فلات مرکزی ایران گنجایش کمی و کیفی چه نوع الگوی جمعیتی را دارد؟هیدرولوژی اجتماعی و چالشهای آبی ایرانبا روشهای انتقال آب بین حوضهای یک حوضه برخوردار از آب را نابود و حوضه کمبرخوردار را توسعه و توقعات اقتصادی و اجتماعی جدیدی تحمیل میکنیم

ایرانیان در طول هزاران سال با وجود کمبود آب در فلات مرکزی روشهای سازگارانه، پایدار و منطبق بر طبیعت را کشف و زیرساختهای مناسب برای زیستن پایدار را فراهم کردند. حفر هزاران کیلومتر قنات در پهنههای خشک فلات مرکزی، کشاورزی پایدار و سلامت محور، سبک زندگی بر پایه چهار فصل و پزشکی حکیمانه منبعث از این نوع نگاه، گوشهای از روشهای سازگاری آنها با طبیعت و جغرافیای ایران به حساب میآید.
شکلگیری تعاملات بین انسان و آب به اندازه تاریخ انسان نخستین قدمت دارد. هرچند شکلگیری مفاهیمی همچون «هیدرولوژی اجتماعی» در جهان جدید و نوپا تلقی میشود اما شواهد تاریخی این مفهوم را باید در مناطقی مانند ایران با جغرافیای خشک و بیآب یافت. به همین دلیل موضوع هیدرولوژی اجتماعی موضوع جدیدی بهحساب نمیآید چرا که عمده تعاملات انسان قبل از انقلاب صنعتی بر پایه کشاورزی و ارتباط مستقیم بشر با آب و خاک بوده است.
انحلال بخش «امور اجتماعی منابع آب» وزارت نیرو و جایگزینی آن با «مرکز جهاد آبرسانی» در سال گذشته نمایانگر تداوم نگرش سختافزاری و ناپایدار و بیمهری و غفلت از تاثیرات جامعه انسانی بر مولفههای حکمرانی خوب آب و دیدگاههای پیشگیرانه و تابآور نرم خواهد بود
بهدنبال افزایش تنشهای اجتماعی متاثر از کاهش کمی و کیفی آب در سطح جهان، مفهوم هیدرولوژی اجتماعی(SH) برای اولین بار در سال 1912 از سوی سیواپالان مطرح شد و مورد توجه بسیاری از محققان قرار گرفت. در این رویکرد، در مواجهه با عناصر طبیعت، مولفههای اجتماعی و جامعهشناسانه نسبت به مولفههای تکنیکی صرفا تکنوکرات وزن و تقدم عملکردی بیشتری پیدا میکنند و نقش انسان بهعنوان جزء مهمی از چرخه طبیعت پر رنگتر میشود و نگاه بالا به پایین انسان به عناصر طبیعت و معادلات چرخه آبشناسی اصلاح میشود. منطبق با این نوع نگرش تعامل عدالتمند و همافزایی مطلوب بین انسان و عناصر حیات بهویژه آب در حوزههای مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و غیره رخنمون پیدا میکند و تصمیمات حکیمانهتر و پایدارتری از انسان صادر میشود. تاثیرات اجتماعی متاثر از مسئله کمبود و یا فقر آب و اهمیت تقویت تابآوری اجتماعی و بهرهگیری از خرد و آگاهی جمعی در مواجهه با موضوع آب و خاک مورد غفلت بسیاری از کشورهای درگیر با موضوع کمآبی و بهویژه ایران عصر جدید است.
بهطور قطع پیشبینی دراز مدت چرخه پویا و پیچیده آب در سطوح محلی و جهانی بدون در نظر داشتن «برهمکنشها» و «بازخوردهای» میان فرایندهای انسانی و هیدرولوژیکی امکانپذیر نخواهد بود. انسان در حلقه «هیدرولوژی اجتماعی» محرک اصلی تغییرات مثبت و منفی چرخههای حیاتی آب، غذا و انرژی محسوب میشود و میتواند موجب پایداری یا عامل اصلی ناپایداری چرخه حیات شود، به همین دلیل شفافسازی و وزندهی به تاثیرهای مثبت و منفی ناشی از مداخلات انسان در معادلات هیدرولوژیکی میزان کمی و کیفی این نقش را نمایان خواهد کرد.
بدون شناخت جایگاه انسان در چرخه طبیعت و کشف برهمکنشها و بازخوردهای متنوع بین فرایندهای انسانی و چرخه هیدرولوژیکی اهداف توسعه و تصمیمات منبعث از آن دچار بینظمی و ناپایداری فزاینده خواهد شد. این ناپایداری مهمترین بازخورد نگرشهای تحکمی و خودخواهانه بشر به طبیعت شناخته میشود و ناگزیر جریان پایدار حیات را دچار اختلال میکند و چرخه انسان و طبیعت در مسیر بینظمی ویرانگر قرار میگیرد. این ویرانگری دوسویه و تصاعدی خواهد بود و انسان برای حفظ منافع کوتاهمدت خود بهتدریج ارکان طبیعت را نابود میکند. فشار به طبیعت برای رسیدن به توسعه اقتصادی نامتوازن و ناپایدار برای تامین رفاه کمی و کیفی و البته کوتاهمدت قبل از شناخت ظرفیت و بضاعت جغرافیایی و توان اکولوژیکی محیط زیستی، روش نامطلوب امروز حکمرانی و مدیریت منابع آب و خاک ایران محسوب میشود.
بهدنبال افزایش جمعیت و اهداف توسعه محور کشورهای جهان در دهههای اخیر و نفوذ عمیق و البته متنوع تصمیمات انسانی در بسترها و عرصههای طبیعی، موضوع پایش و شفافسازی بردارهای تاثیر انسان بر چرخه هیدرولوژیکی بسیار برجستهتر از گذشته پیگیری میشود. جالب اینجاست که منطبق بر نقشههای پهنهبندی جهانی میزان شدت مداخله ناپایدار انسان بر هیدرولوژی و تاثیر این مداخلات در کشورهای خشک و کمآب بیشتر بوده که این موضوع میتواند دلایل پیچیده و متعددی داشته باشد. بررسی میزان تاثیر فرهنگ جوامع و کنشگران انسانی در وقوع رخدادهایی مانند تغییر اقلیم (در مقیاس جهانی) و تبعات اجتماعی این تغییر و میزان تاثیر اصلاح الگوهای سبک زندگی (رفتارها، عادات، رژیم غذایی و … ) و رفتارهای انسان در توقف یا کنترل این واقعه موضوعاتی است که در مناسبتهای مهم محیط زیستی مطرح میشود. دخالت نداشتن و نبود اثر مولفههای پیچیده و مهم اجتماعی و جامعهشناسی در معادلات و مداخلات زیستی و طراحیهای سازهای و غفلت عامدانه و شاید ناشیانه از علوم بین رشتهای مانند هیدرولوژی اجتماعی، ضربات مهلکی به پایداری سرزمین ایران وارد کرده که تبعات زیستی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی آن به تدریج نمایان میشود. انحلال بخش «امور اجتماعی منابع آب» وزارت نیرو و جایگزینی آن با «مرکز جهاد آبرسانی» در سال گذشته نمایانگر تداوم نگرش سختافزاری و ناپایدار و بیمهری و غفلت از تاثیرات جامعه انسانی بر مولفههای حکمرانی خوب آب و دیدگاههای پیشگیرانه و تابآور نرم خواهد بود.
اینکه با روشهای انتقال آب بین حوضهای یک حوضه برخوردار از آب را نابود و حوضه کمبرخوردار را توسعه و توقعات اقتصادی واجتماعی جدیدی تحمیل میکنیم. اینکه منابع آب و خاک شمال ایران بهواسطه برخی اجتماعات انسانی گردشگر با تغییر کاربری و سیلابهای ناخوانده تحمیلی و زبالههای نابرجا مواجه میشود و نفس محیط زیست جنگل، رودخانه، دریا، آبهای زیر زمینی، تالاب و سلامت مردمانش به شماره میافتد. اینکه آبخوانهای آبرفتی در دل کوههای پر آب تمام میشود و آخرین ذخایر آبی سازندی کشور چراغ خاموش میمیرند. اینکه کاربری و بهرهوری تاریخی، اجتماعی، اقتصادی و جغرافیای آب را نمیدانیم و توسعه صنعت فولاد و پتروشیمی و کشاورزی و … جایگزین هویت طبیعی و تمدن تاریخی، فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری فلات مرکزی ایران میشود. اینکه وعدههای پوپولیستی و توقعزای برخی بهظاهر دلسوز زودتر از حقایق کارشناسانه از دهان سیاسیون و افراد غیرمطلع یا صاحب قدرت مطرح میشود و بدنه کارشناسی مظلوم است و فریاد آگاهان از پستوی کتابها و مقالات و کتابخانهها فراتر نمیرود. اینکه زیرساختهای چند هزار ساله نیاکان خود (مانند قناتها) را با روشهای توسعه ناپایدار و غیراخلاقی (مافیای آب) معاوضه میکنیم و چوب حراج به سرمایههای نخبگانی و نیاکان خود میزنیم و عرصههای جدید آبی غیرحکیمانهای (برخی سدسازیها) را توسعه میدهیم و عادلانهترین و حکیمانهترین سازههای منطبق بر جغرافیای ایران را از چرخه هیدرولوژیکی خارج میکنیم. اینکه تاثیر اجتماع انسانی در معادلات پایداری زیستی خط میخورد و بستریهای لازم برای تاثیر مشارکت مردم در افزایش ظرفیت نهادی و توسعه سرمایه گرانبهای اجتماعی نادیده انگاشته میشود. اینکه سبک زندگی و رفتار زیستی بخش عمده ایرانیان غیر بومی و تحمیلی است و تناسبی با ظرفیتهای محیط زیستی جغرافیای ایران ندارد. اینکه صد درصد دشتهای ایران هلاک آب و تالابها خشک و فرونشست و گرد و غبار در بیخ گوش شهرها جولان میدهد ولی همچنان ناپایدار میرانیم. اینکه باغ و ویلاسازی و حصارکشیهای متمولانه و خودخواهانه شکل جدیدی از اسراف آب، طمعورزی دلالان و بازی با سرمایههای مردمی را ترویج کرده و فاصله اجتماعی را بهشدت افزایش داده است. در این میان نهادهای مردمی و متولیان حفاظت محیط زیست با نبود بودجه کافی و قدرت لازم برای حفاظت و نگهداری بستر زیست ایران روبهرو هستند و ایران در حفظ شاخص محیط زیست (EPI) رتبههای پست دنیا را کسب میکند.
تعارض منافع و ساختارهای بسیار معیوب قانونی نمیتواند ضامن آزادی عمل و سلامت نظام حکمرانی آب و منابع زیست کشور و توقف فساد مفسدان باشد. در همین حال نبود شناخت ظرفیت اکولوژیکی سرزمینی و بیتعهدی به اجرای قوانین آبی و عملکرد نامطلوب مدیریت پیشگیرانه، هوشمندانه و مقتدرانه منابع و مصارف آبی در سطح ملی باعث ناکارآمدی مدیریت کلان آبی در سطح منطقهای و غفلت از دیپلماسی آبی شده است.
سوال اینجاست که کدام یک از این دغدغهها بیارتباط با آب و انسان است؟ اگر موارد اشاره شده نشانه ناپایداری و ناکارآمدی عملکرد انسانی ما نیست پس شرایط کنونی حاصل چیست؟ تاثیر رفتار و عادات آگاهانه و غیرآگاهانه ما در خلق این ناپایداریها چقدر است؟
شگفتی اینجاست که هرچند اینها همه چالشهایی آشکار است که میتواند بهعنوان مشکلات جوامع انسانی عادی تلقی شود اما مطلب غیرعادی اینجاست که علاوه بر اینکه عزم راسخی برای پیشگیری، توقف یا درمان این چالشها نیست، چرخه معیوب متوقف نمیشود و عزم جدی برای خروج از این چرخه خلق نمیشود.
سخن آخر اینکه با توجه به نیاز انسان به آب در همه بخشهای اقتصادی، اجتماعی، تغذیه، سلامت و چند بعدی بودن نقش آب در چرخه حیات از یک سو و کاهش حساسیت به آب به دلیل ارزانی، در دسترس بودن، نبود شناخت از جغرافیای زیست و تاثیر ندادن تاثیرات انسان در چرخه پایدار طبیعت ( نقش انسان-آب) از سوی دیگر میتواند پیچیدگیهای پیشبینی جمعیت همیشه برخوردار و به ظاهر متمول آبی، با کمبود و یا نبود آب را افزایش دهد.
تحت این شرایط تبعات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و امنیت ملی و غذایی متاثر از مسئله کمبود آب چگونه خواهد بود؟ تاثیر اجتماعی تنش در مرزهای سیاسی متاثر از آب چگونه تعدیل خواهد شد؟ پاسخ به بسیاری از این سوالات در قالب علم هیدرولوژی اجتماعی قابل پیمایش و ارزیابی است.
مناطق کمآبی مانند فلات مرکزی ایران در طول سالیان دراز زیرساختهای هوشمندی مانند قنات را برای پایداری سیستم هیدرولوژی ترسیم کردند که البته بهدلیل بیخردی سیاستمداران و پهنهبندی نادرست جمعیت و بهرهوری آب در این مناطق به تدریج نابودی این سیستم منحصربهفرد جهانی را در پی داشته است. رشد ارتباطات انسانی در دهههای اخیر نتوانست این زیرساختهای هوشمند ملی- تاریخی را سرپا باقی گذارد و آنها را به ورطه فراموشی کشاند.
مسئولان و مردم بدانند اگر بیتوجهی و کمتوجهی به آب و مصارف آن در همه بخشهای شرب، شهری، صنعت، کشاورزی و حقابه محیط زیست تداوم یابد عواقب گسترده اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی دامان همه را خواهد گرفت.
چند پیشنهاد
بخش هیدرولوژی اجتماعی در وزارتخانههای نیرو، جهاد کشاورزی و صنعت تشکیل و روشهای نرم (منطبق بر مفاهیم اجتماع-آب) قبل از روشهای سخت افزاری (سازه ای) توسعه یابد؛ رشته تحصیلی هیدرولوژی اجتماعی در دانشگاههای کشور برپا شود؛ نهادسازی هوشمند، کارا، خلاق و عملگرا برای رسیدن به پایداری زیستی تقویت و اقدامات پیشگیرانه برای توقف پروژههای خرد و کلان مخرب محیط زیست در دستور کار قرار گیرد؛ نقشه پهنهبندی تاریخی و بهروزرسانی شده چرخه آب، خاک، انسان با همکاری جامعهشناسان و متخصصان هیدرولوژی و خواص و جوامع تاثیرگذار ملی و محلی تهیه و مطالعات هیدرولوژی اجتماعی برای طراحیهای سازهای و تصمیمسازیها مورد استفاده قرار گیرد؛ بهمنظور تغییر یا اصلاح نگرش جمعی نسبت به موضوع آب، خاک و محیط زیست فرایند آگاهی و تقویت سواد آبی در مقیاسهای گسترده ترویج شود و سیاستهای مشوقانه برای تشکیل مجموعههای اجتماعی همیار طبیعت بهکار گرفته شود؛ و در نهایت بازنگری در سیاستهای توسعه کلان کشور با نگاه و نگرش ایران پایدار و جلوگیری از شروع طرحهای مخرب طبیعت و افزایش روشهای مشوقانه برای جذب سرمایههای ملی و مردمی (اقتصاد سبز).
ارسال پاسخ