سایت خبری پیام ما آنلاین | پرونده ای برای بیکاری شاغلانِ بیکار، بیکارانِ شاغل

پرونده ای برای بیکاری شاغلانِ بیکار، بیکارانِ شاغل





۲۵ فروردین ۱۳۹۵، ۱۶:۴۸

پرونده ای برای بیکاری / شاغلانِ بیکار، بیکارانِ شاغل

در هر خانواده ای پیدا می شود.چه درس خوانده و چه درس نخوانده.چه باسواد و چه بیسواد.در هر قشری هم هست. بیکاری شاید بزرگترین معضل امروز جوانانی باشد که قرار است زمینه ساز پیشرفت ایران باشند. در اوایل دهه شصت، حضور در دانشگاه برای هر خانواده ای به بزرگترین هدف برای فرزندانشان تبدیل شد.دانشگاه پلی بود برای رسیدن به درهای خوشبختی.مادر و پدرانی که با گذراندن یک انقلاب و یک جنگ طولانی به بسیاری از آرزوهای خود نرسیده بودند، به حقیقت پیوستن این آرزوها را از فرزندانشان می خواستند.مادران و پدرانی که از دانشگاه بازمانده بودند و همواره نسبت به تحصیل حساس بودند.همین شد که با توجه به خواست خانواده ها ظرفیت پذیرش دانشجو در سالیان اخیر افزایش زیادی داشته و هر ساله تعداد زیادی فارغ التحصیل و درس خوانده به جمع بیکاران اضافه می شوند.کسی که درس خوانده مطمئنا به کار اداری فکر می کند.کاری که امروز رسیدن به آن رویاست.امروز اما بازی عوض شده.پدر و مادران دیگر حسرت فرزندانشان را نمی خورند. فرزندان دیروز ، جوانانی شدند که حسرت پدران و مادرانشان را می خورند. نه بدلیل سادگی زندگی ، بلکه بخاطر بازار کار.
با آمار همه چی خوبه
« میانگین نرخ بیکاری استان کرمان در سال 90 میزان 12.1 درصد بوده و در سال 91 براساس اعلام رسمی مرکز آمار ایران 7.8 درصد بوده است.»
حسن رحمانی مدیرکل کار، تعاون و رفاه اجتماعی استان کرمان با بیان جمله فوق از پایین بودن نرخ بیکاری کرمان نسبت به دیگر استان ها خبر داد. از طرف دیگر چندی پیش یکی از نشریات محلی استان کرمان به قلم مدیرمسئولش تنها دو استان تهران و مرکزی را در این امر بهتر از کرمان دانسته است:» از هر صد نفر جمعیت فعال اقتصادی، 9،5 نفرشان بیکار و 90،5 نفرشان شاغل هستند.با این وجود در کرمان وضعیت اشتغال بهتر از کل کشور است و از هر صد نفر جمعیت فعال 6،3 نفر بیکارند!رقمی امیدوار کننده که تنها تهران و استان مرکزی را بالای سر خود داریم و از 28 استان دیگر سبقت گرفته ایم.»
اوضاع آنطور که آمار نشان می دهد خوب است؟
آمارها در نگاه اول اوضاع را در کرمان خوب نشان می دهد.اما کمی با کمی دقیق تر شدن متوجه ابهامات این نوع آمار می شوید.مشکل نه از مدیر کل کار ، تعاون و رفاه اجتماعی است و نه از مدیرمسئول نشریه محلی.مشکل اصلی تعریف بیکاری در ایران است.اوایل دولت محمود احمدی نژاد بود که برای کم کردن نرخ بیکاری در ایران و بهتر نشان دادن آمار ، دولت نهم بیکاری را باز تعریف کرد و در دولت تدبیر و امید هم از همان تعریف بیکاری دول نهم و دهم استفاده می شود.طبق این تعریف تمام افراد 10 ساله و بیشتر که در طول هفته مرجع، طبق تعریف کار، حداقل یک ساعت کار کرده یا بنا به دلایلی به طور موقت کارشان را ترک کرده باشند، شاغل محسوب می شوند. با این اوصاف در ایران فرد بیکار به کسی اطلاق می گردد که در طول یک هفته کمتر از یک ساعت کار داشته باشد. یعنی فرد شاغل ماهیانه حداقل 4 ساعت باید کار کند. این تعریف منطقی به نظر نمی رسد، چرا که اگر این فرد ساعتی 10 هزار تومان دستمزد گرفته باشد، با مبلغ 40 هزار تومان قطعا نمی تواند یک خانواده 2 یا 3 نفری را بگرداند.
اقتصاد جهانی چه می گوید؟
در دنیا اما اوضاع کاملا با ایران متفاوت است.تعریف شاغل نبودن یا بیکار بودن در اقتصاد جهانی این است که شخصی به مدت 4 هفته متوالی حقوق نگرفته باشد (شاغل نباشد) و تعریف حقوق، حداقل دستمزد کارگر است که در هر کشوری متفاوت است.به عنوان مثال در ایران برای سال 1390 حداقل دستمزد 330 هزار تومان تعیین شده بود.طبق تعریف اقتصاد جهانی از بیکاری ، در ایران کسی که در 4 هفته گذشته ، کار قانونی و رسمی (نه دستفروشی و کار تلفنی، مسافرکشی غیر قانونی و مشاغل غیر واقعی و کاذب دیگر) به ارزش حداقل 330 هزار تومان نداشته است، باید بیکار حساب شود که با تعریف ایران از بیکاری ، بیکار به این دسته از افراد اطلاق نمی شود.
پاک کردن صورت مسئله برای آمارسازی
مسئولان کشور ما برای کم کردن نرخ بیکاری به سراغ آسانترین راه که همان پاک کردن صورت مسئله است رفته اند و تعریف بیکاری را تغییر دادند. در سال های 76 تا 83 و در سرشماری‌های عمومی نفوس و مسکن 1365 و 1375، آمارگیری جاری جمعیت 1370 و آمارگیری از ویژگی‌های اشتغال و بیکاری خانوار سال­های 1376 لغایت 1383، کسانی که در هفت روز گذشته (قبل از مراجعه مأمور آمارگیری) حداقل 2 روز کار کرده‌اند، شاغل به حساب آمده‌اند.اما بدلیل بالا رفتن تعداد افراد بیکار ، دولت نهم به ریاست محمودی احمدی نژاد برای موفق نشان دادن خود در امر کارآفرینی تعریف بیکاری را عوض کرد و جالب اینکه در مناظرات سال 1388 هم از کم شدن نرخ بیکاری به عنوان عملکرد مثبتش نام می برد و با آغاز به کار دولت حسن روحانی هم این تعریف درست نشده و دولت یازدهم هم با همین وضع نرخ بیکاری را اعلام می کند. نرخ بیکاری در آمارها کاهش یافته اما در عمل و در جامعه هر روز به تعداد بیکاران افزوده می شود.ذکر این نکته ضروریست که افراد زیر شاغل محسوب شده و در گروه بیکاران قرار نمی گیرند:
– افرادی که بدون دریافت مزد برای یکی از اعضای خانوار خود که با وی نسبت خویشاوندی دارند، کار میکنند (کارکنان فامیلی بدون مزد)
– کارآموزانی که در دوره کارآموزی فعالیتی در ارتباط با فعالیت موسسه محل کارآموزی انجام می دهند، یعنی مستقیما در تولید کالایا خدمات سهیم هستند، فعالیت آنها کار محسوب می شود.
– محصلانی که در هفته مرجع مطابق تعریف، کار کرده اند.
– تمام افرادی که در نیروهای مسلح به صورت کادر دایم یا موقت خدمت می کنند (نیروهای مسلح شامل پرسنل کادر، درجه داران وسربازان وظیفه نیروهای نظامی و انتظامی).
فقط کار می خواهم همین
فارغ التحصیل کارشناسی ارشد رشته علوم اجتماعی است.می گوید 26 ساله است سخت در پی کار:« این همه درس خواندم اما بی فایده بود انگار.مدرکم بدردم نمی خورد.در کلاس حسابداری ثبت نام کردم شاید در شرکتی خصوصی بتوانم کار کنم.البته شاید.» با سمیرا در یکی از کافه های شهرک باهنر هم صحبت شدم.نا امیدی در حرف هایش مشهود بود.از تلاش های بی وقفه اش در رسیدن به کار می گوید و به نتیجه نرسیدن:«گاهی اوقات آنقدر نا امید می شوم که به فکر آرایشگری می افتم.دوستانی دارم که بعد از دیپلم آرایشگری کردند و الان وضعشان خوب است اما من که 6 سال بیشتر از آن ها درس خواندم فقط باید به ادارات مختلف بروم تا شاید کاری پیدا شود.خسته شده ام دیگر» به او می گویم چرا در بنگاه های کاریابی ثبت نام نکردی.جوابی می دهد قابل پیش بینی:«تنها شغلی که در آن جا پیدا می شود بازاریابی است.برای پسران هم اوضاع بهتر نیست و جز بازاریابی می توانند راننده شوند.چه کسی با مدرک لیسانس یا فوق لیسانس راننده یا بازاریاب می شود؟» صحبت هایم با سمیرا که تمام می شود پسری به سمتم می آید بدون اینکه از او بپرسم می گوید:«در این زمانه فقط باید سرمایه دار باشی.اگر پول داشته باشی می توانی کاری راه بیندازی.در غیر اینصورت راهی نداری.» بحث داغ می شود و افراد دیگری هم شرکت می کنند.مردی 30 ساله که به همراه همسر خود به کافه آمده از اوضاع بهتر گذشته صحبت می کند:«یادم می آید 7 سال پیش با چند ماه تلاش موفق شدم در شرکت مس سرچشمه استخدام شوم.البته پس از گذرندان آزمون استخدامی.» پسری حدودا 20 ساله با ناراحتی جواب می دهد:«همه فرصت های کاری را بزرگ تر از ما گرفته اند.دیگر کاری برای ما نمانده که انجام دهیم.» هرکسی حرفی می زند.جوان دیگر از کار کارمندی انتقاد می کند و از گیر نیامدن کار زیاد ناراحت نیست:«کاری که نهایتا 700 هزارتومان حقوق داشته باشد به چه دردی می خورد؟»از کافه بیرون می روم اما هنوز بحث نخوابیده.
بزرگترین معضل جوانان امروز بیکاریست و انگار کسی ککش نمی گزد.هر روز تعداد زیادی جوان در مکان های مختلف شهر پرسه می زنند و تنها دلیلشان بیکاریست.سری به پارک محل می زنم و با چند مرد مسن تر همکلام می شوم.تقریبا متفق القول اعتقاد دارند جوانان نسل فعلی دنبال کار نیستند و راحت طلبند.مردی می گوید پسری 20 و چندساله دارد و نگران آینده اش است اما بیشترین نگرانی اش از راحت طلبی اوست.سه مرد دیگر هم ، حرف همنشینشان را تایید می کنند.دیگری می گوید:«زمان ما مگر کار راحت گیر می آمد؟زندگیمان را از صفر ساختیم اما جوانان امروز بدون خانه و ماشین هرگز به فکر تشکیل زندگی نمی افتند.» شاید هم راست می گویند.شاید واقعا مشکل از جوانان است.به هر ترتیب امروز بیکاری بلایی به سر جوانان می آورد که شاید رفع این بلا به آسانی نباشد.اگر امروز در جامعه ما ناهنجاری ها زیاد و زیادتر می شود قطعا یکی از دلایلش همین بیکاری است.مشکلی که انگار کمتر کسی از مسئولان ذیربط در فکر بهبود آن هستند.قطعا کسی از دولت انتظار ایجاد کار برای همه ندارد اما همین دولت می تواند با حمایت موثر از بخش خصوصی اشتغالزایی کند.درحالیکه در برنامه های کلان نظام به خصوصی سازی تاکید شده است اما همچنان دولت بیشترین فعالیت را دارد و نشانی از خصوصی شدن نیست.
درس نخوانید لطفا
با وجود هشدارهای یکسال اخیر مقامات دولت تدبیر و امید درباره ورود ۴.۵ میلیون فارغ التحصیل دانشگاهی به بازار کار در آینده ای نزدیک، امسال نیز یک میلیون و ۷۰۰ هزارنفر در رشته های مختلف پذیرفته و راهی دانشگاه ها شده اند. کارشناسان معتقدند کشتی به گل نشسته بازار کار، توانایی پذیرش هزاران کارجوی دانشگاه رفته دیگر را ندارد و باقی ماندن این مسئله باعث می شود تا بحران بیکاری جوانان در سال های آینده بسیار جدی تر شود.
آمارها نشان می دهد نرخ بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی 2 برابر نرخ عمومی بیکاری در کشور است. در گروه تحصیل کرده های دانشگاهی، نرخ بیکاری زنان تا 50 درصد افزایش یافته و عموما بنگاه ها و کارفرمایان اقبال چندانی به پذیرش کارجویان فارغ التحصیل دانشگاهی ندارند.به گزارش مهر، کارفرمایان معتقدند این دست از جویندگان شغل، جز مدرک دانشگاهی هیچگونه تبحر و مهارت دیگری برای عرضه در محیط بنگاه ندارند و از اینرو بسیاری از کارفرمایان تمایلی به تحمل هزینه های آموزش نیروهای فاقد تجربه و مهارت انجام کار ندارند.در این شرایط، بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی به یک مسئله بزرگ برای کشور تبدیل شده و دولت ها در یکی دو دهه اخیر از حل آن عاجز مانده اند. در حال حاضر، صدها هزار نفر از جوانان کشور در رشته های مختلف دانشگاهی مشغول به تحصیل هستند، اما تحصیلات آنها ارتباط چندانی به نیازهای روز بازار کار کشور ندارد و در برخی از رشته ها ممکن است سال های سال از آخرین به روزرسانی درس ها نیز گذشته باشد.
مسئله ای که دولت ها
نمی توانند حل کنند
رئیس جمهور اخیرا خواستار اصلاح روند جذب دانشجو در دانشگاه ها شده و بر این مطلب تاکید کرده که باید رشته های دانشگاهی را با نیازهای بازار کار کشور، منطبق کرد. کارشناسان بازار کار معتقدند دولت ها در سال هایی برای انتقال بخشی از نیروی متقاضی کار و به نوعی سرگرم کردن جوانان، زمینه های ورود به دانشگاه ها را فراهم کردند.این سیاست هم اکنون سال هاست که دنبال می شود و در پی آن هر ساله صدها هزار نفر از مدارس وارد دانشگاه ها می شوند در حالی که برای اشتغال آنها در آینده بسیار نزدیک، هیچ فکری نشده است.این مسئله باعث انباشته شدن تقاضا برای کار از سوی فارغ التحصیلان دانشگاهی شده به نحوی که وزیر کار می گوید بزودی باید منتظر ورود 4 میلیون و 500 هزار کارجوی فارغ التحصیل دانشگاهی به بازار کار کشور باشیم.علاوه بر اینکه سیاست تاخیر در ورود به بازار کار و ایجاد سرگرمی برای جوانان به مرحله اجرا درآمده است، تقاضای عجیب و عطش فراوان خود جوانان برای ورود به دانشگاه ها را نیز نباید از یاد برد. سال هاست که اغلب متقاضیان دانشگاه ها را گروه هایی تشکیل می دهند که پذیرش در هر یک از رشته های تحصیلی برای آنها تفاوت چندانی ندارد.
ورود به دانشگاه در هر رشته ای که شد!
به گزارش اقتصاد ایرانی، افراد رشته هایی را برای ورود به دانشگاه ها انتخاب می کنند تا بالاخره در یک رشته پذیرفته شوند و بین دو تا چند سال را در دانشگاه ها بگذارنند، سپس مدرکی بگیرند هم برای اینکه دیگران بدانند آنها دانشگاه رفته اند و هم اینکه اگر جایی یک زمانی شغلی برایشان پیدا شد، آن مدرک را نیز ارائه دهند بلکه بتوانند استفاده ای نیز از آن ببرند.به بیان ساده تر، اغلب انتخاب هایی که توسط افراد برای ورود به دانشگاه ها صورت می گیرد بی هدف و یا با اهدافی غیر از مباحث علاقمندی به تحصیل در آن رشته خاص، داشتن هدف مشخصی در آینده و مسائلی از این دست صورت می گیرد که البته این مطلب در مورد همه دانشجویان و همه رشته های دانشگاهی صادق نیست.عموما افراد بدون مطالعه و دانستن اینکه رشته تحصیلی انتخاب شده چه جایگاهی در بازار کار دارد، چه آینده ای می توان از طریق آن برای اشتغال متصور بود و مسائل با اهمیتی از این دست؛ وارد تحصیل در دانشگاه ها می شوند. این مسئله باعث تربیت دانشجویانی بی علاقه به مباحث درسی، اتمام تحصیلات با کمترین داشته ها و ناکارآمد در بازار کار کشور می شود.عنوان می شود بخش قابل توجهی از کارجویان فارغ التحصیل دانشگاهی اساسا توانایی پذیرش تصدی های بازار کار را ندارند. کارفرمایی می گفت کارجویان در زمان مراجعه برای جستجوی شغل، تنها دارای مهارت در رانندگی هستند و مدارک دانشگاهی آنها عملا هیچگونه فایده ای برای کار ندارد.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





پیشنهاد سردبیر

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *