پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | غلبهٔ جنگلداری اقتصادی بر جنگلداری بوم‌شناختی

چرا صیانت از منابع طبیعی سامان نخواهد یافت؟

غلبهٔ جنگلداری اقتصادی بر جنگلداری بوم‌شناختی

دوآتشه‌ترین هواداران «قانون مترقی توقف بهره‌برداری چوبی از جنگل‌های شمال»، هم مخالف «برنامه» و «طرح» برای مدیریت جنگل‌های شمال کشور نیستند





غلبهٔ جنگلداری اقتصادی بر جنگلداری بوم‌شناختی

۷ آذر ۱۴۰۲، ۲۱:۰۰

با توجه به نامگذاری چهارمین کنفرانس بین المللی و هفتمین کنفرانس ملی «صیانت از منابع طبیعی و محیط زیست و پنجمین همایش ملی جنگل ایران» که در برگیرنده چندین همایش و کنفرانس ملی و فراملی است، پیش‌بینی می‌شد تا نظر به چالش‌های کشور در این بخش، گفتمان‌هایی زیربنایی پیرامون «صیانت از منابع طبیعی و محیط زیست» در این گردهمایی شکل بگیرد و درباره راهکارهای برون‌رفت از این چالش‌ها یا دست کم کاستن از پیامدهای آن هم اندیشی شود. ولی برآیند و برونداد آنچه که رخ داد و دست کم در رسانه‌ها پوشش داده شد، همان چرخه پرتکرار و پافشاری دوباره کارشناسان تنها درباره «جنگل»، آن هم تنها «جنگل‌های شمال» و از میان جنگل‌های شمال هم تنها بر «جنگل‌های برخوردار از توانایی خودگردانی اقتصادی و مالی» بود. چرخه پرتکراری که دیگر برای همه دغدغه‌مندان این بخش با هر رویکرد و نگرشی، آزاردهنده شده است.

 

«چهارمین کنفرانس بین المللی و هفتمین کنفرانس ملی صیانت از منابع طبیعی و محیط زیست و پنجمین همایش ملی جنگل ایران» هفته گذشته به میزبانی دانشگاه محقق اردبیلی برگزار شد. پس از خداقوت و خسته نباشید به همه دست‌اندرکاران این رویداد علمی، نقدی بر روند برگزاری این گردهمایی بزرگ کارشناسان منابع طبیعی کشور دارم که تلاش می‌کنم کوتاه و گویا آن را در این یادداشت با وجدان‌های دادمند و دادگر در میان بگذارم، بلکه پاسخی درخور و شایسته دریافت دارم.

 

اگرچه می‌دانم پرداختن به این گزاره، برخی زخم‌های کهنه و درمان نشده را بار دیگر خواهد خراشید و نمک بر آن خواهد پاشید، ولی چاره‌ای نیست و نمی‌توان آنچه که در این گردهمایی رخ داده را نادیده انگاشت. بخشی از این رویداد که با نام «صیانت از منابع طبیعی و محیط زیست» برگزار شد، میدانی برای پرداختن دوباره به کشمکش «بله» یا «خیر» به طرح‌های سنتی و پیشین جنگلداری فراهم ساخت با این ناهمگونی که چینش سخنران‌ها در این رخداد علمی‌به گونه‌ای بود که وزنه هواداران طرح‌های سنتی و نگاه «جنگلداری اکونومیک» را سنگین‌تر می‌کرد. آنچه مایه شگفت است اینکه استادان و کارشناسان و دانشگاهیان با گذشت بیش از هفت سال از «توقف بهره‌برداری چوبی از جنگل‌های شمال»، هنوز نتوانسته‌اند یا نخواسته‌اند طرحی جایگزین حتا برای انجام در پهنه‌ای کوچک بنگارند و به واکاوی و روشنگری پیرامون آن بپردازند ولی همچنان و پرتکرار از ایراد‌ها و ناتوانی‌های «تنفس جنگل» می‌گویند! از آنجایی که بر بنیان گفتگو‌های پرچالش گذشته می‌دانم و پیش‌بینی می‌کنم که این یادداشت هم با اتهام نپذیرفتن و ناهمسویی با «طرح» و «برنامه» برای مدیریت جنگل روبرو خواهد شد، بار دیگر بر این دیدگاه پا می‌فشارم و یادآور می‌شوم که دوآتشه‌ترین هواداران «قانون مترقی توقف بهره‌برداری چوبی از جنگل‌های شمال»، هم مخالف «برنامه» و «طرح» برای مدیریت جنگل‌های شمال کشور نیستند. مدیریت سامان‌مند همه جنگل‌های کشور، «طرح» می‌خواهد و امروز گاه آن است تا رویکرد این طرح‌ها از نگاه «جنگلداری اکونومیک» به «جنگلداری اکولوژیک» یا همان «جنگلبانی» تغییر یابد. اگر دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌ها یا بخش اجرای کشور نمی‌توانند یا نمی‌خواهند طرحی بر مبنای «جنگلداری اکولوژیک» بنگارند، این هرگز نمی‌تواند به معنای رهیافت یا چراغ سبزی برای پناه بردن دوباره به طرح‌های «جنگلداری اکونومیک» و «چوب محور» گذشته باشد. بادر نظر گرفتن تجربه شصت ساله چیرگی چنین نگرشی بر جنگل‌های شمال کشور، «افکار عمومی» به همان اندازه که هوادار و پشتیبان «جنگلداری اکولوژیک» است، ناسازگار با چنین رویکردی هم هست.
 

به سرنویسی که برای این یادداشت کوتاه برگزیدم باز می‌گردم. چرا چنین می‌اندیشم که «صیانت از منابع طبیعی سامان نخواهد یافت؟» چون جامعه علمی‌ما «منابع طبیعی و محیط زیست» را فقط در جنگل، جنگل را تنها در هیرکانی و هیرکانی را هم تنها در پارسل‌ها و توده‌های برخوردار از توان تولید چوب می‌جویند! پیشتر یادداشتی در نکوهش و خرده‌گیری دیدگاه 7 درصدی‌های منابع طبیعی نوشته بودم. از دید من در آن یادداشت، هفت درصدی‌ها آن دسته از کارشناسان و استادانی هستند که سازوکار مدیریتی و همه دانش منابع طبیعی را تنها در 7 درصد جنگل‌های کشور دیده‌اند. همان‌هایی که منابع طبیعی و جنگل را تنها در یک میلیون هکتار از جنگل‌های شمال که برخوردار از توان تولید چوب است می‌جویند و با 13 میلیون هکتار جنگل دیگری که در کشور هست ولی توان تولید چوب ندارد، کاری ندارند. در این یادداشت آن دیدگاه گذشته را ویرایش و به روزرسانی می‌کنم. امروز صدای جامعه علمی‌هفت درصدی علیه «قانون مترقی توقف بهره برداری چوبی از جنگل‌های شمال» بلند نیست بلکه این صدا، پژواک ناموزون و گوشخراش نگرش یک گروه تنها 0.7 (هفت دهم) درصدی است که خود را سکان‌دار  و پرچمدار مدیریت این عرصه می‌پندارد و هیچ بخش دیگری را در این عرصه نمی‌بینند و به رسمیت نمی‌شناسند. 

چطور می‌شود کارشناس، پژوهشگر و دغدغه مند منابع طبیعی بود ولی 133 میلیون هکتار از عرصه‌های منابع طبیعی کشور را نادیده انگاشت و با این همه چالش و مشکل باز هم تنها گرداگرد آن یک میلیون هکتار «معدن چوب» چرخید و پیرامون آن به ابراز دغدغه و نگرانی پرداخت؟ امروز «منابع طبیعی» چه در بخش آموزش در دانشگاه‌ها، چه در بخش پژوهش در موسسات تحقیقاتی و چه در بخش اجرا در دستگاه کارگزاری این بخش باید به این پرسش زیربنایی که آینده زیستی کشور را به گروگان گرفته پاسخ دهند که چرا طرح و برنامه را تنها برای هفت دهم درصد از سرمایه منابع طبیعی ایران می‌خواهند؟ چرا در نزدیک به هفتاد سال گذشته که نیمی‌از همین جنگل‌های هیرکانی و همه نزدیک به دوازده میلیون هکتار جنگل غیر شمالی کشور بدون طرح جنگلداری به حال خود رها شده بود و همچنان نیز چنین است، پژواک «مصیبت‌خوانی» و «وا اسفا» درباره آن «رهاشدگی»‌ها به گوش نمی‌رسید؟ چنانچه ساختار‌های آموزشی و پژوهشی و اجرایی کشور در این بخش تنها «هیرکانی بنیان» و «چوب محور» است، پیشنهاد می‌شود نام فراگیر «منابع طبیعی» و «جنگل» را از سردر دانشکده‌ها و سازمان‌ها و پژوهشگاه‌ها برداشته و نامی‌درخور نگرش موجود را برای سازوکار آموزش و پژوهش و اجرا برگزینند و چنانچه بر گردهمایی آموزش و پژوهش و اجرا زیر نام پرآوازه «منابع طبیعی»” پافشاری می‌شود، باید به همه پاره‌ها و پایه‌های «منابع طبیعی» پرداخته شود و نگاه یکسویه به یک میلیون هکتار جنگل برخوردار از توان تولید چوب برچیده شود.
 

چشم‌داشت‌ها چنین بود که رویداد دانشگاه محقق اردبیلی، نه پنجره بلکه دروازه نوینی را به سوی واژگانی همچون «محیط زیست» و «منابع طبیعی» کشور می‌گشود و به بخش‌های فراموش شده و هرگز پرداخته نشده محیط زیست و منابع طبیعی ایران تلنگری می‌زد. چشم داشت‌ها از این گردهمایی بزرگ کارشناسان این بود که نگاه به «طبیعت» را پیرایش و ویرایش می‌کرد ولی چنانچه تنها یک سخنرانی انجام شده پیرامون بایستگی «نگاه کل‌نگر به جنگل» که بر کاهش هرچه بیشتر «دخالت در جنگل» پافشاری داشت و یک یادداشت نوشته شده پس از برگزاری این رویداد در یکی از روزنامه‌ها که بر «نگاه اکولوژیک» به جنگل پرداخت را از روند این رویداد علمی‌کنار بگذاریم، دیگر بخش‌های این همایش ملی و بین‌المللی، پرداختن چندباره به همان پرسمان‌ها و گزاره‌های پرچالش و تکراری گذشته بود. پرسمان‌های پرچالشی که گویا دو سوی این میدان، برنامه و اراده ای برای هم افزایی و همکاری پیرامون آن ندارند چرا که درک و دریافتی هماهنگ از آنچه که بر محیط زیست و منابع طبیعی ایران می‌گذرد روی میز نیست.

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

مسافران قطار مرگ

مسافران قطار مرگ

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *