پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | پیام‌آوران دروغین و روزگار افغانستان

پیام‌آوران دروغین و روزگار افغانستان





۱ شهریور ۱۴۰۰، ۲۳:۳۵

نزدیک 25 سال پیش که طالبان با سرعتی برق‌آسا ولایت‌های افغانستان را درمی‌نوردید، در شبی که موفق به فتح کابل شدند، اتفاقا در مدرسه‌ی فیضیه‌ی قم بودم که بانگ الله‌اکبر طلبه‌ها جوان افغانستانی در استقبال از این فتح فضای حیاط مدرسه را پر کرد. برای افغان‌های به ستوه آمده از جنگ‌های فرسایشی مجاهدین، ظهور طالبان نویدبخش پایان منازعات بی‌ثمر جنگ‌سالاران بود و نویدبخش بازگشت آرامش به سرزمینی که از تهاجم نظامی شوروی دی‌ماه 58 رنگ خوشی به خود ندیده بود. اما در ادامه‌ کار این پیام‌آوران دروغین روزهای خوش که خود را به وارثان سلف صالح می‌دانستند، چنان دماری از مردم افغانستان در آوردند که لرزه بر اندام شهروندان جهان آزاد می‌انداخت.

به‌ویژه مخالفت آنان با شیعیان به خاطر آورد که آن بانگ‌های تکبیر طلاب شیعه‌ افغانستانی مقیم قم بانگ‌های نابجا بوده است و این قوم‌الظالمین در آزار شیعیان هزاره از چیزی فروگذار نیستند.
سلطه‌ی طالبان بر سراسر کشور افغانستان بجز منطقه‌ی پنجشیر که مامن احمدشاه مسعودخان و دژ تسخیرناپذیر او بود، چندان دوام نیافت. ازیرا که القاعده‌ی تحت حمایت طالبان با شاخ گاو به جنگ افتاد و در عملیاتی که تاریخ جهان را متحول کرد، پنج هواپیمای مسافربری را روانه 5 مرکز بزرگ تنها ابرقدرت جهان در آستانه قرن جدید کرد که سه تای آنها در اصابت به اهداف خود موفق بودند و 11 سپتامبر 2001 را رقم زدند. تقاضای آمریکا برای تسلیم سران القاعده به این کشور اجابت نشد و لشکرکشی تازه‌ی آمریکا به منطقه شروع شد و به همان برق‌آسایی که خاک افغانستان را تصرف کرده بودند، تسلیم امریکا و دیگ نیروهای ائتلاف ضد تروریسم کردند و خود به کوه‌ها و غارها پناه بردند. حضور 20 ساله‌ی امریکا در افغانستان اما آنگونه که انتظار می‌رفت نتیجه‌بخش نبود. فساد گسترده‌ی نیروهای سیاسی و اختلافات فراوان میان ایشان هرگز نتوانست دولتی مقتدر و ملی را در این کشور پدید آورد. چندان که طالبان و حکومتش آرزوی بخشی از جامعه افغانستان شد که از حکومت فاسد و ناتوان به ستوه آمده بودند.
آمریکا ناامید از متحدان خود در کابل و ناتوان از حذف طالبان از صحنه‌ی افغانستان، مذاکره با این گروه خشن را آغاز کرد و نتیجه‌ی شوم این مذاکرات بازگشت برق‌آسای دوباره طالبان به ولسوالی‌ها و مراکز ولایات افغانستان و فرای مذبوحانه‌ی ارتشیانی است که 20 سال صرف‌شان شد. اینکه در پشت پرده‌ی تحولات افغانستان چه می‌گذرد، در آینده بهتر قابل ارزیابی است. آنچه مهم است بازندگی جامعه‌ی مدنی افغانستان در این تغییر و تبدیل است. جامعه‌ زنان و دانشگاهیان و اهالی فرهنگ و رسانه قربانیان رویدادی هستند که یک طرف آن فساد و ناکارآمدی و سمت دیگرش خشونت و تعصب مذهبی است. افغانستانی با حضور طالبان در چاه ویلی فرومی‌رود که امید برآمدنش به این زودی میسر نیست. این بار نه امریکا عزم و بهانه‌ای برای حضور نظامی در افغانستان دارد و نه حتی احمدشاه مسعودی در صحنه‌ سیاسی و نظامی افغانستان یافت می‌شود که بخش کوچکی از این کشور را تسخیرناشده و به عنوان روزنه‌ امید نگاه دارد. افغانستان تحت سلطه‌ طالبان کشوری عقب‌مانده و توسعه‌نیافته باقی می‌ماند و کانونی می‌شود برای بنیادگرایی و سلفی‌گری که البته برای جامعه‌ سنتی و قبایلی افغانستان هزار بار بهتر از لیبرال‌های فاسدی است که اکنون جیب‌های‌شان سرشار از کمک‌های بین‌المللی به مردم محروم افغانستان است. شاید چنین افغانستانی در ظاهر برای ما ایرانیان خوشایندتر باشد. افغانستان رو به پیشرفت و آبادانی و توسعه حسودی‌مان را بیشتر برمی‌انگیخت.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:

،





پیشنهاد سردبیر

مسافران قطار مرگ

مسافران قطار مرگ

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *