سایت خبری پیام ما آنلاین | علی بلالی معروف به ببر بنگال در گفت و گو با «پیام ما»: آن طور که می‌گویند پولدار نیستم

علی بلالی معروف به ببر بنگال در گفت و گو با «پیام ما»: آن طور که می‌گویند پولدار نیستم





۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰:۳۲

علی بلالی معروف به ببر بنگال در گفت و گو با «پیام ما»:
آن طور که می‌گویند پولدار نیستم

مهندس است؛ اما نه میز دارد. نه صندلی دارد. نه کت و شلوار می پوشد و نه کیف سامسونتی در دست دارد. نه دفتر کاری دارد که نگران دکوراسیون آن باشد. راننده و دفتر و دستک هم ندارد. تنها ابزار کارش یک چهارپایه است و منقلی که روی آن قرار می گیرد. نزدیک غروب آفتاب با یک وانت آبی رنگ که بار ذرت دارد خودش را به سه راه هزار و یک شب می رساند. همان جایی که به «بالا شهر» معروف است.
بساط کارش را آماده می کند و هنوز آماده نشده مشتری هایش به انتظار ایستاده اند. پدرش به او کمک می کند. بلال ها را همان جا عقب وانت پوست می کند و بغل دست پسر می گذارد تا کباب بشود و در دست مشتری قرار بگیرد.
پسر می خندد. لطیفه می گوید. شادی می کند. شعر می خواند. مشتری ها لبخند می زنند. دوستش دارند. از جای جای شهر، بلالی های زیادی را پشت سر می گذارند تا به این نقطه شهر برسند و بلال هایی را گاز بزنند که با طعم شادی و خنده آمیخته شده است.
علی صالحی، متولد 1359 فارغ التحصیل مهندسی کشاورزی از دانشگاه دولتی زابل است. در بردسیر کشاورزی می کند.شب های تابستان در کرمان بلال می فروشد. اما این همه مشغله او نیست. علی صالحی علاوه بر کشاورزی و بلال فروشی به کار فرهنگی هم مشغول است. مجری مجالس است. فعال فرهنگی مساجد و بنیادهای مذهبی است. قاری قرآن است و تیم فوتبال صنعت مس کرمان، بسیاری از بازی های خود را با صوت قرآن او آغاز کرده است. می گوید که هر چه دارم از دعای خیر پدرم است. افتخار می کنم که به زیارت مادرم می روم.
کرمانی ها او را به نام«علی بلالی» می شناسند. گفت و گویی با علی بلالی انجام داده ام که خواندن آن را به جوانان و نوجوانان توصیه می کنم؛

علی بلالی سال 1387 ازدواج‌کرده و می‌گوید همسرم هیچ زمانی با کارم مشکلی نداشته است. او یک فرزند دختر و یک فرزند پسر دارد. علی بلالی در پاسخ به این سؤال که اگر پسرت بخواهد شغلت را ادامه دهد، چه واکنشی نشان می‌دهی، می‌گوید که دوست دارم پسرم کار و تلاش کند و روزی حلال به دست آورد. اگر در کنار تحصیل این شغل یا شغل دیگری داشته باشد، مانع نمی‌شوم.
پولدار نیستم
علی بلالی درباره این حرف که می‌گویند «علی بلالی خیلی پولدار است» می‌گوید که یک‌خانه و تعدادی زمین کشاورزی دارم. هر آنچه در زندگی می‌خواستم با کار به دست آورده‌ام و آدم قانعی هستم اما آن‌طور که بعضی‌ها می‌گویند، پولدار نیستم.
دنبال کار اداری نبودم
صالحی می گوید که در سال 1383 از دانشگاه دولتی زابل در رشته مهندسی کشاورزی فارغ التحصیل شدم. بعد از اتمام تحصیلات و گذراندن خدمت سربازی به ذهنم رسید که در رشته کشاورزی که عاشق آن بودم و هستم به عنوان یک کشاورز خوب یا یک کارآفرین فعالیت کنم. اصلا دنبال کار اداری و پشت میز نشینی نبودم. مبنای فکری من این نبود.
ممکن است این سوال برای جوانان، پیش بیاید تو که دنبال کار اداری نبودی و می خواستی صرفا به کشاورزی بپردازی پس چرا مهندس شدی؟ در پاسخ به این سوال، بهتر است بگویم یک کشاورز لیسانس بسیار موفق تر از یک کشاورز بی سواد کار می کند. برگردم به آغاز کارم. من در ابتدا زمینی را در جیرفت اجاره کردم و با کشت ذرت در زمستان و بهار و ارائه آن در تابستان توانستم به بردسیر بروم و در آن جا کشت و زراعت کنم و محصولات خودم را برداشت نمایم.
وی در ادامه می گوید وقتی که به جیرفت رفتم با خودم گفتم من فرض می کنم به خدمت سربازی می روم. سه ماه یک زمین را اجاره می کنم و به کشاورزی می پردازم. این سه ما کار از سه ماه دوره آموزشی سربازی که سخت تر نیست. کار کشاورزی که از سربازی مشکل تر نیست. توکل به خدا کردم و کشاورزی را شروع کردم. اعتقادم هم این بود که اگر توکل به خدا داشته باشم، اگر علم داشته باشم، اگر غرور را زیر پا بگذارم و تلاش کنم، موفق می شوم. اعتقادم این بود که اگر بیل روی شانه ام گذاشتم و رفتم زحمت کشیدم باید خوشحال باشم.
مسوولان شهر من را الگو
می دانند
صالحی ادامه می دهد که در حال حاضر در بردسیر به کشاورزی مشغول هستم. بخشی از زمین های کشاورزی مال خودم است و بخش دیگری را اجاره کرده ام. زمین ها را هم کم کم و با کار و تلاش خودم خریدم.
محصول ذرتی که در این زمین ها تولید می شود، به گاوداری ها و… می رود و بخش کمی از محصولات مزرعه را به صورت بلال در کرمان ارائه می کنم.
وی در توضیح شغل بلال فروشی خود در کرمان می گوید که بلال فروشی من، بیش تر جنبه الگوپذیری دارد. البته درآمد خوبی هم دارد. اما مسوولان در اواسط فعالیت بلال فروشی از من خواستند که در این جا بمانم تا الگوی یک مهندس تحصیل کرده باشم. مهندسی که از بازوی خود نان می خورد.
وی با تشویق جوانان به کار و تلاش می گوید که من از دوران مدرسه کار می کنم. در طول سال تحصیلی به مدرسه می رفتم و تابستان ها کار می کردم. حتی در طول سال تحصیلی، پنج شنبه، جمعه ها هم کار می کردم. در زمان کنکور دانشگاه، روزها درس می خواندم و شب ها کار می کردم.
به پدر و مادرها می گویم که فرزندان خود را با کار آشنا کنند. تابستان ها به صورت پاره وقت آن ها را به کار بفرستند تا در یک حرفه، ماهر شوند. بچه ها از طریق کار می توانند با جامعه ارتباط برقرار کنند. امروز پدر و مادرها بچه ها را هزار جور کلاس ثبت نام می کنند که اصلا فرصت ارتباط با جامعه را پیدا نمی کنند.
کار فرهنگی را دوست دارم
این کشاورز جوان از کار فرهنگی هم به عنوان یکی از فعالیت های خود نام می برد و می گوید که دوست دارم در آینده قدم های فرهنگی بردارم. من معلم قرآن هستم. در مجمع قاریان قرآن تدریس داشتم. دوست دارم اگر خدا قسمت کند یک آموزشگاه قرآنی راه اندازی کنم.
انشاالله که اداره فرهنگ و ارشاد همکاری کند. در سرآسیاب فرسنگی زمینی دارم که قصد دارم آن را به یک مجتمع فرهنگی تبدیل کنم. در حال حاضر، دیدگاهم این است که آموزشگاه قرآن تاسیس کنم.
تشویق مردم به کار خیر یکی از فعالیت های فرهنگی علی صالحی است. او در این باره می گوید که همیشه مردم را تشویق می کنم به یتیم خانه های غیر معروف کمک کنند. یتیم خانه هایی که مردم آن ها نمی شناسند. اما به کمک نیاز دارند. به همه هم می گویم اگر می خواهید در زندگی موفق باشید، یتیم نوازی کنید.
در مساجد هم کارهای فرهنگی انجام داده ام. تفکر من به گونه ای بود که باید در مساجد با کمترین امکانات کارهای بزرگ انجام داد. مثلا وقتی که برخی خانم ها به مسجد می آمدند و می خواستند خدمت کنند. من می گفتم نیاز نیست مسجد را جارو بزنید. چه تخصصی دارید؟ اگر مثلا می گفت من خوشنویسی بلدم. امکاناتی را در اختیارش می گذاشتیم تا به صورت رایگان تدریس خوشنویسی کند.
صالحی حین بلال فروشی علاقه مند است کار فرهنگی هر چند مختصر، انجام دهد. او می گوید که این گونه کارهای فرهنگی، تاثیر گزار است. من در ماه های مبارک رمضان، بادکنک هایی باد می کنم و در محل کار خودم می گذارم. وقتی که پدر و مادرها با کودکان شان برای خریدن بلال، نزد من می آیند، به کودک می گویم اگر سوره حمد را بخوانی این بادکنک را به تو می دهم. به این صورت کودک را تشویق به فراگیری می کنم.
کار، عار نیست
صالحی در ادامه می گوید که در سال 84 لیسانس کشاورزی گرفتم، در اداره جهاد کشاورزی دوره عملی کشاورزی و دامداری برگزار می شد. وقتی که من گفتم می خواهم به عنوان یک کارآفرین مطرح شوم و حاضرم با هزینه شخصی خودم دوره ها را بگذرانم، همه برای اولین بار چنین چیزی به گوششان می خورد. چون همه دیدگاه ها راجع به تحصیل کردگان این بود که باید کارمند اداره شوند. اما من اعتقاد داشتم که یک فارغ التحصیل نباید از پوشیدن لباس کار، عار داشته باشد.
علم وعمل در کنار هم
تجربه کشاورزی صالحی به دوران دبیرستان بر می گردد. او می گوید که قبل از دیپلم در هنرستان رضوان کرمان کشاورزی می کردم. چون دانش آموز رشته کشاورزی بودم. در دوران دانشگاه، بسیاری از هم کلاسی های ما دوره دبیرستان خود را در رشته علوم تجربی تحصیل کرده بودند. ما هم که در رشته کشاورزی درس خوانده بودیم هم دانشگاه رفتیم. ما بچه های فنی از تجربی ها جلوتر بودیم.
جوانان محصل و دانشجو، چه دختر چه پسر، سعی کنند تابستان ها دنبال یک شغل باشند. یک مثال بزنم. وقتی که یک جوان به دانشگاه می رود و تمام انرژی اش را روی درس می گذارد، بعد از بیرون آمدن از دانشگاه کار عملی بلد نیست. در حالی که یک فرد دیپلم به جای دانشگاه وارد بازار کار می شود. به این ترتیب چهار سال از نظر عملی از یک لیسانس جلوتر است. در این جا وقتی که یک مهندس، خود را با برادر دیپلمه خود مقایسه می کند، دچار سرخوردگی می شود. چاره کار این است که پا به پای تئوری هایی که در دانشگاه می آموزد، به کار عملی هم بپردازد. در این صورت به یک مهندس کاربلد تبدیل می شود.
ما را از طرف دانشگاه به مجموعه کشت و صنعت آستان قدس رضوی بردند. استادمان در آن جا فردی به ما نشان داد و گفت ایشان مدرک تحصیلی اش سیکل است؛ اما به لحاظ عملی بزرگ ترین و با تجربه ترین فحل یاب( متخصص تلقیح مصنوعی) خراسان رضوی است.
تشویق در ورزشگاه
صالحی تجربه قرائت قرآن در ورزشگاه را هم دارد. او تعریف می کند که قرائت قرآن قبل از بازی های تیم فوتبال صنعت مس کرمان بر عهده من بود. در افتتاحیه ورزشگاه امام علی(ع) قاری قرآن بودم.
یک روز قبل از بازی مس قرآن خواندم. بعد از اتمام قرائت، مجری ورزشگاه اعلام کرد با تشکر از قاری محترم قرآن «آقای مهندس علی صالحی» یک دفعه همه حاضران در ورزشگاه فریاد زدند:«علی بلالی! علی بلالی!» این خاطره در ذهن من ماند.
همه تلاشم این است که مردم را شاد کنم و غمی را از روی دلی بردارم. یک نفر از مشتریانم می گفت توی این شهر وقتی دلمان می گیرد، خیال مان راحت است که یک علی بلالی هست. با خودمان می گوییم پیشش برویم و روحیه بگیریم.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





پیشنهاد سردبیر

مسافران قطار مرگ

مسافران قطار مرگ

نظر کاربران

شهروند

برای تبلیغات مثل صفحه علی بلالی چقدر هزینه داره ؟ چطوری باید هماهنگی کرد ؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *