پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | تراژدی خانه باستان‌شناسان ایران

یک سال و سه ماه پس از تذکر اعضای شورای شهر به شهردار تهران، وضعیت خانه پدری جلال تغییری نکرده است

تراژدی خانه باستان‌شناسان ایران

محمدحسین دانایی، از بازماندگان خانواده آل‌احمد: آنچه در این ۱۲ سال بر سر این خانه آمده یا آنچه بر سرش آورده‌اند، مصداق بارز فاجعه است





تراژدی خانه باستان‌شناسان ایران

۱۸ فروردین ۱۴۰۱، ۰:۰۰

|پیام ما| «وقتی کلید را در قفل انداختیم، در باز نشد. اول شک کردیم که شاید کلید را اشتباه داده‌اند اما چند نفری که آن اطراف ایستاده بودند گفتند که در خانه چند معتاد و کارتن خواب زندگی می‌کنند و آن‌ها کلون در را از پشت انداخته‌اند.» یک پژوهشگر تاریخ، در آذر 1399 این روایت را از خانه پدری جلال آل‌احمد گفته بود؛ خانه‌ای در محله سنگلج که بر سردر آن نوشته‌: «خانه باستان‌شناسان ایران». آن زمان گفته بودند که کارتن‌خواب‌ها زباله‌ها را برای تفکیک به اتاق‌های تو در توی این خانه آورده‌اند و وقتی خبر همه‌جا پیچید، در 23 آذر 99 اعضای شورای شهر، به شهردار تهران تذکر دادند. اما دیروز که یک سال و سه ماه و 23 روز از این تذکر گذشت، خواهرزاده آل‌احمد گفت که این خانه دیگر «آینه دق» شده است، ویرانه‌ای آکنده از زباله.

خانه پدری جلال آل‌احمد (خانه آیت‌‌الله حاج سیداحمد طالقانی، پدر جلال و شمس آل‌احمد) در سال 83 به شماره ثبت 11206 در فهرست آثار ملی جای گرفت؛ خانه‌ای که بیشتر از یک سال پیش «پیام ما» درباره آن نوشته بود: بنایی است محصور میان خانه‌های مسکونی که اغلب به انبار مغازه‌های بازار تبدیل شده و کارتن خواب‌ها و معتادان در آن حضور دارند. همین مسئله آن را نسبت به سایر بناهای تاریخی در معرض خطر بیشتری قرار می‌دهد، آن هم وقتی که قرار باشد بدون سرایدار یا نگهبان رها شود. حالا اینطور که ایسنا گزارش داده، به گفته محمدحسین دانایی، از بازماندگان خانواده جلال‌آل‌احمد، «آنچه در این ۱۲ سال بر سر این خانه آمده، یا آنچه بر سرش آورده‌اند، مصداق بارز همان وضعیتی است که به عنوان فاجعه یا تراژدی تعریف شد. خانه‌ای که در زمان حضور مالکان بی‌ادعای قبلی، گرچه پیر و فرتوت شده بود، ولی باز هم پاک و مطهر و محترم بود، با نشانه‌هایی از مسؤولیت‌شناسی و دلسوزی و مراقبت و محافظت و نقطه امید مردم و اهل محل، ولی اکنون بدل شده است به یک آینه دق، یک ویرانه، ویرانه‌ای آکنده از زباله و نخاله و ننگ و نکبت.»
12 سال فراموشی
12 سالی که دانایی از آن گفته، به زمانی در سال 1391 مربوط است که این بنا خانه باستان‌شناسان کشور شد. 26 آذر 91 یک روز پس از دستور رئیس وقت سازمان میراث فرهنگی برای تاسیس خانه باستان‌شناسان ایران، خانه ارزشمند خیابان خیام برای این کار انتخاب شد. محمدحسین فراهانی، رئیس وقت میراث فرهنگی استان تهران همان وقت به ایرنا گفته بود که «این خانه دو سال پیش از وارثان آن خریداری شد و اکنون در تملک میراث فرهنگی استان تهران است و می‌توان آن را به محل اجتماع، رایزنی و تعامل باستان‌شناسان ایران تبدیل کرد». به گفته او شالوده این بنای تاریخی که در محدوده خیابان خیام در حوالی بازار تهران واقع شده، در دوره قاجار و حکومت احمد شاه بنیان گذاشته شد و از نظر تاریخی نیز با کاربری آن انطباق دارد. خبر افتتاح خانه باستان‌شناسان ایران در خیابان خیام، دوم اسفند 1391 در خروجی وب‌سایت سازمان میراث فرهنگی قرار گرفت. اما امروز هیچ باستان‌شناسی به این بنا قدم نمی‌گذارد؛ پاتوق معتادان شده و محل جمع‌آوری زباله.
تصاویر منتشر شده از خانه باستان‌شناسان، شبیه روزی که به متولیان میراث فرهنگی کشور تحویل داده شد، نیست. بیغوله‌ای است در یکی از کوچه‌های باریک محله سنگلج که حیاطش پر از زباله است و بیشتر از یک سال پیش فعالان و کارشناسان میراث فرهنگی خبر دادند که حتی معتادان و بی‌خانمان‌ها قرقش کرده‌اند و قفل و کلید خودشان را دارند.
حمیدرضا حسینی، پژوهشگر تاریخ یک روز پس از تذکر اعضای شورا درباره وضعیت این بنا به «پیام ما» گفت: «وقتی کلید را در قفل انداختیم، در باز نشد…. گفتند که در خانه چند معتاد و کارتن‌خواب زندگی می‌کنند و آن‌ها کلون در را از پشت انداخته‌اند…یکی از معتادانی که مقیم خانه بود، در دیگری را از کوچه مجاور گشود و وارد شدیم… حجم عظیمی از زباله توسط همان کارتن‌خواب‌ها به آن‌جا منتقل شده بود. احتمالا زباله‌ها در آن‌جا دپو شده و بعد تفکیک می‌شدند.»
خانه باستان‌شناسان بدون باستان‌شناس
به گفته این پژوهشگر تاریخ از همان ابتدا نیز این خانه، خانه باستان‌شناسی نبوده است. «‌صرفا تابلویی زدند به عنوان خانه باستان‌شناسان ولی در عمل آن‌جا هرگز خانه باستان‌شناسان نشد و هیچ باستان‌شناسی هم آن‌جا نرفت…. در زمان دولت احمدی‌نژاد سازمان میراث‌فرهنگی خیلی وضعیت آشفته‌ای داشت. تصمیمات عجولانه و غیر‌کارشناسی زیادی در این دوره گرفته شد که خیلی از آن‌ها هم شکست خورد.»
دانایی نیز سرنوشت این خانه به عنوان یک نمونه از میراث فرهنگی کشور پرداخت و آن را «اندوه‌بار» توصیف کرده و گفته است: «مسئولان میراث فرهنگی کشور در سال ۱۳۸۳ تشخیص دادند که این خانه یکی از بناهای تاریخی شایسته حفاظت است و باید زیر نظر دولت قرار گیرد و محافظت شود. بنابراین، ابتدا نام و نشانش را در فهرست آثار ملی و بناهای تاریخی ثبت کردند و بعد به سراغ مالکانش آمدند تا آنان را راضی، اما در واقع، مجبور کنند که خانه را به دولت واگذار کنند تا جلو به اصطلاح تخریب و … آن گرفته شود! برای موفقیت در این فاز هم از شیوه‌های سلبی و ایجابی متعدد استفاده کردند تا سرانجام در سال ۱۳۸۹ موفق شدند و خانه را تصاحب کردند. تنها کارشان هم انجام چند کار جزیی و سطحی در حد رنگ‌آمیزی در و دیوار و نصب یک تابلو نامربوط و برگزاری یک مراسم تبلیغاتی متظاهرانه با حضور مقامات و سخنرانی و بریدن نوار و … بود. بعد هم در خانه را بستند و رفتند، بدون دغدغه نسبت به گذشته و بدون اعتنا نسبت به آینده، آینده‌ای که تصویر حزن‌انگیزش از هم‌اکنون قابل دیدن است، و بی‌خبر از این‌که آثار ملی، نقطه تلاقی تاریخ با لیاقت آدم‌ها هستند…»
آنچه او در این خانه دیده، «سند متقنی است از وجود یک جریان قوی برای حذف میراث فرهنگی کشور با عنوان فریبنده حفظ میراث فرهنگی. آنچه دزدیدنی است، دزدیده شده، آنچه سوزاندنی است، سوزانده شده و آنچه هم که قابل تبدیل به احسن! نبوده، دودستی به طبیعت تقدیم شده است تا مادر طبیعت خدمتش برسد.»
مزایده‌های بی‌سرانجام
این خانه بارها از طریق صندوق احیا و بهره‌برداری از بناها و اماکن تاریخی و فرهنگی به مزایده گذاشته شد و سرمایه‌گذاری هم برای آن پیدا شد، اما هنوز هیچ اقدام حفاظتی و مرمتی برای آن صورت نگرفته است. هادی میرزایی، مدیرعامل و رئیس هیئت‌مدیره صندوق احیا و بهره‌برداری از اماکن تاریخی و فرهنگی در آذرماه 99 به «پیام‌ما» گفته بود: «طبق قانون وظیفه مرمت، حفاظت و استحکام بخشی با میراث‌فرهنگی است. در حوزه جذب سرمایه‌گذار صندوق دو مرحله در سال‌های 97 و 98 مزایده گذاشته اما متقاضی واجد شرایط نیامده است. مثلا در مزایده سال 98 ما سه متقاضی داشتیم ولی هیچ‌کدام صلاحیت تخصصی برای بهره‌برداری نداشتند و بالطبع بنا به آن‌ها داده نشد.» او همچنین گفته بود که برای این بنا بار دیگر در سال 99 فراخوان گذاشته شده و برای اولین بار صندوق با کاربری فرهنگی، هنری و آیینی بنا را واگذار می‌کند اما اکنون یک سال و سه ماه و 23 روز گذشته و خانه پدری جلال «آیینه دق» شده است.

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشترین بازنشر