پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | کرمان بر پشت اسب

کرمان بر پشت اسب





۱۹ بهمن ۱۳۹۵، ۱:۰۱

کرمان بر پشت اسب
بخش 44
سفرنامه«سراسر ایران بر پشت اسب» نوشته الا سایکس خواهر «سرپرسی سایکس» است. ترجمه این سفرنامه محمد علی مختاری اردکانی است، الا به همراه برادرش به جهانگردی پرداخت و اوقات زیادی را در ایران گذراند. یکی از مقاصد این سفر کرمان بود و صفحات قابل ملاحظه ای از این سفرنامه به کرمان گزیده ای از اختصاص یافته است. صفحه کرمون خلاصه این بخش را با عنوان «کرمان بر پشت اسب» به صورت دنباله دار به شما علاقه مندان تقدیم می کند؛
کوه های زیبایی که بین آن ها سفر می کردیم، ساردو، کوه شاه و سلسله کوه هزار رفته رفته ناپدید می شدند. همان طور که راین را ترک می کردیم و وارد جاده آب گرم می شدیم، در راه خود، از یک کاروانسرای خرابه گذشتیم که نزدیک آن چشمه های آب داغ از زمین نشت می کرد و حمام های طبیعی تشکیل می داد که بسیاری از مردم از آن ها برای امراض پوستی استفاده می کردند. در آب گرم، فکر نزدیک بودن به خانه چنان خدمه را به هیجان آورد که گارد جلودار ما صبح روز بعد در ساعتی غیرعادی راه افتاد تا نهار را در اسماعیل آباد مهیا کند. من و برادرم قبل از طلوع آفتاب راه افتادیم که به دشت بزرگ کرمان برسیم. سرانجام گمان کردیم گنبد آبی جوپار را جلوی خود دیدیم. همان طور که نزدیکتر شدیم، برادرم گفت که این دهکده او را به یاد ماهان می اندازد و ناگهان حقیقت بر او کشف شد که واقعاً آن جا هستیم و از جلوی باغ فرمانفرما (شازده) عبور می کنیم. بعد از استراحت کافی دوباره حدود ساعت چهار سوار شدیم و اسب های ما به محض آن که فهمیدند دارند به خانه می روند روحیه گرفتند و روی تپه های ماسه بادی مسابقه می دادند. انگار یک هفته کار نکرده بودند، راهمان را به طرف تک درخت چنار بزرگی کج کردیم که زیر آن کلنی کوچک هندوها مردگان خود را می سوزاندند(تل هندوسوز) به زودی قلعه های خرابه قدیم که از آغاز سفر دیده بودیم در نزدیک جلوی ما قد کشیدند و در چند لحظه در دروازه کنسولگری بودیم. 29 تیرماه روز بعدی که از مسافرت به کوهستان ها برگشتیم، شلیک توپ شهر در ساعت صبحگاهی خبر داد که عالی جناب فرمان فرما در شرف ورود رسمی و تشریفاتی به کرمان است. از ورود او خیلی خوشحال شدیم چون او و برادرم دوستی بیش از دو ساله داشتند و او را متمدن ترین و روشنفکرترین شاهزادگان ایران تلقی می کرد. خانه و املاکش در تبریز بود و زنش دختر ولیعهد بود در حالی که او خودش پسر عموی شاه بود. زن و خانواده اش را همراه نیاورده بود. وقتی شاهزاده به دیدن برادرم آمد، خدمه ما بسیار هیجان زده بودند و مرا دنبال می کردند تا در مورد سرو چای و قلیان و شربت و تشریفات معمول بدان مناسبت، سؤال بکنند. به هاشم گوشزد کردم که هر سؤالی باید قبلاً پرسیده شود. چون عادت بدی داشت که با آن مخالف بودم و آن محرمانه نجوا کردن با من در حضور مهمانان بود. از همه زبان های اروپایی، فرانسه بی شک در میان ایرانیان تحصیل کرده بسیار متداول است. آموختن فرانسه اولین بار توسط فتحعلی شاه ترویج شد که به مناسبت خطیر دریافت نامه ای از ناپلئون اول خفت کشید از این که در پادشاهی او یک نفر نبود که بتواند پیام امپراتور را ترجمه کند. برای جلوگیری از وقوع مصیبتی مشابه، گروهی از جوانان منتخب را به فرانسه فرستاد تا تحصیل کنند و فرانسه از آن زمان، زبان دوم اقلیت تحصیلکرده در ایران بوده است و خود شاه هم می تواند با مهارت قابل قبولی فرانسه صبحت کند. ایرانیان اغلب از لحاظ علاقه به تعارف و جملات مؤدبانه و اسلوب صحبت و حرکات و سکنات بسیار شبیه فرانسوی ها هستند.

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *