سایت خبری پیام ما آنلاین | حکایت نامیرای یک فرش

درباره سرنوشت زیلو و آنچه در موزه زیلوهای میبد می‌گذرد

حکایت نامیرای یک فرش

در وقف‌نامه‌های زیلو تاکید شده که اگر این بافته‌ها از محل مورد نظر بیرون برده شوند، خلاف‌کننده به لعنت ابدی گرفتار می‌شود. به همین دلیل بسیاری از زیلوهای قدیمی همچنان در انبارها خاک می‌خورند





حکایت نامیرای یک فرش

۱۹ اسفند ۱۳۹۹، ۷:۰۱

سرنوشتش از همان روز اول با مذهب گره خورد و جایش در مساجد، خانقاه‌ها، کنیسه‌ها و حتی کلیساها بود. آن‌قدر پنجه را محکم به جانش می‌کوبیدند تا با «سرو»، «زلفک»، «چیتی»، «پرت‌توره»، «چشم‌بلبلی»، «پیله»، «رکنه‌دونی» و «پنج‌شیر» نقش بگیرد، آن هم با نخ پنبه و رنگ‌های سفید و نیلی. شاید زندگی در فضای معنوی عمرش را به بیشتر از 600 سال هم رسانده، گاهی مجبور می‌شدند جانِ نامیرایش را در زمین‌های کشاورزی دفن کنند تا کود شود یا آتش به جانش بیندازند تا خاکستر شود. می‌گویند یکی از میراثی‌ترین زیراندازهاست. سه لایه بافته می‌شود، یعنی سه لایه نخ روی هم قرار می‌گیرد و حالش وقتی بهتر است که بیشتر پا بخورد. پلاس هم به آن می‌گفتند اما حالا همه به اسم «زیلو» می‌شناسندش؛ زیرانداز گیاهی دست‌ساخته‌ای که در سادگی خلاصه می‌شود.در زیلو روح انسانی می‌دمیدند و برای فضاهای مذهبی تربیتش می‌کردند. واحد شمارش آن فرد است و وقتی می‌خواهند بفروشندش، وزنش می‌کنند. وقتی نوزاد پسری به دنیا می‌آمده، یک درخت توت هم جان می‌گرفته تا با فرزند پسر رشد کند و بزرگ شود. عمر درخت همزمان با نوجوانی پسر به پایان می‌رسیده تا یک دار زیلو برپا شود و رسم زیلوبافی برقرار باشد، این رسم میبدی‌های قدیم بوده. خمیدگی خاص درخت توت کار را برای ساخت دارِ زیلو راحت‌تر می‌کرده و شکل بهتر و مقاومت زیادی برای این کار داشته. چون این دستبافته با انرژی زیادی شکل می‌گیرد، بیشترِ بافنده‌های آن هم مرد بودند. بافنده باید برای یک زیلوی شش‌متری بین 13 تا 15 کیلومتر در عرض دست‌بافته برود و بیاید و 1200 کیلو را جابجا کند.
شاید به همین دلیل بافنده‌ها بدن‌های ورزیده‌ای داشته و دارند. ساختار این دست‌بافته ویژه و پیچیده است. بافنده‌ها و قدیمی‌ها به ابزاری که با آن زیلو را می‌بافند دستگاه می‌گویند، دستگاهی که محاسبات خاص خودش را دارد. همه دستگاه‌های بافندگی دو ردیف تار دارند اما دستگاه زیلوبافی سه ردیف تار دارد و به همین دلیل هم بافته محکم و ماندگاری دارد و به آن فرش دو رو می‌گویند، هر دو طرفش هم قابل استفاده است و می‌توان رویش کارهای هنری زیادی انجام دارد از جمله نوشتن.
زمانی میبد 20 هزار جمعیت داشته و در آن روزی 6 هزار کیلو زیلو بافته می‌شده اما حالا اوضاع فرق کرده، گرچه جمعیت شهر بیشتر شده اما بافنده‌ها محدودند و هنوز هم قدیمی‌هایی که بالا 60 سال عمر دارند، پای کار ایستاده‌اند و معتقدند پول کمی ‌که از این کار در می‌آورند حلال است و پر برکت. حالا جوان‌ترها حوصله کارهای سخت و پیچیده را ندارند و ترجیح می‌دهند در کارخانه‌های کاشی و سرامیک اطراف شهر کار کنند. شاید اگر بیمه‌ای برایشان در نظر می‌گرفتند بیشتر به سنت پدرانشان دلبستگی نشان می‌دادند.
این روزها 10 نفر از بهترین بافنده‌های میبد در تعاونی شهر در رفت و آمدند. دست‌بافته‌هایشان را روی موتور می‌اندازند و برای کارِ 8 ساعته روانه می‌شوند. زیلوهای بیت رهبری و حسینه امام خمینی (ره) هم از دل همین کارگاه به تهران می‌رسند.
داستان زندگی زیلو به رنج گره خورده و فراز و فرودهای بسیاری را پشت سر گذاشته است. زیلوبافی بعد از انقلاب به پایین‌ترین حد خود در میبد می‌رسد. دهه‌های 50 تا 60 کارخانه‌های فرش ماشینی و موکت در کشور جان می‌گیرند و طبع و سلیقه مردم هم عوض می‌شود و در سال‌هایی که می‌گذرد، زیلوبافی فراموش و کار بافنده‌ها کم رونق می‌شود. این دستبافته‌های گیاهی آن‌قدر بی‌حرمت می‌شوند که حتی روی آن‌ها فرش‌های مصنوعی و موکت پهن می‌کنند.
آن روزها عبدالعظیم پویا، محقق و نویسنده میبدی در حوزه تاریخ و میراث‌فرهنگی که در فرانسه جامعه‌شناسی می‌خوانده، بعد از پایان تحصیلات به وطنش ایران برمی‌گردد و بی‌حرمتی به هنر سنتی شهرش را طاقت نمی‌آورد. دست به کار می‌شود و با همراهی استاد مرحوم حبیب باغستانی یکی از بافنده‌های قدیمی و آقای فلاح فرماندار وقت میبد و برخی دیگر گروهی تشکیل می‌دهد و 8 سالِ تمام مساجد، خانقاه، کنیسه و کلیساها را می‌گردند تا قدیمی‌ترین زیلوها را شناسایی و جمع‌آوری کنند. اما از آنجایی که زیلوها به این اماکن مذهبی وقف شده بودند و همه آن‌ها وقف‌نامه داشتند، متولیان زیر بارِ بخشیدن زیلوها نمی‌روند. استاد پویا از مقام معظم رهبری استفتا می‌گیرد و اجازه کار صادر و منجر به جمع‌آوری قدیمی‌ترین و خاص‌ترین زیلوهای ایران و شکل‌گیری موزه زیلو می‌شود.
گرچه هنوز هم بسیاری از زیلوهای ارزشمند در اماکن مذهبی پهن هستند و بسیاری از متولیان به دلیل مشکلات شرعی جلوی انتقال این زیراندازها به موزه را حتی با وجود اجازه رهبری ندادند، زیرا در وقف‌نامه‌های زیلو تاکید شده که این بافته‌ها از محل مورد‌نظر بیرون برده نشوند و اگر چنین شود خلاف‌کننده ملعون است و به لعنت ابدی گرفتار می‌شود. به همین دلیل بسیاری از زیلوها همچنان فقط با عذر شرعی و شرط تطهیر جابجا می‌شوند یا در انبارها خاک می‌خورند.
سختگیری‌های اهل محل و اجازه ندادن آنان برای خارج نشدن زیلوها از مساجد خاطرات زیادی برای استاد پویا به جا گذاشته است. او تعریف می‌کند: «گاهی زیلوها از مساجد دزدیده یا جابجا می‌شدند و ما بدون آن‌که بخواهیم در نقش این افراد فرو رفته بودیم. هربار که برای جابجایی زیلوها به مشکل بر می‌خوردیم، مرحوم باغستانی به شوخی این شعر را به زبان محلی زمزمه می‌کرد: سه کَسن (سه نفریم)، پلاس مسجد می‌کَشن( پلاس مسجد را می‌دزدند)، اگر بگویم می‌کُشن (اگر آن‌ها را لو بدهیم ممکن است کشته شوند)، اگر نگوییم می‌کَشن (اگر هم معرفی‌شان نکنیم زیلوها را می‌برند)».
شناسایی زیلوهای تاریخی هشت سال زمان می‌برد و در این مدت زیراندازهای تاریخی در فرمانداری میبد نگه داشته می‌شدند تا ساختمان تاریخی کاروانسرای میبد مرمت شود. سرانجام موزه زیلو در سال 1380 تاسیس می‌شود و این زیرانداز با کمک سازمان میراث‌فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری ثبت ملی و بعدتر ثبت جغرافیایی و در نهایت سال 1397 ثبت جهانی می‌شود.
زمانی که زیلوهای تاریخیِ موزه در معرض نمایش قرار گرفتند، هزاران بازدید کننده با فرش‌هایی بازمانده از قرن‌ها پیش آشنا شدند. با وجود مشکلات بسیاری که موزه زیلو دارد حدود 60 زیلو از دوره تیموری تا دوران معاصر در آن نگهداری می‌شود. یکی از خوش‌بافت‌ترین زیلوهای موزه مربوط به سال 1233 با نقوشی باستانی است که این نقوش روی سفالینه‌های پیش از تاریخ هم وجود داشته‌اند مثل نقش سرو که درخت مقدس آیین مهر است و بعدها وارد آیین زرتشتی و اسلام می‌شود و با رونق ادیان مختلف تطبیق پیدا می‌کند تا زنده بماند.
بیش از 10 زیلو با امضای بافنده و از دوره صفویه در موزه نگهداری می‌شود. یکی از این زیلوها به دستور مسما آغا فصیح، بنت آقا حسین ابن حاجی محمد رکن‌آبادی در سنه 1101 وقف مسجد رکن‌آباد میبد شده است.
قدیم‌ها به زنانی که دارای جایگاه اجتماعی ویژه بودند آغا می‌گفتند. «مختار زمان میبدی» جزئیات زیلو را همراه این شعر حزین لاهیجی به بهترین شکلِ تایپوگرافی بر زیلو ثبت کرده است: «غرض نقشی ست کز ما باز ماند/ که هستی را نمی‌بینم بقایی/ مگر صاحب‌دلی روزی به رحمت/ کند در حق درویشان دعایی»
تاریخی‌ترین و یکی از ویژه‌ترین زیلوهای موزه هم مربوط به دوره تیموری است که خلاف زیلوهای دیگر با سه رنگ بافته شده. در عرض زیلو فقط می‌توان از دو رنگ استفاده کرد و تا کنون کسی متوجه نشده که چگونه سه رنگ آبی، سفید و قرمز در عرض این زیرانداز استفاده شده است، آن هم به این شکل منظم. وقف‌نامه این زیلو در سه نقطه نوشته شده و می‌توان بعد از گذشت 600 سال از زمان بافت آن متوجه شد برای چه بخشی از یک مکان مذهبی بافته شده و حتی به کجا جابجا شده است. تنها زیلوی به جا مانده‌ها از کلیسایی در یزد که حالا تخریب شده هم در موزه نگهداری می‌شوند. زیلوهایی که وقف کلیسا بودند و قدمت چندانی ندارند و حدس زده می‌شود واقف این زیلوها یک فرانسوی بوده و بافنده آن یک مسلمان که اسمش را در وقف‌نامه ثبت نکرده است و در کنار نقش خروس (نماد فرانسه)، شیر (نماد ایران) و به احترام آیین مسیحیت نقش صلیب را هم چهار بار تکرار کرده است. همین نشانه‌هاست که عنوان شهر گفت‌وگوی ادیان را به یزد داده است. ادیان مختلف با صلح در کنار هم زندگی می‌کنند و گواهش همین دست‌بافته است.
از وقتی کرونا بلای جان بسیاری از انسان‌ها شده، درهای موزه زیلوهای تاریخی میبد هم بسته شده است. برخی از بافنده‌های قدیمی هم کرونا گرفته‌اند و بعد از درمان به کارشان برگشته‌اند تا پنجه‌هایشان را برای ادامه زندگی یکی از میراثی‌ترین فرش‌های دنیا محکم‌تر بکوبند.

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *