پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | فاصلۀ بین لغات

.

فاصلۀ بین لغات





فاصلۀ بین لغات

۱۲ مهر ۱۴۰۱، ۹:۳۰

برای شناسایی پدیده‌ها، فاصله و تمایز لازم و ضروری است. فاصلۀ بین پدیده‌ها منجر به تمایز و تشخص آن‌ها می‌شود وو شناخت آنها به عنوان پدیده‌ای جدا و متفاوت ساده‌تر می‌شود. پدیده‌های زبانی نیز، با فاصله تشخص پیدا می‌کنند و از هم بازشناخته می‌شوند.

اگر چه آنچه در این مبحث با عنوان «فاصلۀ بین لغات» مورد توجه است با فاصلۀ لغات در خط و نوشتار، تفاوت بسیار دارد، اما فاصلۀ موجود در نوشتار مثال و شاهد خوبی برای این مدعاست؛ فاصله‌ای که برای تشخیص لغات لازم است و باید رعایت شود. در خط و نوشتار بین لغات فاصله می‌گذاریم که بتوانیم آنها را از هم بازشناسیم، همین قاعده در کل زبان و در واقعیت شناختی لغات نیز مطرح است.

در دنیای ذهنی و شناختی نیز هر شناخت و ذهنیتی نیاز به تشخص و تمایز دارد و این تمایز و تشخص با فاصله‌های طبیعی‌ موجود در جهان شناختی صورت می‌گیرد. فاصله، منجر به تمایز و تشخص می‌شود و تمایز و تشخص منجر به فاصله، درواقع این دو، مسائلی کاملاً هم‌بسته و دو روی یک سکه هستند.

فاصله در ظاهر، در عملکرد و … ایجاد تمایز و تشخص می‌کند. ذهن، براساس تمایزات و تفاوت‌هاست که دسته‌بندی می‌کند و تشخیص می‌دهد. دفتر و کتاب با وجود تشابهات فراوانی که دارد، به سبب تمایزاتی چون شکل و نوع کاربری از هم فاصله می‌گیرند و در دو دستۀ شناختی قرار می‌گیرند. دفتر نقاشی و دفتر مشق، دفتر خاطرات و … نیز، هر کدام با وجود تمایزاتی که دارند از هم جدا می‌شوند. این تمایزات تنها به شکل و رنگ و کاربرد وابسته نیست، چنانکه تمایز دفتر خاطرات و دفتر مشق، می‎تواند در شکل و ظاهر نباشد، بلکه در وجه شناختی، اعم از فهم و ادراک و حس و … باشد. ایجاد تمایز و تفاوت لازمۀ شناخت است، وگرنه به جهان شناختی متکثر و وسیع نمی‌رسیم.

زبان نیز همچون سایر پدیده‌ها، با فاصله است که واحدهای خود را از هم متمایز و متشخص می‌کند؛ چنانکه «درخت» با «بوته» متفاوت است و فصله دارد. گاه در زبان، لغاتی یافت می‌شود که باوجود تفاوت و فاصلۀ شناختی بسیار، در ظاهر به هم نزدیک و یگانه هستند. مانند لغت «طبع» به‌معنای چاپ و «طبع» به معنای خوی و سرشت. اگرچه تمایز در بافت و متن، منجر به  تمایز و فاصلۀ این دو «طبع» از یکدیگر می‌شود، اما برای رشد و توسعه، نیاز به کار کمتر و بهرۀ بیشتر است. و از آنجاکه زبان، همچون هر پدیدۀ طبیعی دیگر، خودتکامل است، خودبه‌خود لغت «طبع» را از دور خارج کرد و «چاپ» را به جای آن نشاند.

تغییر و فاصله گرفتن در ظاهر، برآورد و حاصل ایجاد فاصله در دنیای شناختی است. نمونۀ دیگر، تکثیر و چندگانه شدن لغت «pat» زبان فارسی باستان است. این لغت، کاربردی نزدیک به سه واحد «به»، «با» و «در» در زبان فارسی امروز داشت. به مرور زمان این سه واحد معنایی و ذهنی از هم فاصله گرفتند و دور شدند و این فاصله در ظاهر لغت، در سه شکل و ظاهر «به»، «با» و «در» قابل رؤیت است.

اگر دغدغه‌مندان زبان فارسی مانع از این تحول زبانی می‌شدند، چه اتفاقی می‌افتاد؟ مطمئناً شناخت و زبان راه خود را می‌پیماید و از حرکت باز نمی‌ایستد. ایجاد مانع، حرکت را کند می‌کند و مسیر را تغییر می‌دهد اما متوقف نمی‌کند. هر اتفاق و تغییر طبیعی‌ای که علت و معلول‌های مهیا داشته باشد، بلاخره روی می‌دهد. مقاومت در برابر قانون طبیعت آن را به تعویق می‌اندازد، اما نابود نمی‌کند.

وقتی فاصله‌ای باشد، حتماً تفاوت و تمایز شناختی نیز وجود دارد. اگر این فاصله و تمایز وجود نداشته باشد، فاصله و تشخص صوری و بیرونی نیز از بین می‌رود. تمایز و فاصلۀ بین لغات وقتی ایجاد می‌شود که این تمایز واقعی باشد و در ذهن سخن‌گویان زبان وجود داشته باشد. عکس این اتفاق نیز رخ می‌دهد. وقتی تمایز و فاصله‌ای نباشد، تمایز و فاصلۀ صوری و بیرونی نیز از بین می‌رود. چنانکه از دو لغت »معلمه» و «معلم» اکنون یک لغت «معلم» باقی مانده است. این‌گونه ایجاد و رفع فاصله‌ها، نه به‌سبب توصیه‌های فارسی‌دوستان که به‌سبب تحول شناختی سخن‌گویان زبان فارسی ایجاد شده است.

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *