پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | حفاظت از حیات‌وحش در مترو!

جامعه‌شناسی به یاری محیط‌زیست برمی‌خیزد

حفاظت از حیات‌وحش در مترو!

در این جستار کلیات شیوهٔ برساخت واقعیت محیط‌زیستی به مسئلهٔ اجتماعی تشریح شد





حفاظت از حیات‌وحش در مترو!

۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳، ۲۰:۵۳

درحالی‌که بخش زیادی از آسیب‌های محیط‌زیست از سوی نهاد دولت‌ و پیمانکاران آن و در مناطقی دور از دسترس مردم ساکن شهرها رقم می‌خورد، سازمان حفاظت محیط‌زیست تلاش دارد با تبلیغات در دل شهرها به مصاف مسائل برود. اما استفادهٔ ناقص از شیوه‌های افزایش آگاهی عمومی در راستای حفاظت از محیط‌زیست ممکن است به ابزاری در راستای عکس اهداف خود تبدیل شوند. در این متن سعی شده است جایگاه و سازوکار کلی افزایش آگاهی عمومی برای سیاستگذاری‌ها در راستای حفاظت از محیط‌زیست ترسیم شود.

قسمت یکم: ایران کشوری است که آب برای مردمش مایهٔ حیات است، اما بهره‌برداری از این مادهٔ ارزشمند به‌درستی صورت نمی‌گیرد. بنابر گزارش‌ها از موهبت نازل‌شده از آسمان حدود ۷۰ درصد در بخش کشاورزی به‌مصرف می‌رسد و رقم ناچیز پنج درصد سهم دو بخش خانگی و صنعت است. مشخص است که راه‌حل معضل کم‌آبی در ایران را باید در زمین‌های کشاورزی و در اصلاح سیستم فرسودهٔ کشت جست. می‌دانیم این اصلاحات نیازمند هزینه است. هزینهٔ گزاف را می‌توان به قسمت‌های کوچکتر تقسیم کرد و هر سال مثلاً یک‌بیستم از بار این مخارج را برداشت؛ که اگر بر فرض ۱۰ سال پیش چنین تصمیمی گرفته می‌شد، چشم‌اندازی وجود داشت که تا ۱۰ سال دیگر عمده معضلات مربوط به آب در ایران حل می‌شود. اما درعوض شاهدیم که طی این سال‌ها بر در و دیوار شهر‌هایمان، جایی که آن سه درصد مصرف آب خانگی رقم می‌خورد، برای طراحی و نصب انواع آگهی‌هایی هزینه می‌شود که شهروندان را به «درست» مصرف کردن آب تشویق می‌کنند.

 

قسمت دوم: چندروز پیش برای رفتن به مقصدم از مترو استفاده کردم. در ایستگاه تربیت‌مدرس از قطار پیاده شدم و راهم را به‌سمت خروج پی گرفتم. روی پله‌برقی که بودم تابلو‌های متعدد نصب‌شده روی دیوارها توجهم را جلب کردند. انواع حیوانات حیات‌وحش خارق‌العادهٔ ایران، هرکدام یک قاب مجزا به خود اختصاص داده بودند. یکی توله‌یوزپلنگانی را نمایش داده بود با این نوشته: «یک قدم تو، یک قدم من، گام‌هایی بلند برای داشتن تنوع زیستی پویا». تابلو دیگر با عکس یک توله‌خرس سیاه آسیایی با این پیام: «طبیعت و حیات‌وحش ما بیش از هر زمانی اکنون نیازمند حفاظت است». عکس بعدی یک افعی شاخدار دم‌عنکبوتی با متن: «با تخریب محیط‌زیست، نبض زندگی‌مان را قطع نکنیم»؛ هر تابلو با یک پیام عبرت‌آموز و لوگو از سازمان حفاظت محیط‌زیست مزین شده بود.

من ربط مستقیمی بین این دو موضوع می‌بینم. هر دو به محیط‌زیست مربوطند و همچنین هر دو مسائلی هستند پیچیده که ربط مستقیمی با زندگی شهرنشینی ندارند.

اگر منافع سیاسی دولتیان به حمایت از محیط‌زیست و حیات‌وحش گره بخورد، این منافع سیاسی با منافع اقتصادی دولت از توسعه در تعارض می‌گیرد و آنگاه تازه دغدغه‌مندان و فعالان محیط‌زیست فرصتی برای شنیده‌شدن خواهند یافت

به‌راستی من شهروند تهرانی که تابه‌حال حتی یکی از این گونه‌های جانوری را از نزدیک مشاهده نکرده‌ام، آیا می‌توانم برای داشتن تنوع زیستی پویا گام بردارم؟ برای مثال، ۳۰ کیلومتر از جادهٔ عباس‌آباد-میامی در مسیر تهران به مشهد نیازمند فنس‌کشی و احداث زیرگذر مخصوص عبور حیوانات حیات‌وحش است تا یوزپلنگ در شرف انقراض ما در جاده تلف نشود؛ عاملی که در حال حاضر مهمترین تهدید برای یوز آسیایی به‌حساب می‌آید و طی یک دههٔ گذشته ۹ فرد از این گونهٔ ارزشمند را به کام مرگ کشانده است. فنس‌کشی و احداث زیرگذر مخصوص حیات‌وحش در جادهٔ عباس‌آباد-میامی اکنون به حدود ۲۰ میلیارد تومان بودجه نیاز دارد. مسئله کاملاً روشن است. راه‌حل آن مشخص است. آگاهی عمومی دربارهٔ این گونهٔ ارزشمند تا حد قابل‌قبولی افزایش یافته است. خواست عمومی شکل گرفته و هزینهٔ پروژه نیز برآورد و تصویب شده است. اما چرا این پروژه تا امروز روی زمین مانده؟ من شهرنشین متروسوار چه اقدامی می‌توانم برای حفظ یوزپلنگ ایرانی انجام دهم؟ برای تعارض خرس سیاه آسیایی با کشاورزان استان‌های جنوب‌شرقی کشور یا جلوگیری از شکار هوبره چطور می‌توانم ثمربخش باشم؟ چگونه می‌توانم برای کاهش خطر انقراض افعی دم‌عنکبوتی گام بردارم؟

 

بله! افزایش آگاهی عمومی و آموزش می‌تواند در نوع رفتار انسان با طبیعت ثمربخش باشد و در جای خود مهم است. اما وقتی دولت در مقام مهمترین عامل تهدیدکنندهٔ حیات‌وحش و درعین‌حال متولی حفاظت از آن قدم کوچکی مثل احداث زیرگذر و فنس‌کشی در راستای حفظ گونه‌های زیستی برنمی‌دارد، چرا حفاظت را از شهروندان طلب می‌کند؟ آیا می‌شود رفتار رانندگی ۹۰ میلیون انسان را با نصب تابلو و «فرهنگسازی» کنترل کرد تا هیچ‌کسی خلاف آن عمل نکند؟ آیا عقلانی است که به‌جای صرف ۲۰ میلیارد تومان برای حل یک معضل، انتظار داشته باشیم ۹۰ میلیون ایرانی به تابلوها توجه کنند و توصیه‌های روی آنها را رعایت کنند؟ همان‌طورکه نرخ جرم هرگز در هیچ جامعه‌ای صفر نخواهد شد، همیشه مردمانی هم پیدا می‌شوند که در جاده احتیاط کافی به خرج ندهند. جاده در ذات خود برای یوزپلنگان خطرناک است.

 

حال بیایید از زاویهٔ دیگری به موضوع نگاه کنیم. اطلاع‌رسانی در شهرها به شرطی مفید است که ذهن شهروندان را به موضوع حفاظت از گونه‌های زیستی حساس کند، نه اینکه آنها را در مقام متهم، بی‌فرهنگ یا نادان قرار دهد. حساسیت اذهان نیرویی است برای افزایش فشار بر مسئولان تا به اتخاذ تصمیم‌های درست هدایتشان کند. از دست من شهروند تنها این کار برمی‌آید که مطالبه‌گری کنم؛ از سازمان حفاظت محیط‌زیست، از دولت و مجلس، از صنایعی که به‌خاطر تضاد منافع کوتاه‌مدتشان با حفاظت از محیط‌زیست چهرهٔ تخریب‌گر محیط‌زیست خود را پشت اشتغالزایی و توسعه پنهان کرده‌اند و از سایر ذی‌نفعانی که مستقیم در نابود کردن یا حفظ محیط‌زیست مسئول‌اند.

 

 ادعاسازی چگونه کار می‌کند؟

 وقتی با یک مسئلهٔ محیط‌زیستی مثل خطر کاهش تنوع زیستی در حیات‌وحش مواجهیم، دو گروه عمده نقش ایفا می‌کنند. حیات‌وحش که زبانی جز نشانه‌های آسیب برای بازگو کردن فشار واردشده بر خود ندارد و انسان‌ها که تخریب و حفاظت را انجام می‌دهند که در هرصورت برای آنچه در حال وقوع است، مسئولیت دارند. وقتی از انقراض حرف می‌زنیم، درواقع داریم دربارهٔ «نوع رفتار بشر» با طبیعت صحبت می‌کنیم. بشری که هرچه بیشتر توسعه می‌یابد، فشار بیشتری را بر طبیعت وارد می‌کند و دقیقاً در همین لحظه است که درمی‌یابیم داریم دربارهٔ سازوکارهایی که انسان، دولت و نهادهای اجتماعی درون آنها به فعالیت می‌پردازند گفت‌وگو می‌کنیم. جامعه‌شناسی از همین دریچه وارد حوزهٔ محیط‌زیست و حیات‌وحش می‌شود.

 

سه دستهٔ کلی ذی‌نفعان را می‌توان برشمرد. دستهٔ نخست گروه‌هایی‌ هستند که فعالانه دغدغهٔ حفاظت دارند، مثل سازمان حفاظت محیط‌زیست، کارشناسان محیط‌زیست و حیات‌وحش، محیطبانان و ان‌جی‌او‌های فعال در این حوزه. دستهٔ دوم گروه‌هایی هستند که به‌شکلی در به‌خطر افتادن تنوع زیستی دخالت دارند، مثل تمام وزارتخانه‌ها و سازمان‌های دولتی که مسئولیتشان به‌نحوی با توسعه تعریف می‌شود، شرکت‌های اقتصادی دولتی، خصوصی و خصولتی که یا پیمانکار بخش‌های توسعه‌ای دولت هستند و یا مستقل‌اند اما فعالیتشان به حیات‌وحش آسیب وارد می‌کند. همچنین کشاورزان، چوپانان و بومیانی که تماس مستقیمی با حیات‌وحش دارند و گاهی منافعشان با حیات‌وحش در تعارض قرار می‌گیرد در دستهٔ دوم جای دارند. دستهٔ سوم نیز مردم شهری و روزنامه‌نگاران‌اند که مستقیم با حیات‌وحش در ارتباط نیستند و منافع مشترک یا تضاد منافع مستقیمی با آن ندارند. ما در اینجا خود را در جایگاه گروه نخست قرار داده‌ایم و روی سخن این نوشته با این گروه است.

 

حفاظت از حیات‌وحش هزینه در بر دارد، اما پول نه‌فقط در ایران بلکه در تمام جهان در دستان موتور توسعه است. همان سازمان‌ها و شرکت‌هایی که در تهدید حیات‌وحش دخالت دارند، صاحب پول و قدرت و نفوذ هم هستند و معمولاً منافع خود را در همان مدل از توسعه می‌بینند که هزینه‌های مربوط به توسعهٔ پایدار و حفاظت از تنوع زیستی در آن در نظر گرفته نشده است. این گروه اگر آگاهی اکولوژیکی نداشته باشند (می‌دانیم که منفعت در شکل‌دهی به درک انسان از وقایع نقش‌آفرینی قدرتمندی دارد)، نخواهند توانست آن منافع بلندمدت پایدار را که با حفظ محیط‌زیست حاصل می‌شود، ملاحظه کنند و درنتیجه از ثروت، قدرت و نفوذ خود برای مخالفت با گروه نخست و تضعیف آن بهره خواهند جست. این یک روند طبیعی جریان منافع در همه‌جای دنیا و در همهٔ حوزه‌هاست که ایران هم از آن مستثنا نیست. همانند رقابت‌های سیاسی میان احزاب عمل می‌کند؛ رقابتی که از قضا در شرایط برابر رقم نمی‌خورد.

 

در این رقابت دو برگ برنده در دستان حافظان دغدغه‌مند محیط‌زیست است. یکم، آگاهی نسبت‌به آن خطری که آیندهٔ همگان، از جمله خود رقیب را تهدید می‌کند و همچنین بینش دربارهٔ راه‌حلی که در بلندمدت منافع همگان و از جمله طرفداران توسعه را تأمین می‌کند. دوم، گروه سوم. در این میدان بازی، گام نخست آگاهی‌بخشی عمومی دربارهٔ اهمیت حیات‌وحش، آسیب‌های واردشده، پیامدهای قابل‌انتظار و راه‌حل‌های عملی برای سازگار کردن الگوهای توسعه با حفاظت از محیط‌زیست است که دو گروه دوم و سوم مخاطبان آن هستند. در گروه دوم آموزش می‌تواند به‌ویژه در رفتار کشاورزان، چوپانان و بومیان با حیات‌وحش مؤثر واقع شود، هرچند منع‌ها و مشوق‌های قانونی و اقتصادی هم لازم است. اما برای شرکت‌ها، سازمان‌ها و دولت که منافعشان به‌شکل پیچیده‌تری سازمان یافته است و آموزش اثرگذاری کمتری دارد. برای جلب‌نظر آنها باید از گروه سوم کمک گرفت. فرآیند برساخت واقعیت محیط‌زیستی به‌شکل واقعیت اجتماعی و ادعاسازی از این لحظه و با خطاب قرار دادن گروه سوم آغاز می‌شود. می‌توان با چسباندن پوستر و تابلو بر در و دیوار شهر و مترو شهروندان را نسبت‌به وجود گونه‌های ارزشمند جانوری و گیاهی در ایران آگاه کرد. می‌توان از طریق رسانه‌های جمعی و مباحث درسی ضرورت وجود گونه‌های زیستی، نقشی که در اکوسیستم ایفا می‌کنند و نیز تهدید‌هایی که متوجه آنهاست را بازگو کرد تا ذهن جمعی جامعه نسبت‌به این موضوعات حساس شود. می‌توان کانون‌های مسئله و نیز راه‌حل‌های پیشنهادی را با بیانی ساده برای گروه سوم تشریح کرد تا مطالبهٔ جمعی آگاهانه دربارهٔ مسئله شکل گیرد.

 

ضمن تأکید بر اهمیت افزایش آگاهی فعالان اقتصادی و دولت دربارهٔ مسئلهٔ مورد بحث، اما کلید اصلی تغییر رفتار شرکت‌ها و سازمان‌ها در قبال محیط‌زیست در دست دولت است تا با قانون و بخش‌نامه بر آنها فشار وارد کند. اما دولت نیز منافع سیاسی و اقتصادی از توسعه (هر نوع توسعه‌ای) می‌برد و به‌راحتی حاضر به دست‌شستن از این منافع نیست. زمین بازی دولت سیاست است. اگر منافع سیاسی دولتیان به حمایت از محیط‌زیست و حیات‌وحش گره بخورد، این منافع سیاسی با منافع اقتصادی دولت از توسعه در تعارض قرار می‌گیرد و آنگاه تازه دغدغه‌مندان و فعالان محیط‌زیست فرصتی برای شنیده‌شدن خواهند یافت. منافع سیاسی دولت از انتخابات، رسانه، سازمان‌های مردم‌نهاد غیرانتفاعی، مطالبه‌گری‌های عمومی و مردمی و انواع بازی‌های سیاسی اثر می‌پذیرد.

صحبت از برساخت گفتمان حفاظت و نقش اقتصاد، سیاست و فرهنگ در این برساخت طول و تفصیل بسیار دارد، اما ناگزیرم فعلاً به همین اندازه اکتفا کنم و همین‌جا نقطهٔ پایان این مقاله را بگذارم.

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشترین بازنشر