پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | آب و آتش

سینمای پتزولد و پرسش‌ها:

آب و آتش





آب و آتش

۱۲ دی ۱۴۰۲، ۲۰:۳۵

«آتشین»، اثری تازه از فیلمساز پرسشگر آلمانی، دربارهٔ جوانانی است که در خانه‌ای نزدیک دریا تعطیلات تابستان را سپری می‌کنند و در این میان هر کسی کاری دارد و روابطی و تنش‌هایی با خود یا دیگری. لئون نویسنده است و به‌جای تفریح می‌خواهد کتابش را بازنویسی کند و فلیکس قصد دارد برای پروژه‌اش ازآدم‌هایی که آب را تماشا می‌کنند عکس بگیرد و نادیا میزبان آنان است. دورتر از آنان، جنگل‌هایی در آتش می‌سوزند و جوانان می‌توانند عبورهواپیماهای آتش‌نشان را در آسمان تماشا کنند. فیلم آتشین (Afire) یا به زبان آلمانی آسمان سرخ، جایزهٔ خرس نقره‌ای هیئت داوران جشنوارهٔ برلین ۲۰۲۳ را به‌دست آورد. همین‌طور توانست توجه به تغییراقلیم را جلب کند و بحث‌هایی دربارهٔ آگاهی و اقدام آدمی نسبت به فجایع طبیعی برانگیزد. این فیلم، دومین فیلم از سه گانهٔ جدید «کریستین پتزولد» است.

پتزولد بعد ازساختنِ باربارا (۲۰۱۲)، ققنوس (۲۰۱۴) و ترانزیت (۲۰۱۸) دربارهٔ هویت و کیستی آدمی، مشغول سه‌‌گانه‌ای دیگر شد؛ اولی بر بستر آب و دومی بر بستر آتش با مضمونِ عشق. اوندین (۲۰۲۰)، دربارهٔ زنی مورخ است که در موزه به مراجعان توضیح می‌دهد چگونه برنامهٔ شهرسازی در برلین -شهری که منشأ آن آب است- در دوره‌های تاریخی و گذر حکومت‌ها تغییر ‌کرده است. داستان فیلم اما برگرفته از افسانه‌ای قدیمی به‌همین نام است؛ اوندین‌ها در آب زندگی ‌می‌کنند و آدمی می‌تواند عاشق آنها شود. این موجود آبزی هنگامی که خیانت ببیند، معشوق را می‌کُشد تا به جهان زیرین آب بازگردد و در آنجا به زیستن ادامه ‌‌دهد. پتزولد می‌پرسد: «این افسانهٔ قرن نوزدهمی در دنیای مدرن چگونه می‌تواند باشد؟» در صحنه‌ای از فیلم، اوندین می‌گوید: «در قرن ۲۱، موزه‌ای به‌شکل قصرِ قرن هجدهمی در مرکز شهر بنا شده است […] و نظریهٔ معماری مدرن به ما یاد می‌دهد که تفاوتی میان این دو نیست.» معشوق اوندین نیز او را ترک کرده است و فیلم می‌پرسد زندگی تکرار است یا پیشرفت امری امکان‌پذیر است؟ اوندینِ قرنِ بیست‌ویکم به برکه‌های برلین بازمی‌گردد؟

حین ساختن فیلمی با محوری‌بودنِ عنصر آب، پتزولد می‌داند دومین فیلم از سه‌‌گانه‌اش دربارهٔ آتش خواهد بود. هنگامی که به کوید-۱۹ مبتلا شده و در بیمارستان، به بازبینی فیلم‌های «اریک رومر» فرانسوی مشغول بود، به این فکر می‌کند سینمای آلمان، فیلم‌های تابستانی -چنانچه سینمای فرانسه از این ژانر غنی است- ندارد. پس، آتشین با عبور دو دوست از جاده‌های جنگلی آغاز می‌شود که ماشین‌شان از کار می‌افتد و آن دو -لئون و فلیکس- باید قبل از تاریکی به اقامتگاهِ محصور در جنگل برسند. درصحنه‌‌ای، وقتی آنها برای خرید به شهرساحلی در کنار دریای بالتیک می‌روند، آگاه می‌شوند که به‌دلیل آتش‌سوزی، راه‌ها بسته شده است و نمی‌توانند ماشین را به تعمیرگاه ببرند. از فیلمساز پرسیده می‌شود با اینکه تغییراقلیم تهدیدی آشکار است، با این حال توسط ما آدم‌هایی که آسیب‌های آن را هنوز مستقیم تجربه‌ نکرده‌ایم، فراموش می‌شود و درنتیجه به زندگی خود می‌پردازیم و خیال می‌کنیم که در امان خواهیم بود. پتزولد پاسخ می‌دهد: «مگر اغلب این‌طور نیست؟ من اهل برلین هستم، در اطراف و نزدیکمان آتش‌سوزی بود و حتی در هوا دوده استشمام می‌کردیم اما یک ساعت بعد مشغول کار خودمان می‌شدیم.» در ادامهٔ صحنه، زمانی که بلندگو اعلام می‌کند مسافرین از رفتن به سمت غرب پرهیز کنند، فلیکس می‌گوید حداقل ۳۰ کیلومتر بین ما فاصه است و به سمت شرق می‌روند‌ تا با ناشر لئون ‌که می‌آید تا ببیند کتاب این نویسندهٔ جوان در چه حال است زمان سپری کنند و هنگامی که سر میز مشغول گفت‌وگو هستند، نادیا (پائولا بیر، بازیگر نقش اوندین) شعری از هانریش هاینه -شاعر رمانتیک قرن نوزدهم- برای مهمانان‌ می‌خواند: «… از قبلیهٔ اَسرا هستم، از مردمانی که هرگاه عاشق شوند هلاک می‌شوند.»

این درام با صحنه‌هایی از طبیعت آرام وهمنشینی انسان با آن و همین‌طور تصاویری دلخراش اما واقعی از فجایع آتش‌سوزی در فصل‌های گرم، توانسته تجربه‌های ملموس ازتخریب‌هایی که تغییراقلیم در پی دارد برای تماشاگر فراهم کند. اما کارگردان تأکید می‌کند: «این فیلم به‌هیچ‌وجه فراخوان به این نیست که لطفاً حمایت مالی کنید تا بتوانیم از جنگل‌ها محافظت کنیم.» هر کسی هم که او را بشناسد و به تماشای فیلم‌هایش بنشیند می‌داند که دربارهٔ تغییراقلیم نیست. بلکه این اثر، دربارهٔ پرسش‌های فیلمسازی خلاق است که وقتی در تبِ کوید-۱۹ می‌سوخت، به یادِ جنگل‌های سوخته در یونان، پرتغال و ایتالیا می‌افتاد و هنگامی که بازمانده‌های آتش‌سوزی در ترکیه را مقابل خود می‌بیند، شوکه می‌شود از اینکه زمین چگونه می‌تواند این‌چنین بعد از آتش مرده باشد. پس به این صرافت می‌افتد حالا که آتش به جان زندگی می‌‌آید و دیگر معلوم نیست تجربه‌های آدمی از فراغت تعطیلات چه باشد، پس زودتر فیلمی ساخته شود دربارهٔ تابستان که هم سینمای آلمان حرفی در این ژانر داشته باشد و هم عشاق را این‌‌بار نه آفتابِ دریا که شعله‌ها بسوزاند.

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *