سایت خبری پیام ما آنلاین | آیین شغل دادن و تعیین وظایف

آیین شغل دادن و تعیین وظایف





۱۴ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۲۱

سیر الملوک تالیف خواجه نظام الملک توسی است. خواجه نظام الملک وزیر آلب ارسلان سلجوقی است. ملکشاه سلجوقی در پایان عمر از وزیران خود می خواهد که در باب کشورداری و رسوم پادشاهان گذشته از آل سلجوق، و نیک و بد امور جاری و کمبودها بیندیشند و تاملات خود را روشن بنویسند و عرضه کنند تا پادشاه در آن ها تامل کند و نقایص را دریابد و کارها را به قاعده خویش و طبق فرمان ایزدتعالی انجام دهد. همه نوشتند و از میان آن ها نوشته خواجه نظام الملک را پسندید و او را به اتمام آن مأمور ساخت.
متن زیر یکی از فصول کتاب مذکور است که خواجه نظام الملک طبق عقاید خود نگاشته است. این کتاب در حال حاضر در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه های سراسر کشور تدریس می شود؛
«پادشاهان بیدار و وزیران هشیار، به همه روزگار هرگز دو شغل یک مرد را نفرموده اند و یک شغل دو مرد را تا کارهای ایشان به نظام(منظم) و با رونق بودی. از بهر آن را که چون دو شغل یک مرد را فرمایند، همیشه از این دو شغل یکی بر خلل باشد و با تقصیر، از جهت آن که اگر مرد در این شغل به واجب قیام کند و تیمارش به جد بر دست گیرد، در آن شغل دیگر خلل و تقصیر افتد؛ و اگر در آن شغل به واجب قیام کند و اهتمامی نماید، در این شغل به همه حال تقصیر و خلل راه یابد. و چون نیک نگاه کنی هر آن کس که او در شغل دارد، همواره هر دو شغل بر خلل باشد و او مقصر و ملامت زده و فرماینده(کارفرما) متشکّی(شکایت کننده) و رنجور دل. و باز هر گاه که دو مرد را یک شغل فرمایند. آن بدین افگند و این کدبانو نارُفته بُوَد و به دو کدخدای ویران. و هر دو کس همیشه در دل می اندیشند که اگر من در این کار به واجب رنج برم و تیمار دارم و نگذارم که هیچ خلل راه یابد، خداوندگار ما چنان پندارد که این از کفایت و هنر یار من است نه از اهتمام و کوشش و جلدی من؛ و آن پیوسته همین اندیشه کند. و چون بنگری، مادام آن شغل بر خلل باشد. و اگر فرماینده گوید:«تیمار این شغل چرا نداشتند و تقصیر کردند؟» این گوید:«او تقصیر کرد.» بهانه بر او افکند؛ و او گوید:«همه تقصیر این کرد.» و جرم بر این نهد. چون به عقل و اصل بازگردی، نه این را جرم باشد و نه آن را؛ همه جرم آن کس را باشد که دو مرد را به یک شغل فرماید. و هر آن گاه که وزیر بی کفایت باشد و پادشاه غافل، نشانش آن باشد که یک عامل را از دیوان دو عمل فرمایند یا سه و پنج و هفت.
و امروز مردم هست که به هیچ کفایتی که در او هست ده عمل دارد، و اگر سیمش بذل باید کرد، بذل کند، و بدو دهند و اندیشه آن نکنند که این مرد اهل این شغل هست یا نه، کفایتی دارد یا نه، در دبیری و تصرف و معاملت راهی بَرد یا نه، و چندین شغل که در خویشتن پذیرفته است، به سر تواند برد یا نه؟ و باز مردان کافی و شایسته و جلد(زیرک) و معتمد و کارها کرده و محروم گذاشته اند و در خانه ها معطل نشسته اند و هیچ کس را اندیشه و تمییز آن نمی باشد که چرا باید که مجهولی، بی کفایتی، بی اصلی، بی فضلی چندین شغل دارد و معروفی، اصلی، معتمدی یک شغل ندارد و محروم و معطل باشد؟ خاصه کسانی که بر دولت حق واجب گردانیده باشند و خدمت های پسندیده کرده و شایستگی نموده. و عجب تر دارد از این، بنده: به همه روزگار، شغل به کسی فرمودندی که او هم مذهب و هم اعتقاد او بودی و اصیل و پارسا بودی، و اگر انقباض کردی و قبول و اجابت نکردی، به کُره(بی میلی) و به زور در گردن او کردندی. لاجرم، مال ضایع نشدی و رعایا آسوده بودی و مُقطع نیکونام و بی گزند زیستی و پادشاه دل فارغ و تن آسا روزگار گذاشتی.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:

، ،





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *