پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | چرا نمی‌توانیم فراتر برویم

چرا نمی‌توانیم فراتر برویم





۶ بهمن ۱۳۹۴، ۷:۳۰

چرا نمی‌توانیم فراتر برویم

زندگی روزمره چارچوبی برای ارضای نیازهایی مثل خوردن،خوابیدن،وتاحدی ارضای آرزوها است.زندگی روزمره جایی است،که در آنجا ارتباطات انسانی شکل می گیرد. جایی است که در آن زبان با تمامی واژگان وآرایه هایش مورد استفاده قرار می گیرد.
سوال اینجاست که چرا گاهی ادامه دادن زندگی روزمره مشکل می شود ؟در جواب باید گفت، که چون هیچ پروژه یا تخیلی در زندگی روزمره کامل نیست. زندگی روزمره همواره تمایل دارد به کلی تبدیل شود، تا بر ما سلطه یابد. اما همواره انسانها در مقابل آن مقاومت می کنند،و موقتاً ازطریق فعالیت هایی مثل تعطیلات آخر هفته،مسافرت ها و…….از زیر سلطه ی آن می گریزند.
تکنیک در تعریف زندگی روزمره نقش بسیار مهمی دارد . همگی می توانیم تشخیص دهیم، که رواج یافتن امکاناتی مثل برق،لوله کشی آب و فاضلاب و نسل کالاهای خانگی مثل:ماشین لباسشویی،یخچال،ظرف شویی،اتو بخار و… چقدر بر زندگی انسانها تاثیر گذاشته است .فن آوری حوزه زندگی روزمره را مرز بندی کرده، باعث به‌وجود آمدن رفتارها وتجارب خاصی می گردد. ما در این مقاله به تجاربی که در فضا-زمان(space-time) واقع می گردد می پردازیم.
زندگی بیش از حد شلوغ
زندگی در شهر ها افراد بسیاری را درگیر یک زندگی بسیار شلوغ کرده است. من آن را زندگی سخت نمی نامم. بلکه بهتر است آن را زندگی اشباع شده بنامیم. برای مثال، نگاهی به چگونگی گذران زندگی بچه ها، اضطراب آور بودن آن را نشان می دهد. بعد از هشت ساعت سرکلاس بودن، در روزهای کاری هفته به فعالیت‌های فوق العاده می روند و در آخر هفته نیز در کلاس های زبان، ورزش، موسیقی و… شرکت می‌کنند. در چنین شرایطی آیا آنها فرصتی برای استراحت، بازی یا انجام هر کار دیگری دارند؟ به عبارت دیگر آنها اصلاً فرصتی برای زندگی دارند؟ واضح است که تمام این فعالیت بچه ها، برای رسیدن به زندگی بزرگسالان است . چیزی که اکثر بزرگسالان خود از آن بیزارند.
در واقع اکثریت ما انسان‌ها زیر بار وظایف سنگینی قرار گرفته ایم و هرگز نمی گوییم که برای انجام این کارها وقت کافی نداریم. زندگی در خانواده، با دوستان بودن، کار کردن، آموزش دیدن، زندگی فرهنگی، ورزش کردن و… . روز 24ساعت است و هفته 7 روز. زمان کافی برای انجام هر کاری نیست و ما نمی توانیم همه چیز را به‌دست آوریم. اما بافت تکنولوژی (ارتباط، سرعت، اطلاعات و …) ما را به طرف وظایف بیشتر سوق می‌دهد. این وضعیت باعث شده است، امروزه واژه‌ای که بیش از هر واژه‌ی دیگری در مراکز مشاوره و روانکاوی معمول است، واژه‌ی استرس باشد. در جهان تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات و زندگی روزمره، معمولاً یک زندگی پر از استرس و فشار است. از این رو انواع داروهای ضداسترس معمول گشته است.انواع قرص ها،یوگا، مراقبه،گیاهان دارویی، ورزش،مسافرت،کار بیرون از خانه و… . ما سبک زندگی (life style)استرس زایی داریم و تنها راه حل واقعی هم آن است که زندگی مان را تغییر دهیم. به همین دلیل است که کشور های آمریکای شمالی فعالیت های متعددی را برای داشتن یک زندگی ساده پیشنهاد نموده اند. کار کمتر،هزینه ی کمتر،مصرف کمتر=زندگی متفاوت تر . با این همه،این فعالیت های جایگزین اگر هیچ سودی نبخشد، تشخیص این نکته را آشکار می سازد، که سبک زندگی کنونی در برگیرنده ی فعالیت بیش از حد و تحرک بسیار است.
فضای مجازی و فراتر رفتن از مکان
فضا، موضوعی فلسفی است و در اینجا لازم نیست برای اثبات آن دلیل بیاوریم. (از افلاطون تا هایدگر و غیره به این موضوع توجه نشان داد ه اند) لکن نباید آن را با مفهوم «فضای مجازی» (cybersace) اشتباه بگیریم. فضای مجازی اساساً به دو معنا به کار می‌رود. از یک سو این مفهوم برای اشاره به فضای اطلاعاتی که مردم می توانند هنگام استفاده از اینترنت مورد استفاده قرار دهند، به‌کار می رود و از سوی دیگر برای اشاره به واقعیت مجازی استفاده می شود. یعنی برای اشاره به تصاویر سه بعدی بکار می رود که بوسیله ی تکنولوژی دیجیتال ایجاد می شود. این محیط های مجازی نه تنها مارا در بر می گیرند، بلکه ما نیز می توانیم در آنها به فعالیت بپردازیم و حتی آنها را تغییر دهیم. بنابرین منظور ما از فضای مجازی، هم، شبکه ای از اطلاعات است و هم محیط ها یا واقعیت های مجازی. فضای مجازی را شاید بتوانیم مشاهده کنیم،اما شبکه چیزی است که قابل مشاهده نیست و ما مجبوریم به تصور در بار ه ی آن بپردازیم. درون شبکه ی گسترده ی جهانی (www)،فرد می تواند به راحتی از جایی به جای دیگر حرکت کند و شبکه را همچون یک «فضا « متصور شود. باید متوجه باشیم که تجارب «فضا- زمانی» مقدمه ای برای سایر تجارب است. بنابرین تأثیر فضای مجازی بر تجربه ی فضا- زمانی اهمیت بسیاری دارد.
لازم نیست که در اینجا به توصیف روستا از زمان باستان تا دوران کنونی بپردازیم. لکن نگاهی موقتی می تواند ما را در این مقاله کمک کند. همه می دانند، که دنیایِ روستا به نسبت‌دنیایِ شهر با طبیعت سازگاری بیشتری دارد. خانه‌های متمرکز که اطرافشان را مزارع، جنگل ها و کوهها فراگرفته است. مزارعی که با مزارع دیگر مرز بندی شده‌اند ویژگی بارز روستاها است. از دور که به روستاها نگاه می کنیم، آنچه که بالاتر از سقف روستاها خود نمایی می‌کند، برج ناقوس کلیسا است. صدای این ناقوس که از طلوع و غروب خورشید پیروی می کند، در روزهای مه آلود و بارانی راهنمای مردمانی است، که در زمین های اطراف روستا مشغول کارند. کرانمندی واستواری خاک، خیابان ها، جاده ها و مزارع، خط افقی زمین و مهمتر از همه خط عمودی زندگی و برگشت تدریجی آن به سوی مرگ، همگی تعریف شده‌اند. آسمان، روز، شب و اندازه ی ماه، زمان واقعی کشت و مهم‌تر از همه حیات را نشان می دهند. مناظر، آسمان و روستا نیز بخشی از خانه ها هستند. با این همه، خانه ها دارای سقف و دیوارند و درون آنها نیاز های مادی و عاطفی زندگی برآورده می شود. اینجاست که «هایدگر» می گوید: «ساکن بودن به معنای موجودی اخلاقی بودن در زمین است «. این ساکن بودن برای انسان‌ها نوعی «فضا سازی «است، تا چیز هایی را به مالکیت خود درآورند و از آنها مراقبت کنند.
از سوی دیگر انبوه مردمی که در شهرها زندگی می کنند، فضای کمی در اختیار دارند. در شهرها فضای افقی معنا ندارد. برج ناقوس کلیسا وجود ندارد و تقریباً آسمانی نیست. مضاف بر این خانه‌ای دیگر وجود ندارد. خانه‌ها مثل صندوق‌های روی هم انباشته شده‌اند. بدون اینکه زمینی در اطرافشان باشد. بدون اینکه سقفی داشته باشند. در شهر ها حتی زیر زمین ها هم برای پارکینگ ماشین ها،مترو،فاضلاب کشی و … مورد استفاده قرار گرفته است. صدای ناشی از ترافیک و ماشین همه جا را پر کرده است. همه ی شهر مثل یک ماشین بزرگ است.همه چیز ماشینی است و زندگی صمیمی از همه جا رخت بر بسته است. بدترین کابوسی که می توان دید این است، که شهر ها هر روز بزرگتر و بزرگتر می شوند. عده ای از چشم انداز های مختلفی پیش بینی کرده اند، که خانه ها (به عبارت بهتر خانه های مجازی) به «فضای دیگری « تبدیل می شوند،که به افراد اجازه می دهد با دیگرانی ارتباط برقرار کنند، که هزاران مایل دورتر از آنها قرار دارند. این خانه ها بر محدودیت های طبیعی و جغرافیایی فائق می آیند.از پنجرۀ خانه های مجازی هر چه را که آرزو کنیم، می توانیم ببینیم. چشم انداز های برفی،بازار محلی، کوههای سر به فلک کشیده،استادیوم ورزشی،و کف دریاها. از سوی دیگر در شهرهای مجازی خیابان ها کارکرد های اجتماعی شان را انجام نمی دهند. از آنجایی که در این شهرها هر کاری را در خانه می توان انجام داد،خیابانها و میدان ها روز به روز نقش شان در زندگی شهری کم رنگ تر می شود. در شهرهای مجازی خیابان های جدیدی به‌وجود می آید، که در آنها گردش اطلاعات صورت می گیرد. عده ای دیگر نیزتأکید کرده اند، که بدین صورت شرایطی برای ایجاد «جهان وطنی» به‌وجود می آید. به‌واسطه‌ی شهر‌ها و خانه‌های مجازی، تمدن به همه جا سرک می‌کشد و با فرهنگ‌های محلی در گیر می‌شود، تا آنجا که آنها را از پای در می‌آورد. اگر چه همه‌ی اینها فرضیه‌های بسیار مناقشه بر انگیزی بیش نیستند. می‌خواهم بگویم که در نتیجه ی این مسایل، نه تنها مرزها در هم شکسته می شوند، بلکه فضا و فاصله‌های افقی نیز معنای خود را از دست خواهد داد، که این خود پیامد‌های متفاوتی به دنبال خواهد داشت.آنچه که از نظر من بسیار مهم است، این است که مکان جغرافیای معنای خود را از دست خواهد داد. همانگونه که فرامتن ها بر صفحات پرینت شده فائق آمده اند، عصر فرا اطلاعات نیز بر محدودیت های جغرافیایی فائق خواهد آمد. ما هم اکنون در یک فرایند انتزاعی شدن قرار داریم و فضای مجازی به ندرت به عنوان یک فضا به حساب می آید. اما این به این معنا نیست که تا ابد در این حال باقی خواهیم ماند و نباید بگوییم «هیچ چیز در حال اتفاق افتادن « نیست. بلکه بهترین قاعده ی کلی این است که قبول کنیم، در حال فرا گذشتن و تکامل هستیم./ مرکز آموزش و پژوهش روزنامه‌ی همشهری

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *