سایت خبری پیام ما آنلاین | «ساعی» برای جنگل

«ساعی» برای جنگل





۴ دی ۱۳۹۹، ۱۰:۵۴

68 سال از درگذشت مؤسس رشته جنگلداری در ایران گذشت

«ساعی» برای جنگل

سوگل دانائی | مرد 42 ساله است. خیره به دوردست‌ها به رهگذرانی خیره مانده که از مقابل چشمانش می‌گذرند. آدم‌هایی که او نمی‌شناسند و گاه گاهی با او که به نظرشان می‌رسد، احتمالا دانشمندی باشد عکس یادگاری می‌گیرند. دستشان را دور گردن او می‌اندازند و از زاویه دید او اطراف را برنداز کردند. از زاویه دید او هنوز اطراف سبز است. خیابان ولیعصر چنارهای بلند دارد و اطراف پارک ساعی را ساختمان‌ها و برج‌های بلند سازمانی نگرفتند. از نگاه او، تهران همان تهران قبل از 4 دی سال 31 است. 

همه چیز شاید در 4 دی سال 31 ختم شود. خاتمه‌ای دردناک در روزی که یک پرواز هوایی در آسمان ایران ناتمام ماند. مقصد پروازی که از شیراز آغاز شده بود‌، تهران بود. بال‌های هواپیما اما تهران را ندید، در میانه راه انفجار به زندگی مسافران پرواز خاتمه داد. شاید هم همه چیز به لحظه اعلام یک جلسه ضروری ختم شود. لحظه‌ای که مسافر مجاب می‌شود از کسی طلب بلیت کند، مجاب می‌شود که بدون برنامه از پیش خودش را هرچه سریع‌تر راهی تهران کند. محمد ابراهیم باستانی پاریزی از قول دوستش فریدون بهمنیار آورده است که او بلیت خود را به مسافری دقیقه نودی داده بود. مسافری که جلسه مهمش در سرجنگل‌داری کشور داده بود و برای انعقاد قراردادی مهم باید راهی تهران می‌شد: «یکی از این بارها در بازگشت از شیراز چند دقیقه‌ای به پرواز مانده بود که مردی با کت و شلوار اتو کشیده بالا آمد و رو به مسافران گفت: «مسافران عزیز! من مسئولیتی در سرجنگل‌داری کشور دارم و چند ساعت پیش به من خبر دادند یک هیات خارجی مهم مرتبط با کارم به تهران آمده‌اند و قصد مذاکره و انعقاد قرارداد دارند و حضور من در این مذاکرات و بازدیدها ضروری است. از طرفی هواپیما هم جای اضافه ندارد. هر‌کس که بلیت خودش را به من بدهد، من همین الان هزینه بلیت برگشت و یک هفته اقامت و تفریح در بهترین هتل شیراز را به او می‌دهم. من کتم را روی دستم انداختم، بلند شدم و گفتم: من بلیتم را به شما می‌دهم، از لطف شما هم ممنونم؛ من خواهرم اینجاست و به هتل و هزینه‌های دیگر احتیاجی ندارم؛ شما به کارتان برسید. خلاصه هر‌چه آن مرد اصرار کرد، من چیزی قبول نکردم و به منزل خواهرم برگشتم.» 

رادیو اما چند ساعت بعد، خبر ناگواری اعلام کرد، خبری که بهمنیار و حتی دوستش سباستانی پاریزی را متاثر کرد و با حسرت همیشگی همراه کرد: «هواپیمای حامل تعداد زیادی از هم‌وطنان که از شیراز به تهران در حرکت بود، سقوط کرده و تمام مسافران از جمله مهندس ساعی، رئیس سازمان سرجنگل‌داری کشور و بنیان‌گذار بسیاری از پارک‌ها، باغ‌ها و جنگل‌های کشور کشته شده‌اند.» مشخص شد کریم ساعی که  برای دفع آفات به شهرستان‌های فارس رفته بوده به تهران نرسید. 

 نابغه جنگل‌ها 

مرد 42 ساله خیره به اطراف است. حالا در میانه‌های تهران زیر سایه‌بانی نشسته و احتمالا به 68 سال پیش فکر می‌کند، شاید هم قبل‌تر، به 110 سال پیش. روزی که در مشهد متولد شد، خاطرات کودکیش را تارومار به یاد دارد. در خاطرش تنها سبزی مانده، سبزی و جنگل که او را بعد از تحصیلات ابتدایی و دبیرستان راهی تهران کرد. تهران که نه، کرج. مدرسه عالی فلاحت کرج. نخستین مدرسه کشاورزی و جنگل‌داری که آن را سرآغاز تاسیس دانشکده کشاورزی نیز می‌دانند. مرد در خاطراتش سفر به فرنگستان هم یادش مانده، وقتی که در سال‌های 1307 تا 1311 با قبول شدن در آزمون اعزام راهی مونپولیه فرانسه شد و دو سالی آنجا ماند. وقتی با درجه ممتاز فارغ التحصیل شد، مجله روودوبوآ فرانسه با چاپ عکس و زندگینامه از او به عنوان یک نابغه علمی یاد کرد. مرد جوان 25 ساله حالا در عنفوان جوانی راهی آمریکا شد، آمار جنگل برکلی خواند و بعد از آن به ایران بازگشت. 

اولین قدم مرد جوان بعد از بازگشت به ایران ایجاد دایره‌ای بود به نام دایره جنگل. تا پیش از او کسی در ایران نام دایره جنگل را نشنیده بود. مرد جوان معتقد بود که باید ساز و کار و تشکیلات کوچکی برای جنگلبانی ایجاد کرد. یک کارمند، یک میز و دو صندلی اولین استخدامیان دایره جنگلی بودند که مرد در سال 1317 ایجادش کرده بود و مدیریتش را بر عهده گرفت. اداره جنگلبانی دو سال بعد از آن را هم مرد جوان تازه از ینگه دنیا برگشته ایجاد کرد. سازوکار تشکیلات جنگلبانی باید گسترده می‌شد، سال 21 همین اتفاق هم رخ داد. تشکیلات جنگلبانی گسترش پیدا کرد. 

مرد زیر سایه نشسته پارک ساعی، در خاطرش مانده که در همان سال‌های ابتدای دهه 20 با همراهی جمعی از همکارانش برای اولین بار قوانین و مقررات جنگل را تدوین کرد. روزنامه‌های امروز در میان خاطراتش از تدوین قانون جنگل و بعد از آن تصویبش در مجلس پی بردند. اقدامی که باعث شد تا حجم زیادی از جنگل‌های ایران حفظ شود. کلاس‌های تخصصی آموزش عالی جنگل، تربیت کادر متخصص جنگل‌داری هم از دیگر اقدامات مرد جوانی است که تا به خودش آمد تمام زندگیش را غرق در جنگل دید. ریاست او بر اداره جنگلبانی که خودش ایجاد کرده بود اما دوام چندانی نداشت، قوانین تدوین کرده او به مذاق بسیاری خوش نمی‌آمد، دسیسه پرونده مجرمانه او را از کار برکنار کرد او ماند و کوهی از تجربه بر شانه‌هایی که عمر درازی نداشتند اما او را مجاب می‌کردند که نلرزند و سرجای خود بایستند و ادامه دهند. رشته جنگل در دانشگاه به همت او پایه‌گذاری شد، بعد خودش شد استاد همان رشته در دانشکده کشاورزی کرج، همان جایی که او آشنایی دیرینه با آن داشت. او عضو هیات علمی دانشکده کشاورزی هم شد. سفر اما وجه فراموش نشدنی زندگی او بود، سفر و پژوهش برای محاسبه مساحت جنگل‌ها، سفر برای طبقه بندی انواع جنگل‌ها. 

 درخت ارزشمند است 

«برای من درخت همانند یک انسان ارزش دارد.» نزدیکان مرد جوان می‌گویند این جمله که موسوم به بتهوون است همواره ورد زبانش بوده، جمله‌ای که شاید باعث شد او مبدل به اولین در این حوزه شود، اولین استاد، اولین قانونگذار. او اولین بار مساحت جنگل‌های ایران را هم تخمین زده بود، به گواه اطلاعات روزنامه اعتماد، او در همان سال‌های اولیه دهه 20 مساحت جنگل‌های ایران را 19 و نیم میلیون هکتار تخمین زد. در لابه‌لای خاطراتش، نشریه شمه‌ای درباره جنگل‌های ایران، دو جلد کتاب جنگل‌شناسی به چاپ رسیده است. 

پایتخت نشینان در انتهای دهه نود اما نام مرد جوان را احتمالا به سبب بوستان 12 هکتاری ساعی در خیابان ولیعصر بشناسند. پارکی که او ابتدا آن را جنگل‌کاری کرد و به وزارت کشاورزی داد. او تصور می‌کرده که بعد از توسعه شهرنشینی و افزایش ساخت‌و‌ساز در شهر این بوستان می‌تواند بسیار برای شهر حیات بخش باشند. کریم ساعی پیشنهاد کاشت درختانی که در شهرها امکان کاشت دارند را هم به بلدیه آن زمان ارائه کرد. طرحی که منجر به کاشت 60 هزار درخت در دو طرف خیابان بلندی شد که این روزها به خیابان ولیعصر شهره است. 

کریم ساعی، حالا نشسته زیر سایه بانی در پارک ساعی در حالی که مزارش در دانشگاه منابع‌طبیعی است  به رهگذاران خیره می‌شود. او احتمالا گاهی به حسرت از دست رفتن چنارهای ولیعصر می‌اندیشد و گاهی و هم به پارکی که خودش مسبب ساختش بوده اما این روزها مهم‌ترین چالش آن فرسودگی است.

 شاید به جنگل‌هایی می‌اندیشد که این سال‌ها عمدی سوزانده می‌شوند و او در ذهنش حساب و کتاب می‌کند تا بفهمد چه میزان از مساحت آن کاسته شده است. شاید هم به پرواز آخرش می‌اندیشد، پروازی که خبرنگار کیهان در سال 31 در توصیفش تنها به یک جمله بسنده کرد، هواپیما سقوط کرد و مه غلیظ بی‌سابقه آنی در فضای شهر تهران را پر کرد. 

 

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *