گزارش «پیامما» از نخستین سمپوزیوم مجسمهسازی گلگهر در سیرجان
ردپای میراث در مجسمههای سنگی
۲۱ شهریور ۱۴۰۰، ۲۱:۵۲
فرزهای سنگ تراش، اینجا یک لحظه هم از نفس نمیافتند، افتادهاند به جان هزارتوی سنگهای مرمریتِ زاده معدن چشمه شیردوش. غبار سفید در جای جای بوستان مالک اشتر سیرجان جایی که نخستین سمپوزیم مجسمهسازی شهر، این روزها در آن برگزار میشود، نشسته است. باد که میآید غبار از یک جا بلند میشود و جای خودش را به شمایل سنگی میدهد که ابزارهای مجسمهسازی، غبارش کردهاند. فرزها داخل مکعبهای صلبی را خالی میکنند و درون آنها پی تصویری میگردند که سالها پیش در حافظه جمعیشان مانده است. یکی میخواهد با جست و خیز توی سنگی سفید به بادگیر برسد و دیگری به ماکو.
در سیرجان خبری از مجسمه فردوسی مشهد و شیرهای میدان حر تهران نیست. در یکی از فضاهای شهری چند میل زورخانه نصب کردهاند و در یک میدان دیگر یک ناو دریایی نشاندهاند؛ به احترام پایگاه آموزشی نیروی دریایی در این شهر.
سیرجان شهر معادن، پسته و باغ سنگی، هیچوقت زادگاه مجسمههای شهری نبوده است. از همین رو برگزاری نخستین سمپوزیوم مجسمهسازی سیرجان از سوی شرکت معدنی صنعتی گلگهر را میتوان رویدادی مهم برای گشوده شدن راه مجسمههای شهری به این شهر دانست. سمپوزیومی که به گفته ابوذر حلواییپور، مدیر روابط عمومی شرکت معدنی و صنعتی گل گهر «رویدادی تازه برای مردم شهر است و پیامدهای مثبتی هم برای هنرمندان شهر خواهد داشت». سمپوزیومی با 17 شرکتکننده که قرار است در آن 17 اثر سنگی پدیدار شود. آثاری که در هزارتوی آنها نشانههایی از معماری و میراث فرهنگی این شهر به چشم میخورد.
انقراض یاد
محمد مهدی وزیرپور، مجسمهسازی است که سالها به ماکوها فکر کرده است. وسیلهای از یاد رفته، شبیه قایقهایی کاغذی که فلزی بود و رسالتش بافت پارچههای سنتی. ماکوها در شهرهای مختلف ایران روزگاری برای خودشان دبدبه و کبکبه داشتند، اگر آنها بودند، حریر بود و زیلو و زری بافی و مخمل. بعد که سروکله پارچههای فاستونی در ایران پیدا شد، ماکوها منزوی شدند. هرچه مانده نوستالژی است؛ تصویری گنگ و آدمهای مسن که حالا فقط در یک یا دو کارگاه میراث فرهنگی کاشان با ماکو سروکار دارند. وزیرپور با دو دستیارش در گوشهای از سمپوزیوم مشغول است. او که خود زاده کاشان است، میگوید اکنون فقط از ماکوها در کتابهای نساجی چند تصویر مانده و دیگر هیچ. او روزهایی که بر روی فرهنگ منطقه کاشان مطالعه میکرده و آنها را روی سنگ و فلز و چوب ثبت میکرده بعد از فرمهای معماری به ابزار نساجی رسیده است: «ماکوها ذهنم را مشغول کردند. دارند منقرض میشوند.» یادها اثر وزیرپور، چندمین مجسمه اوست که در قرار است در شهری در ایران نصب شود، در کنار چند مجسمه دیگرش در کاشان که یکی از آنها اسیر وندالیسم شد و توپ و ترقه چهارشنبهسوری سیاه و کدرش کرد.
اسطوره آزادی
صدای قلم و چکش روی سنگ، تمام لاله گوش را پر میکند. مهپاشهای کوچک، مردمک چشمها را خیس میکنند و مه سفید را از اطراف مجسمهسازها دور نگهمیدارند. چند قدم آنطرفتر جرثقیل بزرگی زورش به مکعبی میرسد و آن را میچرخاند. در میان تمام فضایی که سنگ جای جایش را گرفته اما هدایت صحرایی از برج آزادی تهران میگوید، برجی که برایش حکم اسطوره را دارد. اسطورهای که طرحواره احساس و هویت و معنا را تا برای این هنرمند زاده پلدختر تا همیشه زنده نگه میدارد. او میگوید برج آزادی برایش هم ویژگی آثار سنتی را دارد و هم آثار مدرن. از آن اسطورههایی که ردپایش در همه ابعاد زندگیش او هویداست. اثری که به گواه او دیگر تکرار نشده، زیرا تعریفهای مسئولان و صاحبنظران برای یک کار خوب و متفاوت تغییر کرده است. حسین امانت، معمار برج آزادی حتی در همین آخرین کار صحرایی هم تاثیرش را گذاشته است. در «افزیر» واژهای در معماری کهن به معنای اسکلت و استخوان بنا. مجسمههای صحرایی در تمام این سالها از نمادها و فرمهای متعدد معماری در کارهایش مدد گرفته است. نمادهایی که اتفاقا بین معماری بسیاری از شهرهای جنوبی مانند سیرجان نیز وجود دارند. ساختمانهایی با سقفهایی گرد، با آجرهایی کوتاه. تلفیق معماری و مجسمه و افزیر را حتی کودکان سیرجانی نیز دوست داشتند. کودکانی که در تمام روزهای سمپوزیم در غرفه کوچکی کنار هنرمندان با سنگ، طراحی میکردند و حالا طرح بینقصی از افزیر هم ساختند.
یادی از بادگیرهای سیرجان
بادگیر چپقی سیرجان مثل آدمهای سالخوردهای است که سرپا هستند اما از درون هزار و یک مریضی مثل موریانه سلولهایشان را میخورد. سالم است اما درونش روسیاه است. روسیاه زغالهایی که هر شب میسوزد تا تن بیخانمانی را گرم کند. شمایل بادگیرهای چپقی بدون ضربه مهلک انسان، ایده سارا اصغرزاده، یاسر حسینی برای ساخت مجسمههای سنگی شده است. اصغرزاده، که غیر از مجسمهسازی حفاظت و مرمت آثار هنری خوانده معتقد است یکی از راههای حفاظت از میراث فرهنگی را نشان دادن آنها در آثار هنری میداند. راهی که شاید مردم را نسبت به شناخت بیشتر میراثفرهنگی کنجکاو کند و از روسیاهیها دور نگهش دارد. از رها شدگی، از یادگارینویسی و هرچیزی که این روزها سرپایش نگهداشته اما سالم نه. سارینا استیری، دستیار یاسر حسینی هم میگوید ایده بادگیرها از آنجایی به ذهنشان رسیده که همواره در پی رسیدن به فرمهای معماری در آثارشان بودند: «به دنبال طرحی بودیم که به صورت سمبولیک به چشم مردم آشنا باشد اما در عین حال نمیخواستیم عین به عین آن را اجرا کنیم. میخواستیم طوری باشد که مخاطب عام هم بتواند متوجه آن شود.» در طرح بادگیری که استیری و حسینی آن را اجرا میکنند، باد میان بادگیر میپیچد و موجهایی را در ساختمان بنا آشکار میکند: «سنگ همواره نماد سختی و سفتی است اما باد در مقابل آن همواره آزاد و رهاست، ما تلاش داریم تا بادی که در داخل سنگ وزیدن گرفته را در مکعبی کامل نمایش دهیم.» بادگیر آنها فرمی انتزاعی و مینیمال دارد، ویژگی که این روزها در بسیاری از مجسمههای شهری اثری از آن نیست، علت آن هم احتمالا به سلیقه مدیران بر میگردد.
استیری میگوید: «کارهای رئال برای مخاطب چشم آشناتر است. به همین دلیل هم است که اغلب توقع مجسمه رئال دارند، البته واقعگرایی قدم اول و مهمی برای رسیدن به جنبههای فرمالیستی و انتزاعی است.»
اسطوره خورشید
درست لحظهای که خورشید به وسط آسمان سیرجان میرسد، مجسمه مسطح خورشید هم از میان غبارهایی که فرونشستند، طلوع میکند. بهنام آخربین سازنده اثر با هر طلوع و غروب ستاره میانسال خورشید در هر جغرافیایی که باشد به پدیدار کردن خورشیدی سنگی میاندیشد.
خورشیدی با اشعههای بلند و مثلثی که در مسجد شیخ لطفالله اصفهان هم مانندش وجود دارد. خورشید برای آخربین اسطوره است. همان اسطورهای که در غرب و شرق نماد زایش و زندگی است، نماد وحدت وجودی است، همانطور که شمسهها در نقطههای مرکزی زیر گنبدهای مساجد متجلی بودند. آخربین میگوید خورشیدهایی که او میسازد رگههایی از معماری شرقی و غربی درشان به چشم میخورد. یکی از مهمترین خورشیدهای او در اسلوونی نصب شده، کنار دریا، که لحظه غروب و طلوع خورشید، از آخرین مقرنسهای آن پیداست.
صدای فرزها و چکشها تا روز 25 شهریور ماه در سیرجان بلند است. سمپوزیوم تا همان روز ادامه دارد. شهری که تصورش از سنگ فقط، به باغ سنگی درویش خان ختم میشد، حالا صاحب 17 مجسمه سنگی میشود که قرار است در میدانها و کوچهها و خیابانهای فقیر از علامت شهری خوش بنشینند.
برچسب ها:
پیشنهاد سردبیر
سرمایهگذاری در معدن بازنده
مطالب مرتبط
خانه روزنامهنگاران تا تابستان امسال راهاندازی میشود
رییس پارک ملی توران: از ابتدای نوروز در جاده میامی – عباس آباد تصادف با یوزپلنگ نداشتیم
۵ درصد از تالاب بینالمللی گاوخونی آبگیری شد
۷ پیشنهاد برای عبور از خشکسالی
۵۴۹ نفر؛ تعداد کشتههای تصادفات نوروزی از ۲۴ اسفند تا امروز
فعالیت مراکز منتخب معاینه فنی شهر تهران در روزهای ۱۰ و ۱۲ فروردین
امدادرسانی به بیش از ۱۸ هزار نفر در طرح ملی امداد و نجات نوروز
حل ناترازیها مهمترین اولویت انرژی کشور در ۱۴۰۳
ادامه فعالیت سامانه بارشی در برخی استانهای کشور
۵۲ درصد ظرفیت سدهای کشور پُر شد
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
تبلیغات
وب گردی
- 8 نمایندگی تعمیر پکیج ایران رادیاتور در تهران + اطلاعات تماس
- اسپیکر بلوتوثی ارزان و باکیفیت: کدام مدلها را بخریم
- کیفیت و زیبایی را با خدمات دندانپزشکی دکترتو کلینیک تجربه کنید
- علائم دندان آسیاب درآوردن کودکان چیست؟ 5 علائم + راه تسکین
- اجاق گازهای ﺧﺎﻧﮕﯽ بدون ترموکوپل توقیف و جمعآوری میشود
- معرفی تورهای خارجی ارزان
- آلبوم جدید مُجال ظرفیت جدی و جدیدی از موسیقی را فریاد میزند!
- آیا مشاوره حقوقی تلفنی کاربردی است؟
- برونشیت کودکان چیست و چه علائمی دارد؟
- برگزیدگان اجلاس توسعه نرمافزار ایران (۲۰۲۴) معرفی شدند بیشتر
بیشترین نظر کاربران
معمای ریاست محیط زیست در کابینه رئیسی
بیشترین بازنشر
ستاندن حیات از غزه
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
«بمو» را تکهتکه کردند
3
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
4
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
5
کبوتر نماد مناسبی برای صلح است؟
دیدگاهتان را بنویسید