پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | پاسدار فرهنگ ایران

درباره «سید عبدالله انوار» که سحرگاه هجدهم اسفند در نودوهشت سالگی درگذشت

پاسدار فرهنگ ایران

در کارنامه انوار تصحیح متون مهمی چون «تاریخ جهان‌گشای نادری»، تألیف بخش‌هایی از کتاب گران‌سنگ «لغت‌نامه دهخدا» شرح و تفسیر آثار مهم فلسفه اسلامی و… دیده می‌شود





پاسدار فرهنگ ایران

۲۰ اسفند ۱۴۰۱، ۹:۱۶

در دهه هفتاد در ردیف نخست مراسم بزرگداشت چهره‌های مطرح فرهنگ و ادب در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی تنی چند از بزرگان و صاحب‌نامان فرهنگ و ادب حضور داشتند که در میان آنها مردی با عصا و عینکی خاص و چشمانی نافذ جلب توجه می‌کرد. او سیدعبدالله انوار بود. فرزند سید یعقوب انوار که در کارنامه این چهره تهرانی، فلسفه‌دانی، ریاضی‌دانی، تاریخ‌دانی، ترجمه و نسخه‌پژوهی، کتاب‌شناسی و تهران‌پژوهی گرد آمده بود تا او یکی از چهره‌های خاص و بی‌جایگزین فرهنگ و ادب ایران زمین باشد‌.

 

پدرش از چهره‌های شناخته شده مشروطه‌خواهی بود و در محضر چنین پدری سیدعبدالله رشد و نمو پیدا کرد؛ رشد و نموی که همراه با درک بخش دشوار و پرفراز و فرودی از تاریخ ایران بود. او دوران رضاشاه را در جوانی طی کرده بود و از تیفوس، قحطی و مدرنیته رضاشاهی و تهرانی که در حال تغییر و مدرن شدن بود، خاطره‌ها داشت. تهرانی که بعدها یکی از دغدغه‌هایش شد و هر روز پیاده کوچه‌ها و خیابان‌های آن را طی کرد، چون دریافته بود این دارالخلافه در حال پوست‌اندازی است؛ پوست‌اندازی که چندان با آن موافق نبود. چون این مدرنیته توأم با سرعت تاریخ و هویت شهر کودکی و جوانی‌اش را با خود می‌شست و می‌برد. به‌طوری‌که گاهی خودش می‌گفت: «متاسفانه امروز تهران شهر بی‌قواره‌ای شده که به نظر بنده قابل زندگی کردن هم نیست.»
در تهران‌شناسی او همین بس که در شناسایی خانه برخی قدمای تهران وقتی به شبهه می‌افتادند یکی از مراجع معتمد، انوار بود. در دل همین شهری که زمانی همه زیر و بم کوچه‌هایش را از بَر کرده بود، کارنامه پربرگ و باری برای خودش رقم زد. او در لغت‌نامه در کنار دهخدا کار کرد و تمامی حرف «خ» (خ – خییه) و بخش‌هایی از «ک» (کش – کغاله) و «ی» (یعاقبه – ی‌ی‌ی‌ی <مشترک>) را به انجام رساند. در عین حال در کتابخانه ملی در کنار بزرگانی چون ایرج افشار سعی کرد طرح‌نامه جدیدی برای تصحیح نسخ خطی پی‌ریزی کند و سال‌ها در مسند رئیس بخش نسخ خطی کتابخانه ملی ایران خدمت کرد در ساختمان قدیمی کتابخانه در خیابان سی تیر که گاهی از گرمای زیاد اتاق کار و نبود تهویه یاد می‌کرد و از بازدید سرزده مهرداد پلهبد، وزیر فرهنگ وقت که به کتابخانه آمده بود و از نزدیک نزد ریزاندام نسخه‌شناسی آمد و از کمبودهای کتابخانه سؤال کرده بود.

در حالی ‌که دغدغه انوار پرداختن بیشتر به دانشمندان و مفاخر ایرانی در سایه بررسی و نقد و چاپ آثار آنها بود اما در هر نکوداشتی که برایش برگزار کردند چندان اعتنایی به درخواست او برای انتشار مجموعه ترجمه و تصحیح شده ابن سینا نشد

انوار وقتی از گذشته حرف می‌زد به دوردست خیره می‌شد انگار دلش برای کار با مجتبی مینوی، محمدتقی دانش‌پژوه، مهدی بیانی و عباس زریاب خویی تنگ شده بود. کافی بود از چهرهای قدیمی صحبتی به میان بیاید. از هر کدام خاطره‌ای داشت که ارزش ثبت برای آیندگان را داشت. پس از اینکه بازنشسته و خانه‌نشین شد در آپارتمانش در آجودانیه تهران به مطالعه و ورق زدن کتاب‌هایش سرگرم شد. او در یکی از مهمترین کارهایش ترجمه، تصحیح و تعلیق و حاشیه بر ۲۲ جلدی شفای ابن سینا مشغول شد و خوشبختانه این کار را به پایان رساند. هر چند بسیار دلخور از این بود که ناشری برای چاپ همه مجموعه پیدا نکرد و تنها سه جلد از آن را به چاپ رساند.
وقتی چهره‌های دانشگاهی مفتخرانه از کانت و دکارت دم می‌زدند او تقلا می‌کرد از ابن ‌سینا بگوید که بیشتر از دانشمندان و فیلسوفان غربی نوآوری کرده اما حتی در کشورش به اندازه دکارت و کانت و هگل نقل محافل علمی و دانشگاهی ایران نیست. همان موقع که از بازیگوشی و کم‌محلی دانشگاه به فارابی وبوعلی دلخور بود، رؤسای دانشگاه‌هایی مثل صنعتی شریف در پی قانع کردن او برای تدریس در دانشگاه بودند اما او از سربه هوایی دانشجویان امروزی در فرار بود و کنج آپارتمانش را به کلاس درس معتبرترین دانشگاه ایرانی ترجیح می‌داد. برای انوار زندگی از سپیده‌دم آغاز می‌شد و ساعاتی که با کتاب‌هایش دمخور بود و چون فرزندانش با آنها زندگی می‌کرد. زندگی که شاید بعد از «افشار» و «دانش‌پژوه» برایش چندان لذتی نداشت اما باز هم از پای ننشست و در کنار تصحیح و تحشیه نوشتن به ترجمه برخی آثار قابل اعتنای غربی نیز اهتمام ورزید تا نشان دهد در هر عرصه هنری دارد و یک وجهی نیست و میل به شناخت جهان غیرایرانی نیز دارد و اندوخته‌هایش را با ایران و ایرانی به اشتراک می‌گذارد.
انوار از لحاظ سیاسی دل در گرو مصدق داشت و از کودتا و غارت خانه مصدق به‌عنوان یکی از تلخ‌ترین رویدادهای تاریخ معاصر یاد می‌کرد. انوار از آن دوران دوستی با جلال آل احمد داشت و از او نیز گاهی خاطراتی را نقل می‌کرد. در میان معاشران او قبل از انقلاب می‌توان از مرتضی مطهری، سیداحمد فردید، مهدی محقق و… نیز یاد کرد. او مرتضی مطهری را مردی فیلسوف می‌دانست که اگر آنقدر زود به شهادت نرسیده بود، می‌توانست منبع خدمات مؤثری در تاریخ ایران شود. برای انوار نکوداشت‌های زیادی برگزار شد که هر بار دوستانش از فضل و علم او بسیار گفتند، چنان‌که ویکتوریا دانشور در یکی از این بزرگ‌داشت‌ها گفت، دیگر مادر گیتی سخت دانشمندی چون سیدعبدالله انوار خواهد زایید! در حالی ‌که دغدغه انوار پرداختن بیشتر به دانشمندان و مفاخر ایرانی در سایه بررسی و نقد و چاپ آثار آنها بود اما در هر نکوداشتی که برایش برگزار کردند چندان اعتنایی به درخواست او برای انتشار مجموعه ترجمه و تصحیح شده ابن سینا نشد.

انوار وقتی از گذشته حرف می‌زد به دوردست خیره می‌شد انگار دلش برای کار با مجتبی مینوی، محمدتقی دانش‌پژوه، مهدی بیانی و عباس زریاب خویی تنگ شده بود. کافی بود از چهرهای قدیمی صحبتی به میان بیاید. از هر کدام خاطره‌ای داشت که ارزش ثبت برای آیندگان را داشت. پس از اینکه بازنشسته و خانه‌نشین شد در آپارتمانش در آجودانیه تهران به مطالعه و ورق زدن کتاب‌هایش سرگرم شد

انوار درحالی‌ در تنهایی رفت که پیرامونش مملو از کتاب و سرشار از دغدغه حفظ میراث کهن ایرانی بود. خبر درگذشتش در عصر ۱۸ اسفند حاکی از آن بود که شب گذشته در خواب دنیا را بدرود گفته است، خوابی که کسی بر بالینش نبود جز انبوهی از کتاب‌هایی که عمرش را بر سر مطالعه، بررسی، ترجمه و تصحیح، تعلیق و تحشیه آنها گذاشت. در کارنامه انوار به نوشته غلامرضا امیرخانی؛ تصحیح متون مهمی چون «تاریخ جهان‌گشای نادری»، تألیف بخش‌هایی از کتاب گران‌سنگ «لغت‌نامه دهخدا،» شرح و تفسیر آثار مهم فلسفه اسلامی -که علاوه بر کتاب عدیم‌النظیر «شفا» باید از «اساس‌الاقتباس» استادالبشر خواجه نصیرالدین طوسی یاد کرد- شرح و توضیح نگاشته‌های بزرگان شیعه چون شیخ مرتضی‌انصاری و آخوند خراسانی، در کنار تحقیقات گسترده درباره تاریخ شهر تهران و ترجمه‌های متون علمی و ریاضی تمدن مغرب‌زمین، گوشه‌هایی از این کارنامه درخشان و ستودنی است. شاید اشاره‌ای به آثار او در علم ریاضیات و موسیقی، بهتر بتواند گستره دانش این حکیم روزگار ما را بنمایاند: شرح و تفسیر و ترجمه موسیقی الکبیر، فارابی- شرح و تفسیر درّهُ‌التاج (بخش موسیقی کتاب علامه قطب‌الدین شیرازی)- گردآوری مجموعه‌ای از حل‌المسائل منطق ریاضی از منابع انگلیسی- ترجمه و شرح هندسه تحلیلی اثر سروه- ترجمه کتاب هندسه پروژکتیو اثر فدریکو انریک- شرح و ترجمه متون هندسی (هندسه اقلیدس و آرای ابن‌سینا)- شرح و تفسیر قضایای منطقی و بررسی آرای خواجه نصیرالدین طوسی- ترجمه و شرح آرای مربوط به قیاسات منطقی و جهت در قیاسات- تدوین هفت جلد حل‌المسائل منطق ریاضی.
درباره هر کدام از آثاری که سیدعبدالله انوار قلمی کرده، تاریخی نهفته است و خاطراتی که خواندن آن جالب است از جمله در جلسه گفت‌وگو در کتابفروشی آینده درباره تصحیح جهانگشای نادری به پیشنهاد دکتر محمد معین می‌گوید: «معین به من گفت که شما در این کتاب باید مناطقی که نادر به آنجا رفته و ستاد ارتش را در آن متمرکز کرده یا جنگ‌های معروفش را انجام داده، جمع‌آوری کنی که همین امر کار مهم و خدمت بزرگی است.»
انوار برای تصحیح این کتاب منابع زیادی را زیر و رو کرد و رد سفرهای نادر به افغانستان، پاکستان و هند را در نسخه‌های خطی دنبال کرد تا بتواند به شایستگی از عهده تصحیح این اثر تاریخی که بزرگی چون معین به او سپرده بود، بربیاید. درباره سایر آثارش نیز زمان و دقت زیادی مصروف کرد تا برای ایران و ایرانی میراثی ارزشمند به جای بگذارد. انوار در نیمه بهمن به دلیل مشکل کلیوی بستری شد و سحرگاه هجدهم اسفند درنودوهشت سالگی در خواب درگذشت. درگذشتی که یکی از چهره‌های مؤثر و باارزش تاریخ، ادب، فلسفه، ترجمه و ریاضی ایران را به دیار باقی فرستاد.

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *