گزارش اختصاصی پیامما از موزهی ولادیمیر مایاکوفسکی جانفدای آزادی
۲۵ دی ۱۳۹۵، ۱:۳۳
گزارش اختصاصی پیامما از موزهی ولادیمیر مایاکوفسکی
جانفدای آزادی
و قایق عشق بر صخرهی زندگی روزمره درهم شکست.
اینها آخرین کلمات ولادیمیر مایاکوفسکی است، مردی که لقب شاعرانقلاب کبیر روسیه را به او دادند. وی یکی از بنیانگذاران فوتوریسم روسی بود و تاثیر بسزایی در ادبیات روسیه و حتی در ادب ملتهای دیگر داشت و دارد
در نوجوانی با مایاکوفسکی آشنا شدم و واقعا نگاه من به ادبیات تغییر کرد چرا که شعر راهم ابزاری اجرایی در دست عملگرایان دیدم و شاهد تاثیر آن بر تاریخ یک کشور بودم. هرچند استالین بدترین چیزی بود که برای سوسیالیسم اتفاق افتاد اما نمیتوان از پاکی و آرمانی بودن عمل انقلاب و بسیاری از انقلابیون و برابری خواهان مثل مایاکوفسکی دفاع نکرد، به گفتهی خودش:
چرا به لابه جوییم مودت زمانه؟
هر یک از ما به مشتش مهار جهان است
و همین بیت کافیاست تا جرقهای در انبار باروت خلق بیاندازد، همانطور که انداخت و زمینهی تغییرات بزرگی را هم پیشآورد،
در مهمانخانهای در شهر کوتایسی مشغول استراحت و مطالعه دربارهی کوتایسی و جذابیتهای آن منطقه بودم که دریافتم مایاکوفسکی در واقع متولد همین منطقهاست و در شهر کوچکی واقع در ۴۰ کیلومتری کوتایسی از پدری اصالتا اوکراینی و مادری گرجی متولد شده است، در خانهای که هنوز هم سرپاست و تبدیل به موزهی مایاکوفسکی شده است، دیگر جای تعلل نبود وسایل را جمع کردم به سمت زادگاه شاعر انقلاب کبیر به راه افتادم به قول او:
قدمم مسافت را در کوچه لگدمال میکند جهنم درونم را اما چاره چیست؟
تبدار و بیقرار خودم را به خانهی محبوب رساندم و حال کاتولیکی را داشتم که به تپههای جلجتا رسیده باشد.
در راه خانه مجسمهای از مایاکوفسکی بر فراز تپهای ایستاده بود و به یاد بیننده میآورد که این تنها یک خانهی چوبی قدیمی نیست بلکه زادگاه شاعریاست که گاهی چهارپایه به دست به میدان شهر میرفت و شعرهایش را برای مردم کوچه و بازار به صدای بلند میخواند و معتقد بود شعری که برای جامعه و مردمش سروده نشده باشد محکوم به فناست.
وقتی که وارد حیاط خانه شدم راهنمای موزه بیرون تنها نشسته بود و سیگار دود میکرد، با دیدن من پرسید برای دیدن خانهی مایاکوفسکی آمدهای؟ میخواستم بگویم نه آمدهام زیر شیروانی را رنگ کنم! که البته خویشتن داری کردم و با لبخندی گفتم بله و پاسخ شنیدم: مایاکوفسکی را میشناسی؟
-البته که میشناسم امکان دارد در را باز کنید تا بتوانم خانهرا ببینم؟
-بله الآن باز میکنم فقط اول بگویید اهل کجایید؟
-ایرانی هستم
– پس ترجمهی انگلیسی را خواندهاید!
– خیر ترجمهی فارسی مدیا کاشیگربسیار قوی و زیباست، هرچند ترجمهی انگلیسی را هم خواندهام.
بالاخره راضی شد که از جایش بلند شود و در را باز کند خانه سادهترین خانهای بود که میشد متصور شد تقریبا هیچ در خانه نبود جز تختخواب مادر مایاکوفسکی و گهوارهی خودش و میزی که روی آن وسایل پدرش را گذاشته بودن مثل پیپ و قلم و جوهردان و غیره، در سالن هم خبری نبود جز چند عکس قدیمی از مایاکوفسکی و دو خواهرش و کتابخانهی حقیری با چند کتاب خاک گرفته اما همهی اینها در کنار هم که قرار میگرفت تنها یک جمله در ذهنمن شکل میگرفت : هریک از ما به مشتش مهار جهان است.
قرار نیست در کاخی به دنیا آمده باشیم و یا اینکه موقعیت خیلی عجیبی را تجربه کرده باشیم همین که تصمیم بگیریم زندگی ما تجلی واقعی هنرمان باشد همان میشویم که شایستهی آن هستیم در همین فکرها بودم که خودم را در برابر دیواری از عکسها و دستنوشتههای مایاکوفسکی دیدم اولین شعرها و حتی نامهای که در نوجوانی به شکل مارپیچی نوشته بود و از اینها گذشته کپی مدارک پلیس، مثل انگشتنگاری و عکسهایی که قبل از فرستادن او به زندان گرفتهاند بله به قول علی حاتمی مایاکوفسکی را هم طلبیده بود این عشاقخانه.
ماجرای زندانیشدن این است که: او در ۱۷ سالگی از اتاق خودش تونلی را حفر میکند به طول ۱ کیلومتر تا زندانیان زن سیاسی که توسط دولت تزار به محبس افتادهبودند را آزاد کند و جالبتر این که موفق هم میشود ولی خودش بازداشت میشود تا بتواند به زنانی که در تونل هستند فرصت فرار بدهد، به قول شاملو شعری که زندگیاست.
اما داستان مایاکوفسکی صرفا داستان موفقیت و رشد یک شاعر انقلابی نیست در واقع بخش مهمی از داستان ناگفته مانده و باید ذکر شود چرا که اکثر ما شانس آمدن به خانهی پدری مایاکوفسکی را نداریم!
بر اساس آخرین عکسهایی که از جنازهی مایاکوفسکی در دسترس هست گلوله به سینهی وی و دقیقا زیر دندهاش اصابت کرده (همانطور که در تصویر میبینید) عدهی زیادی معتقدند که هرچند ا ین روش از خود کشی در دوران تزار مرسوم بوده اما محل ورود گلوله به تن نحیف شاعر و زاویهی آن نشاندهندهی این است که وی نه به واسطهی یاس و ناامیدی و به قول خودش در هم شکستن قایق عشق بر صخرهی زندگی روزمره خودکشی کرده، بلکه بواسطهی انتقادهای تندی که از رژیم توتالیتر شوروی سابق میکرد جان بر سر عقیده گذاشت و به صف شاعران و روشنفکران فدایی آزادی بیان و عقیده پیوست.
باید به یاد همهی جانباختگان راه آزادی شعر معروف فرخی را به یاد بیاوریم:
آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی/دست خود ز جان شستم از برای آزادی/تا مگر به دست آرم دامن وصالش را/می دوم به پای سر در قفای آزادی
پیشنهاد سردبیر
مطالب مرتبط
برگزاری یک نمایشگاه عکس با موضوع اقوام ایرانی در فرانسه
«منتقد سینما» آخرین فیلم «تارانتینو» نیست
نتایج یک نظرسنجی انجامشده توسط انجمن نویسندگان بریتانیا:
بیش از یکسوم مترجمان به دلیل هوش مصنوعی کار خود را از دست دادهاند
آخر هفته به کدام گالریهای تهران سر بزنیم؟
بررسی نقش افراد دارای معلولیت در رفاه جامعه
شهرها و روستاهای جنوب سیستانوبلوچستان، کرمان و هرمزگان گرفتار سیلابند
جنوب ایران در اضطرار
زندگی پرشتاب و با عجله در عصر ارتباطات جایی برای هنری که با صبر و سوزن گره خورده، باقی نگذاشت
نمنمدوزی با مهرههای رنگارنگ
با وجود ممنوعیت؛
آیا آگهیهای تجاری به شبکه کودک بازمیگردند؟
وزیر ارشاد:
حریم تئاتر شهر تا سال آینده ساخته میشود
معرفی داوران دو بخش دیگر جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
تبلیغات
وب گردی
- بسته بندی مواد پودری با دستگاه ساشه: شغل پردرآمد این روزها
- طبع روغن زیتون در طب سنتی چیست؟ معرفی 4 خواص روغن زیتون
- خرید ساک دستی تبلیغاتی چه مزایایی برای هر برند دارد؟
- تعریف درست هوش مصنوعی (AI) چیست؟
- 10 ایده شغل دوم با سرمایه اولیه کم برای کارمندان
- مقایسه تعرفه پنلهای پیامکی و تبلیغاتی
- مقاصد جذاب و معروف برای کمپ زدن در طبیعت
- 8 نمایندگی تعمیر پکیج ایران رادیاتور در تهران + اطلاعات تماس
- اسپیکر بلوتوثی ارزان و باکیفیت: کدام مدلها را بخریم
- کیفیت و زیبایی را با خدمات دندانپزشکی دکترتو کلینیک تجربه کنید بیشتر
بیشترین نظر کاربران
معمای ریاست محیط زیست در کابینه رئیسی
بیشترین بازنشر
ستاندن حیات از غزه
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
«بمو» را تکهتکه کردند
3
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
4
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
5
کبوتر نماد مناسبی برای صلح است؟
دیدگاهتان را بنویسید