماده باشند. اکیپ دامپزشکی با امکانات کامل بر سر حیوان حاضر باشد و ماشین مناسب برای جابجایی هم وجود داشته باشد. حتی برای برنامه زایمان من یک برنامه مکتوب دادم. هرچند ما تصور میکردیم نیاز به سزارین نداریم، اما امکاناتی که من درخواست کردم، پاسخگوی این نیاز هم بود. اما با توجه با زایمان اول من حتی پیشنهاد تیمارگر، شیر و غیره را هم دادم و اینها هم در همان فیلم موجود است.
تا زمانی که ما در باروری و زایمان موفق نشده بودیم، توران جای خوبی برای نگهداری از یوزهای بالغ بود. اما حالا که این دستاورد مهم باروری و زایمان را برای اولین بار در کشور داشتهایم و باز هم خواهیم داشت، توران باید تجهیز شود
واقعا چقدر ایران به سزارین نیاز داشت؟
ما زمانی متوجه شدیم که حیوان مشکل دارد که فرآیند زایمان شروع شده بود. من تجهیزات لازم برای جراحی را از کلینیک شخصی برداشته بودم و همراه داشتم. فرآیند زایمان در گربهسانان تعریف دارد؛ مرحله نخست که ممکن است تا 72 ساعت هم طول بکشد، حیوان غذا نمیخورد و بیتاب است و ایران این مرحله را پشت سر گذاشت. مرحله دوم که از غروب روز 10 اردیبهشت تا صبح روز بعد طول کشید، ایران دراز کشید زورهای زایمانیاش شروع شد. این مرحله دیگر ارادی نیست و مکانیزمهای هورمونی دخیل است. زمان این مرحله در گربهسانان از نیم ساعت تا 3 ساعت است، یعنی زمانی که توله اول دنیا بیاید و زمان به دنیا آمدن تولههای دیگر به این زمان اضافه میشود و حتی میتواند به 24 ساعت هم بکشد. این روند در ایران 10 ساعت طول کشید و حیوان دچار بیحالی و افت قند خون خستگی رحمی(اینرسی ثانویه) هم شد که فیلمش موجود است. بعد از چند ساعت اولیه شروع زایش، حیوان به جای نشستن چمباتمه که حالت مخصوص زایمان است به پهلو دراز کشید و زورهایش شکمی شد که هیچ حاصلی نداشت. این روند تا جایی طول کشید که حیوان دچار بیحالی و همان زورهای شکمی هم از ظهر آن روز دیگر متوقف شد. ایران تا ساعت 3 بعد از ظهر کمی استراحت کرد و دوباره شروع کرد به زور زدن و باز هم بی نتیجه بود و این مرتبه حیوان دیگر تعادلش مختل شده بود. حالت بیحالی و نیمه هوشیاری داشت و وضعیت عمومیاش نیز رضایتبخش نبود و دیگر توان بلند شدن هم نداشت و دراز کش کامل شد. من با آقای دکتر ظاهری تماس گرفتم، ایشان در راه بودند. وقتی رسیدند با آقای دکتر اکبری صحبت کردیم و با بررسی ریسکها و وضعیت بسیار خطرناک حیوان تصمیم به سزارین گرفتیم. در حین عمل مشاهده شد اولین توله در مسیر کانال زایش چرخید و به صورت مورب transvers قرار گرفته و کانال زایمان را مسدود کرد و علت وضعیت سختزایی حیوان همین بوده است.
آیا شما قبلا عمل سزارین انجام داده بودید و این جراحی تاثیری در باروری حیوان ندارد؟
بله من در طی سالها، عملهای سزارین بسیاری در گونههای اهلی گاو، گوسفند، سگ و گربه انجام دادهام و لقاح مصنوعی شیر آفریقایی را نیز با جراحی و تزریق اسپرم در داخل شاخهای رحم انجام دادم. در حضور آقای دکتر کالدول (دامپزشک حیاتوحش که به درخواست سازمان حفاظت محیطزیست برای معاینه ایران و تولهاش به ایران آمده بود)، ایران معاینه و سونوگرافی شد و حیوان هیچ مشکلی برای باروریهای بعدی ندارد. منتها شایعاتی بر سر زبان افتاد که ایران توانایی باروری را از دست داده و بعد هم با تقطیع و جعل صحبتهای آقای دکتر کالدول گفتند ایشان گفته ایران نیاز به سزارین نداشت که به هیچ عنوان صحت ندارد.
اما فیلمهای منتشر شده از کالبد شکافی توله تلف شده روی اپن آشپزخانه در حالی که صدای دو توله دیگر هم از دور به گوش میرسد، واقعا عجیب بود. انکار نوعی سهلانگاری در کار بوده، در حالی که این پروژه ارزش ملی و بینالمللی دارد
بله درست است، ایراد به این برمیگشت که خیلی خوشبینانه به فرآیند نگاه شده بود و سازمان تصور میکرد همه چیز طبیعی طی خواهد شد. در مورد جایگاه تولهها هم سایت یک اتاق بیشتر ندارد و باز هم اینها ناشی از این است که اصلا به بزرگ کردن دستی فکر نشده بود. حتی ما دو مرتبه تلاش کردیم که تولهها را به مادر معرفی کنیم، از بخت بد ما و خوش شانسی منطقه، آن روزها بارندگی هم بود. اما این تلاش هم موفق نبود و به دلیل سرما ناچار شدیم دوباره تولهها را داخل بیاوریم. برای تیمار هم آقای دکتر ادیبی را معرفی کردند و ایشان ادعا کرد که در پرورش گربهسانان تجربه دارد. من هر چند توله شیر آفریقایی را یک ماه در منزل نگهداری کرده بودم، اما شخصا تیمارگری را در تخصص و تجربه خود نمیدیدم. بعد از غذا خوردن ایران پس از 14 روز اقامت در توران به ساری برگشتم. فردایش فیلمی از شیر دادن تولهها دیدم و با آقای دکتر ظاهری تماس گرفتم و در مورد شیر دادن توضیح دادم. فردایش خبر آمد که یکی از تولهها تلف شده و این همان توله ای بود که به نسبت بقیه ضعیفتر بود. من در پی تماس آقای علیرضا شهرداری و ابراز آمادگیاش، با ایشان تماس گرفتم و با هماهنگی من با مدیر کل سمنان، آقای شهرداری در سایت مستقر شد و بعد از یک هفته سایت را ترک کردند.
خب چرا توله را روی اپن کالبدشکافی کردید؟
ما وقتی رسیدیم آقای شهرداری همراه ما بود، توله هم 10 ساعتی بود که تلف شده و گفته شده بود که شیر باعث مرگش شده است. آقای ادیبی هم از خودش دفاع میکرد که خیر چنین مشکلی نبوده. بنابراین برای حل شدن ماجرا تصمیم گرفتیم توله همانجا در حضور مدیرکل و مسئول حراست و رئیس پارک توران کالبد شکافی شود که نتیجهاش هم اعلام شد. البته بحث زمان مرگ و جلوگیری از طولانیتر شدن ماندگاری لاشه و ایجاد تغییرات پس از مرگ نیز در انجام این عملیات در آن مکان موثر بودند.
اما قبول دارید که این فرایند استاندارد نبوده است؟
من موافقم، اما شرایط هم با ما همراه نبود.
شاید این مسئله مستقیما به شما مربوط نباشد، اما اینکه سایت توران امکانات بهداشتی کافی ندارد یکی دیگر از انتقادات مهم و به جا است و هیچ پیشبینیای نشده بود.
بله من هم قبول دارم اینها درست است. من هم این همه زحمت کشیدم میخواستم از این دستآورد بهره آن را ببرم. علاوه بر آسیب به یوزپلنگ، یکی از کسانی که از این کمبودها و سهلانگاریها ضربه خورد خود من بودم. به دلیل سابقه قبلی تلاشها، کسی تصور نمیکرد ما موفق شویم. انواع اتهامات برای کاستن ارزش این کار در رسانهها توسط افرادی خاص به ما زده شد و گفتند این کارها باعث آسیب به ایران میشود. اما دیدید که ما موفق شدیم و کاری که سالها در پردیسان برای آن تلاش ناموفق شده بود را انجام دادیم. برای هدر نرفتن همین زحمات بود که من حتی چند بار درخواست کردم ایران سونوگرافی شود که آقای دکتر عبدوس مخالفت کرد. اگر این کار شده بود، شرایط تغییر میکرد. البته ایشان هم برای جلوگیری از شایعات این تصمیم را گرفتند، چه بسا همان افراد هر ایرادی در پروسه زایش را به آن عملیات ربط میدادند. البته نکته قابل تامل این است که کارنامه این منتقدان سرشار از ابهام و تناقض است و روشن شدن حقیقت نیاز به تحقیقات تخصصی دارد. اما متاسفانه سازمان حفاظت محیط زیست به راحتی از آنها گذشته و این دید را پدید آورده که این افراد مجاز به هر کاری هستند.
بله اینها درست است، اما نکاتی که خود شما هم در خلال حرفهایتان گفتید. آنتن موبایل نیست، امکانات بهداشتی ندارد، دسترسی دور است. اگر قرار باشد کار در توران ادامه پیدا کند، قبول دارید که نباید به این شکل ادامه پیدا کند؟
بله کاملا درست است. تا زمانی که ما در باروری و زایمان موفق نشده بودیم، توران جای خوبی برای نگهداری از یوزها بالغ بود. اما حالا که این دستاورد مهم باروری و زایمان را برای اولین بار در کشور داشتهایم و باز هم خواهیم داشت، توران باید تجهیز شود.
چه اقداماتی از نظر شما برای تجهیز توران ضروری است؟
نخستین اقدام آنتن و اینترنت است تا بتوانیم با متخصصان ارتباط زنده داشته باشیم. نیاز به اتاق معاینه و جراحی داریم نه تنها برای زایمان، بلکه ممکن است برای هر کدام از یوزها اتفاقی بیفتد. نیاز به یک فضای بسیار خوب برای اسکان متخصصان داریم تا بتوانند این فضا را بدون خستگی تحمل کنند. من در این شرایط بوده و 14 روز مستمر در سایت اسکان شبانه روزی داشتم و کاملا درک میکنم خستگی روحی و جسمی یعنی چه! تیمارگران و متخصصان نمیتوانند طولانیمدت آنجا اسکان داشته باشند. این امکانات باید حتما در 5 یا 6 ماه آینده آماده شود، زیرا در 5 یا 6 ماه آینده دوباره شاهد معرفی یوز نر و ماده هستیم.
از ساری تا توران، از شیر تا یوز آسیایی
بهرنگ اکرامی دکترای دامپزشکی عمومی از دانشگاه آزاد اسلامی گرمسار و فارغالتحصیل دوره تخصصی مامایی و تولیدمثل از دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات است. او سابقه همکاری با سازمان حفاظت محیط زیست برای جابجاییهایی گوزن زرد، مرال و گور ایرانی در مناطق مختلف را داشته است. دکتر اکرامی همچنین کارهای تحقیقاتی روی تولیدمثل گونههایی مثل مرال، گوزن زرد ایرانی، پلنگ و شیر افریقایی، سیاه گوش و گربه جنگلی در خصوص خصایص بیوتکنولوژیک اسپرم و دیگر پارامترهای تولید مثلی انجام داده و سومین لقاح مصنوعی موفقیتآمیز در شیر آفریقایی در دنیا در باغ وحش ساری توسط او منجر به تولد دو توله شده است. به گفته خودش، دکتر اکرامی در زمینه گربهسانان روی موضوع اسپرمگیری کار تخصصی کرده و در سال 1394 موفق به اسپرمگیری از پلنگ با استفاده از تکنیک کاتتریزاسیون (catheterization) شده است. همچنین در پروژه قلادهگذاری روی پلنگ ایرانی در پارک ملی تندوره سابقه همکاری دارد. در سوابق او رهاسازی و تیمار موفقیتآمیز حدود سی خرس قهوهای در طبیعت و بیشتر از 10 پلنگ ایرانی و جابجایی و انتقال و درمان حداقل 120 راس گوزن زرد و مرال وجود دارد. اولین معرفی به طبیعت چهار راس مرال از طریق بالگرد در منطقه گلستانک البرز مرکزی نیز در فهرست فعالیتهای او دیده میشود. دکتر اکرامی میگوید پیش از پروژه تکثیر در توران سابقه کار و یا برخورد با یوزپلنگ را فقط یکبار آن هم زمانی داشته که یک توله یوز در جاده عباسآباد تصادف کرده و او با بیهوش کردن حیوان را گرفته و اقدامات اولیه درمانی از جمله سیتی اسکن را روی او انجام داده است. اشاره او به هیراد توله یوزی است که در تهران توسط دکتر فتاحیان عمل شد و سپس جانش را از دست داد.
مطالب مرتبط
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
تبلیغات
وب گردی
- چاپ ترافارد؛ هر آنچه که باید درباره این نوع چاپ دستی بدانید
- اقدامات لازم برای اسباب کشی و جابجایی منزل
- بسته بندی مواد پودری با دستگاه ساشه: شغل پردرآمد این روزها
- طبع روغن زیتون در طب سنتی چیست؟ معرفی 4 خواص روغن زیتون
- خرید ساک دستی تبلیغاتی چه مزایایی برای هر برند دارد؟
- تعریف درست هوش مصنوعی (AI) چیست؟
- 10 ایده شغل دوم با سرمایه اولیه کم برای کارمندان
- مقایسه تعرفه پنلهای پیامکی و تبلیغاتی
- مقاصد جذاب و معروف برای کمپ زدن در طبیعت
- 8 نمایندگی تعمیر پکیج ایران رادیاتور در تهران + اطلاعات تماس بیشتر
بیشترین نظر کاربران
معمای ریاست محیط زیست در کابینه رئیسی
بیشترین بازنشر
ستاندن حیات از غزه
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
«بمو» را تکهتکه کردند
3
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
4
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
5
کبوتر نماد مناسبی برای صلح است؟
دیدگاهتان را بنویسید