پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | ستایش مؤلف یگانه

گزارش مراسم نکوداشت محمدعلی موحد به مناسبت صدسالگی او

ستایش مؤلف یگانه

خیابان از جمعیت آدم‌ها و ماشین بند آمده بود





ستایش مؤلف یگانه

۴ خرداد ۱۴۰۲، ۰:۰۰

خیابان از جمعیت آدم‌ها و ماشین بند آمده بود. دوستدارانش از شهرهای مختلف ایران خودشان را به تهران رسانده بودند. انبوه جمعیتِ پیر و جوان مسیر سربالایی خیابان منتهی به مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی را پیاده طی می‌کردند تا شاهد نکوداشت مردی باشند که سالیان دراز دل در گرو فرهنگ ایران دارد.
«محمدعلی موحد» روز سه‌شنبه دوم خرداد یکصد ساله شد و ششصدوهفتادویکمین شب از شب‌های بخارا به او اختصاص یافت. مجلّه بخارا با همکاری مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی و نشر کارنامه جشن یکصدسالگی این مورخ، ادیب و عرفان‌پژوه را برگزار کرد. مراسمی که در آن ژاله آموزگار، حسن انوری، شهرام ناظری، مصطفی ملکیان، مقصود فراستخواه، سیروس علی‌نژاد، مسعود جعفری‌جزی، علی دهباشی‌ و… حضور داشتند و از «موحد» گفتند.

جمعیتی نزدیک به 2 هزار نفر برای او آمده بودند که در برابر تشویق‌های بی‌وقفه متواضع بود. «شما بنده خوشبخت خداوند هستید که چنین سعادتی نصیب شما شده و سه نسل از هموطنان شما شوق دیدار شما را دارند.» این را علی دهباشی، سردبیر بخارا در ابتدای مراسم گفت. عده‌ای روی زمین نشسته و افراد دیگری دور تا دور سالن ایستاده، نظاره‌گر برگزاری برنامه بودند. سالن اصلی که پُر شد بقیه افراد به سمت سالن‌های دیگر هدایت شدند تا مراسم را از طریق صفحه نمایش تماشا کنند. افرادی که باز هم صندلی سالن‌ها را خالی نگذاشتند.
محمدکاظم موسوی بجنوردی، مدیرعامل دایرهالمعارف بزرگ اسلامی که نتوانسته بود به این مراسم بیاید، با ارسال پیامی ویدیویی گزیده‌ای از موحد و فعالیت‌هایش گفت: «در دانشگاه تهران درس حقوق خواند و به کاروان حقوقدانان پیوست. اما مانند دوست علامه خود، شادروان استاد زریاب کوشید جوانب بیشتری از فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی را بشناسد و در کمال امانت‌داری به اهل روزگار منتقل کند.»
کتاب «خواب آشفته نفت» که به تاریخ معاصر ایران در دوره نخست وزیری مصدق و بعد از ‌آن و ماجرای نفت می‌پردازد، از جمله آثار موحد است که به گفته موسوی بجنوردی، شغل موحد در شرکت ملی نفت موجب شد تا به نگاشتن چنین کتابی روی بیاورد. دایره آثار موحد البته به تاریخ محدود نیست چنان که به گفته بجنوردی او با آثار پرشمارش در زمینه تصحیح و تعلیق، ترجمه، سروده، شرح و تفسیر «شقوق گوناگون علوم انسانی را جست‌وجو کرده و این برآمده از روح کنجکاو اوست و ما چه خوش‌بخت و خوش‌وقتیم که معاصرش زیست می‌کنیم، آثارش را می‌خوانیم و بهره می‌بریم.»

ژاله آموزگار: در شگفتم که چگونه کسی می‌تواند هم شاعر، هم ادیب، هم نویسنده خوش‌قلم، هم مورخ و سخنران، هم عرفان‌پژوه و هم حقوق‌دان برجسته‌ای باشد ولی مهربان و مردم‌دار، بدون ذره‌ای تکبر

سده بزرگان تکرارنشدنی
«ژاله آموزگار» از همان ابتدای مراسم نگاهش و لبخندش با تحسین همراه بود. تحسینی که در سخنرانی این پژوهشگر زبان‌های باستانی هم هویدا شد: «قرنی که عمر پربرکت استاد موحد را در بر می‌گیرد، سده بزرگان تکرارنشدنی است. شخصیت‌هایی ارزنده و تاثیرگذار که در جای‌جای ایران زاده شدند، با استعدادهای درخشان در زمینه‌های گوناگون. شرایط مناسبی برای ایشان فراهم آمد. هرکدام در راهی که برگزیده بودند، محکم و استوار گام برداشتند و ارکان توسعه ایران عزیز ما را تا آنجا که می‌توانستند و هرکدام با تخصصی که داشتند، پایه‌ریزی کردند و کوشیدند این سرزمین را به شاهراه پیشرفت هدایت کنند. برخی راهی غرب شدند تا بیشتر بیاموزند و با دست‌های پر و با تجربه‌های بیشتر در خدمت مردمانی باشند که به آنها تعلق داشتند. همگی غم ایران داشتند و آبادی ایران و اعتلای فرهنگ آن، کعبه آمال‌شان بود. هدف‌شان خدمت بود، نه مال‌اندوزی. آموخته‌های‌شان به آنها بی‌نیازی خاصی بخشیده بود و کوشش در نیل به اهداف والای‌شان رضایت خاطرشان را فراهم می‌کرد. اگر ثروتی را نیز از راه درست اندوختند، یا از پدران‌شان به ارث بردند، بار شترها نکردند و از مرزها عبور ندادند. دارایی‌های‌شان را در همین آب‌وخاک به چرخه تولید سپردند. استاد ما دکتر موحد عزیز نیز یکی از بزرگان این دوران است؛ زاده تبریز با دوران تحصیلی نه‌چندان آسان.»
او به دلیل قلم شیوایی که داشت و پس از ترجمه سفرنامه ابن بطوطه مورد توجه کسانی چون مجتبی مینویی و محمدعلی جمال‌زاده قرار گرفت. به علت همین انبوه استعدادها در این شخصیت است که «آموزگار» درباره او گفت: «در شگفتم که چگونه کسی می‌تواند هم شاعر، هم ادیب، هم نویسنده خوش‌قلم، هم مورخ و سخنران، هم عرفان‌پژوه و هم حقوق‌دان برجسته‌ای باشد ولی مهربان و مردم‌دار، بدون ذره‌ای تکبر. فارغ‌التحصیل دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران باشد و تا درجه دکتری پیش برود. ریزه‌کاری‌های حقوق بین‌الملل را در کمبریج و در دانشگاه لندن بیاموزد و در همان حال به‌دنبال نسخه‌های ایرانی در موزه بریتانیا باشد و سلوک‌‌الملوک روزبهان خنجی بشود ثمره این تلاش‌ها. در بازگشت به ایران، در کنار کار وکالت، دیباچه‌ای برای حقوق مدنی تنظیم کند و در مجامع بین‌الملل بهترین وکیل مدافع منافع ایران باشد. «خواب آشفته نفت» را بنویسد، به «سنت و مسائل حقوقی آن» بپردازد، با کتاب «یادگذشته و اندیشه آینده در تاریخ ایران و صنعت نفت» حقایقی را تشریح کند. با مقالاتی مالکیت ایران را بر جزایر تنب و ابوموسی مستدل کند. با کتاب «در خانه اگر کسی است»، با اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق‌های آن همراه شود، به عدالت و انرژی بپردازد، چهار مقاله درباره آزادی ترجمه کند و از مالیات سرانه سخن بگوید. «حدیقه‌الحقیقه» را تصحیح کند، ترجمان خصوص‌الحکم ابن‌عربی باشد و بر آن تعلیقات بنگارد، گزیده‌هایی از «فیه مافیه» را در اختیار علاقمندان بگذارد و با ابن‌بطوطه به سفر برود. با ترجمه «به گودگیتا» بخش اسرارآمیزی از کتاب «سال‌ها» را تا بیرون کشد، به دنبال شمس‌تبریزی و مقالاتش به «تماشای خورشید» رود و «در جست‌وجوی آینه» باشد، در «باغ سبز» «شمس پرنده» را ببیند و… اینجاست که با این‌همه تنوع در آثار باید بیتی از قطعه شعر استاد دکتر شفیعی عزیز را خواند که می‌گوید: آن موحد کاو به توحید نظر/ جمع کرده جمله اضداد ما.»
آموزگار صحبت‌های خود را با خاطره‌ای از مراسمی که چند سال پیش در تبریز برای موحد برگزار شد به پایان برد: «من شخصا با دیدن چنین صحنه‌ای اشک ریختم!» آموزگار در خاطره خود تعریف کرد که در مدرسه‌ دخترانه‌ای در تبریز و در منطقه‌ای نه چندان مرفه یکی از دختران پیش آمده و گفته: «من از طرف هم‌کلاسی‌هایم به شما قول می‌دهم که این خدمت شما را همگی جوابگو باشیم، خوب درس بخوانیم و آرزوی شما را که اعتلای ما دختران است، برآورده کنیم.»
«درخشش ابدی یک ذهن زیبا در عصر ما»
هنوز افرادی داشتند وارد سالن می‌شدند که حسن انوری صحبت‌های خود را اینگونه شروع کرد: «ساعتی قبل از اینکه به اینجا بیایم به فضای مجازی نگاه کردم تا ببینم درباره استاد موحد چه نوشته‌اند. یک نفر نوشته بود: «درخشش ابدی یک ذهن زیبا در عصر ما» و در جایی دیگر نوشته بودند: «اکسیر نایابی از جمع خرد، دانش و فروتنی.» جز اینها نمی‌توانم چیزی درباره موحد بگویم.»
این استاد ادبیات در ادامه به این نکته اشاره کرد که موحد به شعر و ادب ترکی مسلط بوده؛ ویژگی‌ای که ژاله آموزگار در صحبت‌های خود نیز درباره آن گفته بود: «ایشان صمیمانه می‌گویند خاستگاه من آذربایجان است سرشار از فولکلورهای شیرین‌ و تصریح می‌کند که اظهار علاقه به آذربایجان و فولکلورهای آن هیچ‌گونه تعارضی با علاقه ایشان به فرهنگ ملی و زبان فارسی ندارد.»
در پی همین اشاره‌ها به شعر و ادب تبریز، از شاعر معاصر آذربایجان؛ خسرو سرتیپی دعوت شد و به زبان مادری محمدعلی موحد شعری به ترکی تقدیم او کرد که مورد توجه حاضران قرار گرفت. شعری از شاعر ترکی‌گوی اوایل عصر قاجار، مولانا سید ابوالقاسم نباتی که پژوهشگران برجسته تاریخ شعر ترکی در قلندری و شرودگی او را مانند مولانا می‌دانند.
تا به حال در هیچ کنسرتی چنین حسی نداشته‌ام
نام محمدعلی موحد با حوزه مولاناپژوهی در قلمرو زبان فارسی پیوند دارد. موحد به تصحیح مثنوی پرداخت و در این کار پیروِ شیوه مجتبی مینوی است که ماه‌های آخر عمر خود را به تصحیح مثنوی پرداخته بود. «باغ سبز» را که اثری تالیفی و گفتارهایی است درباره شمس و مولانا، باید کتابی بسیار مفصل با ارجاعات به‌جا و اشارات دقیق موحد برشمرد. «اصطرلاب حق» نیز گزیده فیه ما فیه از مولوی است و موحد در کتاب «قصه قصه‌ها» به «کهن‌ترین روایت از ماجرای شمس و مولانا» می‌پردازد.
بسیاری از افراد با سروده‌های مولانا از طریق موسیقی شهرام ناظری آشنا شده‌اند. شهرام ناظری به روی صحنه رفت تا هم از محمدعلی موحد بگوید و حس خود را توصیف کند و هم برای این روز، با سه‌تارش بنوازد و یکی از سروده‌های مولانا را بخواند.
ناظری صحبت‌های خود را این چنین آغاز کرد: «آنقدر تحت تاثیر این فضا و حال و هوا قرار گرفته‌ام که تا به حال در هیچ کنسرتی چنین حسی نداشته‌ام. در میان این ‌همه مصیبتی که این روزها به سرمان می‌آید، آمادگی حضور در هیچ جمعی و هیچ کنسرتی نداشتم و حتی در جمع‌های موسیقی هم شرکت نمی‌کنم اما زمانی که نام استاد محمدعلی موحد به‌میان می‌آید چون از شیفتگان او هستم، با خود گفتم هرطور باشد حضور پیدا می‌کنم.»
ناظری از تجربه‌اش در استفاده از اشعار مولانا در موسیقی ایرانی هم سخن گفت: «همیشه یک شعر مولانا برایم عجیب بود و به آن فکر می‌کردم: «کاشکی هستی زبانی داشتی/ تا ز هستان پرده برمی‌داشتی» بعد از آشنایی با استاد موحد این بیت برایم آشناتر شد و احساس کردم ایشان همان چیزی است که من گاهی در خیالات و فکر خود در جست‌وجوی آن بوده‌ام. کاش هستی، زبانی داشت و می‌توانست آنچه را در وجود ایشان هست، نشان دهد.»
تواضع او مثال‌زدنی است
مصطفی ملکیان، پژوهشگر فلسفه سخنران بعدی این مراسم بود که از ویژگی‌های موحد و هم‌نسلان او گفت اما یک ویژگی را مختص او دانست: «تواضع دکتر موحد مختص ایشان است. اکثر ما زمانی که با کسی صحبت می‌کنیم، زبان بدن و گفتار و کردار ما به یادآوری می‌کند که در محضر چه کسی هستیم اما کسانی هستند که محضرشان آنقدر بی‌فاصله است که وقتی از محضرشان خارج می‌شوی به خودت یادآوری می‌کنی که او چه کسی است و این تواضع است. این ویژگی را در کسی جز دکتر موحد ندیدم و یگانه است.»
گزارشگری موحد در آثارش
سفرنامه «ابن بطوطه» از جمله آثاری است که موحد آن را به فارسی ترجمه کرده است. چرا ابن‌بطوطه را انتخاب می‌کند؟ مقصود فراستخواه، جامعه‌شناس دراین‌باره گفت: «موحد در دوران خلع ید در آبادان، در یک دکان کتاب‌های کهنه، نسخه‌ای از رحله ابن‌بطوطه را پیدا می‌کند و روزهای تلخ و نومیدی را با ترجمه سفرنامه معنا می‌دهد..این حکایت حال یک خودآگاهی دردناک و حسرت‌بار تمدنی در زمانه و نسل موحد بود.»
این جامعه‌شناس در ادامه صحبت‌های خود اضافه کرد: «همچنان برنامه‌های پژوهشی استاد موحد ادامه دارد. می‌خواند و می‌خواند، می‌اندیشد و گوش می‌دهد و سخن می‌گوید.»
سیروس علی‌نژاد، روزنامه‌نگار و نویسنده هم از مباحثه‌ای صحبت کرد که حدود سی سال پیش با موحد درباره سفرنامه ابن بطوطه داشته است: «از بین صحبت‌ها جمله‌ای را تیتر کردم با این عبارت که «ابن بطوطه گزارشگر صادق زمانه‌ خویش بود». اگر امروز از من بپرسند حاصل این سی سال رفت و آمد چیست باید بگویم دکتر موحد روایتگر سابق زمانه‌ خویش است.»
علی‌نژاد ادامه داد: «این کتاب گزارشی دقیق از ابن‌بطوطه است و دست مخاطب را می‌گیرد و در سفر و سیاحت ابن بطوطه می‌برد… اما تنها کتاب بطوطه نبوده که خاصیت گزارشگری و روایتگری را داشته است بلکه بیش‌تر آثار ایشان گزارش تمام عیاری است از موضوعی که می‌خواهد راجع به آن صحبت کند. «خواب آشفته نفت» گزارش تمام عیاری است از آنچه که بر نفت ایران گذشته است.»
کتاب «در کشاکش دین و دولت» طرحی است علمی-انتقادی که نگاهی به دین و دولت و رابطه آنها در ایران بعد از اسلام می‌اندازد. کتاب با گزارشی فشرده از دوران سی ساله پس از رحلت پیامبر اکرم آغاز می‌شود و سعی می‌کند با دقت در مفاهیم روایت‌های متعدد از مورخان تاریخی و مذهبی، تصویری قابل اعتماد از آن دوران به مخاطب نشان دهد.
جعفری جزی، استاد ادبیات، درباره این کتاب صحبت کرد: «من گمان می‌کنم «کشاکش دین و دولت»، کتابی فراتر از تاریخ‌نگاری صدر اسلام است. سوءتفاهمی که پیش آمد این بود که برخی فکر کردند استاد تاریخ‌نگاری کرده‌اند درحالی‌که استاد به‌دنبال تاریخ‌نگاری صدر اسلام نبودند و می‌خواستند همین سه کلمه را مسئله کتاب قرار دهند: کشمکش، دین و دولت… این کتاب، کتاب روز است و هر آدم اهل فکری باید آن را بخواند و استاد در این کتاب نظریه‌پردازی سیاسی کرده است بدون آنکه در دام شعارهای روشنفکری بیفتد.»
من در حال رفتن هستم
ساعت به 8 شب نزدیک می‌شد و بعد از تمام سخنرانی‌ها نوبت به خود محمدعلی موحد رسید که با تشویق‌های حضار به صحنه رفت. روی صندلی نشست و متواضعانه، مانند آنچه که میهمانان در صحبت‌های خود گفته بودند، سخنانش را آغاز کرد: «ننازم به سرمایه فضل خویش/ به دریوزه آورده‌ام دست پیش… من خودم می‌دانم کجاها ضعف دارم. برای من وقتی بزرگانی چنین الطافی می‌کنند معنی زیادی دارد و معنی‌اش ورای این تعار‌ف‌های معمول است.»
با مزاح و لبخند از علی دهباشی و کسانی که برای او به این مراسم آمده بودند تشکر کرد و گفت: «حالا چرا بعد از ۱۰۰سال مراسم گرفتند؟ چون می‌دانند من در حال رفتن هستم و به من قوت‌قلب می‌دهند…خیلی چیزها را در این سن از دست دادم؛ به نوعی مصیبت‌زدگی است و فکر می‌کنم این مستحق تسلیت است اما خب دوستان برای من سنگ‌تمام گذاشتند. وقتی شما به عیادت بیمار می‌روید حکمتی دارد. حکمتش این است که عیادت، قوت‌قلب به بیمار است و روحیه بیمار را بهتر می‌کند. بیمار از لحاظ روحی تقویت می‌شود. باور نمی‌کنید؟ خود من! این‌همه مسافت آمدم چون روحیه گرفتم از این جمع زیبا.»
این صحبت‌ها که تمام شد، علی دهباشی از مهمانانی که برای این مراسم آمده بودند دعوت کرد تا به صحنه بیایند و هدایای خود را به او پیشکش کنند. همچنان با لبخندی بر لب، از تک‌تک افرادی که به صحنه می‌آمدند تشکر می‌کرد. با وجود فروتنی موحد و صحبت‌های سخنرانان درباره تواضع او، شب جشن صدسالگی موحد با دست‌بوسی یکی از حاضران ناتمام ماند. محمدعلی موحد با انبوه جمعیتی که او را احاطه کرده بودند از سالن بیرون برده شد و حضار از در دیگری سالن را ترک کردند. صندلی‌های همه سالن‌ها خالی شد. کوچه و خیابان هنوز پُر از آدم‌هایی بود که از جشن صدسالگی یک مورخ و ادیب بازمی‌گشتند.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشترین بازنشر