پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | مردمانی پیشروتر از نهادها

نگاهی انتقادی به عملکرد سازمان‌های مردم‌نهاد در سالی که گذشت

مردمانی پیشروتر از نهادها

یکی از همین روزهای آخر در مترو قدم می‌زدم و با دیدن دست‌فروشانی که همدیگر را «همکار عزیزم» خطاب می‌کنند، دختری جوان که برای مرد میانسالی بلیط می‌خرید، و زنی که فلوت می‌زد تا برای سازمانی خیریه کمک مردمی جمع می‌کرد





مردمانی پیشروتر از نهادها

۲۷ اسفند ۱۴۰۱، ۱۰:۵۲

یکی از همین روزهای آخر در مترو قدم می‌زدم و با دیدن دست‌فروشانی که همدیگر را «همکار عزیزم» خطاب می‌کنند، دختری جوان که برای مرد میانسالی بلیط می‌خرید، و زنی که فلوت می‌زد تا برای سازمانی خیریه کمک مردمی جمع می‌کرد ناگهان در ذهنم پیچید «عجب زنانی عجب مردمانی داریم؛ عجب اجتماعاتی (کامیونیتی) عجب همدلی‌هایی، عجب محله‌هایی عجب سرزمین‌هایی داریم.»
سالی که گذشت یکی از مهم‌ترین بزنگاه‌های اجتماعی در تاریخ مدرن کشور را تجربه کردیم. سالی که سیاست معطوف به زندگی به شکلی جدی، و از راه همبستگی جمعیتی متکثر در نظر قومیتی، جغرافیایی، جنسیتی و مذهبی مطالبه شد. مسائل مربوط به کار کودکان، مسائل زنان و برابری جنسیتی، حفاظت از محیط زیست و حیات وحش، ارتباطات آزاد و دسترسی به فناوری و حق آموزش به حوزه عمومی جامعه وارد شدند و نه فقط در شکل اعتراضات، بلکه در قامت بازپس‌گیری مفهوم سیاست و مفهوم مطالبه‌گری مطرح شدند. حوزه‌هایی که برشمردم از قضا مهم‌ترین حوزه‌های فعالیت سازمان‌های مردم‌نهاد در ایران نیز هستند؛ سازمان‌هایی که حالا نمی‌توانند ادعا کنند جوان و بی‌تجربه هستیم و فعالیت مدنی از «جهان اول» وارد ایران شده و هنوز باید یاد بگیریدم ان.جی.او بسازیم؛ سازمان‌هایی که حتی بعضی وقت‌ها ادعای مطالبه‌گری دارند. در سالی که سرشار از فعالیت نهادهای اجتماعی و صنفی، فعالیت اجتماعات محلی و به حاشیه رفته، و صد البته زنان و نهادهای آنها بود، پرسشی که باید پرسید این است که سازمان‌های مردم‌نهاد، آن هم در وضعیتی که هم جامعه هدف آنها، هم حوزه فعالیت آنها، و هم ارزش‌های آنها به‌عنوان یکی از ارکان مهم جامعه مدنی کاملا به بزنگاه اجتماعی شکل گرفته و نگاه پیشرو و متقاطع به حقوق اجتماعی مربوط بود کجا بودند؟
اینجا به سه نمونه و حوزه مشخص فعالیت سازمان‌های مردم‌نهاد می‌توان اشاره کرد:
۱. در سیستان و بلوچستان (گذشته از تبعیض و گفتمان مبتنی بر «کم‌برخورداری») بادِ شدید هم که بوزد خیریه‌ها کمپین‌های اجتماعی و تامین مالی راه می‌اندازند و به قول یکی از فعالان محلی بلوچ «آب معدنی را هر طور شده به دست ما و زمین‌های خشک شده‌مان می‌رسانند.» در سالی که گذشت سیستان و بلوچستان نه تنها با بحران‌هایی جدی مواجه بود، بلکه شاهد صدادار شدن مردم استان در سطحی ملی و اعتراض به بهره‌برداری از امر خیر توسط نهادهای مرکزگرا بودیم. صدایی که باید توسط سازمان‌های مردم‌نهاد مرکز که ادعای حمایت‌گری، توان‌افزایی و مطالبه‌گری دارند، بیشتر شنیده می‌شد. این بار حتی خبری از آب معدنی هم نبود! البته همزمان باید تاکید کرد که در سکوت بیشتر نهادهای مرکز، شاهد نقش پویای نهادهای محلی استان چه برای ادامه زندگی و چه برای بهبود کیفیت زندگی و شیوه کنشگری مدنی بودیم.
۲. سازمان‌های مردم‌نهاد سال‌هاست که با همکاری دولت، از وزارت کار گرفته تا معاونت امور زنان و دیگری سازمان‌های دولتی حامی کارآفرینی، به آموزش مهارت‌های ارتباطی، کارآفرینی برای زنان از طریق اینترنت، استفاده از اینستاگرام توسط زنان روستایی یا توسعه اقامت‌گاه‌های بوم‌گردی پرداختند. در وضعیت قطعی و اختلال چندماهه اینترنت، تعطیلی بسیاری از کسب‌وکارهای خرد و کوچک و برگزار نشدن نمایشگاه‌ها، باید پرسید که سازمان‌های مردم‌نهاد که مردم و جامعه هدف خود، به‌ویژه اقلیت‌ها و اجتماعات ضعیف‌سازی شده و زنان را به این سو سوق دادند و به آنها امید پویایی اقتصادی و کسب درآمد دادند، چه سازوکاری برای دفاع از حق و لزوم دسترسی به ارتباطات و اینترنت و تمام ابزارهای آنها توسط صاحبان کسب‌وکار خرد و کوچک داشتند؟ چگونه از موقعیت خود و همکاری‌های قبلی برای چانه‌زنی استفاده کردند، و چه حمایتی از کسانی که از وضعیت آسیب جدی دیدند و معیشت آن (یا تنها راه باقی مانده برای آنها برای رسیدن به درآمد، با توجه به از بین رفتن راه‌های سنتی و کلاسیک کسب‌وکار محلی) مختل شده بود، انجام دادند؟ از سازمان‌های مردم‌نهاد که بگذریم، کسی باید بپرسد دولت به چه حقی برنامه سیاست‌گذاری خود را در سویی تنظیم می‌کند که از تامین اولین زیرساخت آن (اینترنت همگانی) ناتوان است و مسئولیتی هم در برابر زیان‌های ناشی از اختلال اینترنت نمی‌پذیرد؟
۳. سازمان‌های فعال در حوزه حمایت از حقوق کودکان، مهاجران و عدالت آموزشی همیشه از اهمیت عمومی شدن مسئله کار کودک و حقوق مهاجرین صحبت کرده‌اند و اینکه جامعه برای برخی تغییرهای ساختاری در این حوزه آماده نیست. حتی اگر به متن آهنگ «برای» هم به عنوان گفتمان اصلی حوزه عمومی نگاه کنیم، آرزوهای کودک زباله‌گرد و کودک افغانستانی در سطح اصلی مطالبات مردمی جای دارد. به نظر می‌آید مردمان جامعه از گفتمانی که سازمان‌های مردم‌نهاد ساخته‌اند کمی جلوتر هستند و دیگر بهانه‌ای برای انفعال سازمان‌های مردم‌نهاد حوزه کودک وجود ندارد. البته که باید از نقش‌آفرینی اجتماعی فعالان جوان حوزه کودک یاد کرد. همچنین سازمان‌های خیریه (که همواره «ان.جی.او»ها به آنها برای «خیریه بودن» نگاه از بالا به پایین‌ دارند) نشان دادند که در بحث حق آموزش، نقد طرح مولدسازی و فروش مدارس به بخش خصوصی جدی هستند.
در سالی که گذشت یکی از مهم‌ترین بزنگاه‌های اجتماعی در جهت بازپس‌‌گیری سیاست معطوف به زندگی را شاهد بودیم. شاید مهم‌ترین نکته که سازمان‌های مردم‌نهاد، و خودِ من به عنوان نویسنده، که همگی ادعای «غیر‌سیاسی» بودن داریم باید بعد از امسال به آن توجه کنیم، این است که نمی‌توان مسائل اجتماعی را از ساحت سیاست دور کرد. فعالیت اجتماعی و دخالت نکردن در فعالیت‌های حزبی و انتخاباتی، به معنی غیرسیاسی بودن نیست. شاید بتوان گفت زنان و اجتماعات متکثری که اتفاقا مخاطبان اصلی سازمان‌های مردم‌نهاد هستند نشان دادند که «مطالبه‌گری» را هم از سیاسیون پس گرفتند و هم از «ان.جی.اوییون!» برای هم‌سو شدن با این مردمان اما هیچ‌وقت دیر نیست، روز نو می‌شود، و شکوفه‌ها بهاری دیگر پر از فرصت‌های نو را نوید می‌دهند.

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *