پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | میلاد حسینی نسب شاعر و ترانه سرای کرمانی در گفتگو با پیام ما : شعر بد بیشتر می‌شنویم

میلاد حسینی نسب شاعر و ترانه سرای کرمانی در گفتگو با پیام ما : شعر بد بیشتر می‌شنویم





۲ بهمن ۱۳۹۴، ۲۲:۳۳

میلاد حسینی نسب شاعر و ترانه سرای کرمانی در گفتگو با پیام ما :
شعر بد بیشتر می‌شنویم

سید میلاد حسینی نسب متولد 1365 کرمان؛ از شاعران و ترانه سرایان جوان کرمانی و دانش آموخته مهندسی صنایع است.
حسینی نسب در جشنواره های متعددی حائز رتبه برتر گردیده است از جمله مقام اول جشنواره ی شعر دانشجویی یلدا سال ۸۶، برگزیده ی جشنواره ی ماه و مهر شیراز سال ۸۷، مقام اول جشنواره ی شعر مادر سال ۹۲، مقام اول جشنوار ه ی بین المللی جوان در بخش ترانه برتر به خاطر ترانه ی پاییز سال ۹۲ و … او داور چندین دوره جشنواره فرهنگی دانشجویان علوم پزشکی کشور بوده است برگزاری نمایشگاه های تلفیقی شعر و نقاشی و ترانه سرایی آلبوم های موسیقی را در کارنامه خود دارد آن چه در پی می آید پاسخ میلاد حسینی نسب به پرسش های من است.
چرا شعر می سرایید؟ شعر کدام چرا را در شما پاسخ می دهد؟
شعر در دنیای شاعر اتفاق می‌افتد، تلفیقی از آنچه که شاعر دارد می بیند در اطرافش با یک دید شاعرگونه؛ به صورت یک سخن شاعرانه، یک اندیشه شاعرانه ، درون خودش شاخ و برگ می دهد و می پروراند و به تصویر می کشد. هر شعری یک روایتی ممکن است داشته باشد. یک اتفاق پشتش باشد. همه اینها در انتها به این می رسد که شاعر در حقیقت دارد حرف دلش را می زند. با شعر گفتن به نوعی خودشان را سبک می کنند. یک احساس امنی بعد از شنیدن آن شعر به انسان دست می دهد. شاعر لذت خاصی از خواندن شعر خودش پیدا می کند. یک حس سبک بالی که من آن را خیلی دوست دارم. در ابتدا برای این حس شعر نمی گفتم بلکه به خاطر تشویق اطرافیانم بود. که استعدادش را داری و ادامه بده. و در آن سن کم ، زیاد به این موضوع که چه چیزی می تواند در پس آن باشد فکر نمی کردم. اما الآن ، آن حس است که بیشترباعث می شود که شعر بگویم. و دوستش دارم.
نظرتان درباره فضای هنری کرمان، به خصوص شعر کرمان چیست؟
کرمان در شعر، پیشینه‌ی خیلی خوبی دارد؛ نام بزرگ خواجوی کرمانی به تنهایی، نام ارفع کرمانی به تنهایی و … چندین ورق تاریخی برای کرمان هستند و کرمان در این موضوع پیشینه غنی تاریخی دارد. در تعدد شاعران هم همین گونه است. بارها و بارها شاهد این بوده ایم که از شهرهای بسیار کوچک کرمان در جشنواره های بزرگ شعر کشور شرکت کننده داشتیم
با این که ممکن است آن شهر خیلی در سطح کشور شناخته شده نباشد اما شاعرانی از آن ها هستند که بسیار در بین مردم شناخته شده اند. و در جشنواره های بزرگ در کنار شاعران شهر های مطرح نشان دادند که شاعران کرمانی هم استعدادهای زیادی در این زمینه دارند. در زمینه فضا که آیا مهیا است یا خیر جای صحبت بسیار دارد؛ فضای مناسب برای این که یک هنر در آن رشد کند ، یک سری فاکتورهایی نیاز دارد مثلا در حال حاضر ما یک انجمن جوان پسند و مدرن در کرمان نداریم ، انجمن های شعری هست که به صورت جسته و گریخته برگزار می گردند. و با وجود این که برگزارکنندگانشان واقعا زحمت می کشند و تمام تلاششان را می کنند که خروجی قابل قبولی به دست بیاید اما مخاطب خوبی ندارند.
چه خوب است که شاعرانی که در یک سبک کاری فعالیت می کنند دور هم جمع شوند و به صورت هماهنگ در آن زمینه کار کنند تا این که هر کسی برای خودش کار کند.
در جلسات شعرکرمان شرکت می کنید؟
در گذشته انجمن خواجو به تشویق خاله ام می رفتم و سرآغاز انجمن رفتنم آن جا بود. با مدیریت مرحوم مظهری، یکی دوسال به صورت مرتب پیگیری می کردم؛ که بعد از فوت مرحوم مظهری دیگر برگزار نشد. در انجمن قلم هم در کنارش بعدها حضور پیدا می کردم . موسسه ای هم در کنار این جریانات با همین نام تشکیل شده است. که بسیار مدیریت خوبی با حضور آقای افضلی دارد به حدی که آقای افضلی همایش های بسیار خوبی را در کنار جلسات برگزار می کنند . جلساتی مثل بزرگداشت حافظ که بسیار مفید و تشویق کننده هستند . ولی کم کم این جلسات شعر دچار یکنواختی شد .
شاعری که در جمع عظیمی شعرش را بخواند و مورد تشویق حضار قرار بگیرد خیلی انگیزه بخش تر است تا در یک جمع اندک شعرش را بخواند و آن ها هم در انتها تنها سکوت کنند. در حال حاضر در جلسات شعر به دلیل مشغله و پربارنبودن شرکت نمی کنم.
اگر واقعا جلسه پرباری وجود داشت که من احساس می کردم می توانم کمکی بکنم و یا این که دیگران می توانند بسیار به من کمک کنند زمانم را تنظیم می کردم و حتما شرکت می کردم. اما نه چنین جلساتی وجود دارد و هم اینکه انسان ترجیح می دهد از بین دغدغه های زندگی و هنری ا ش آن دسته را انتخاب کند که در الویت هستند تا چرخ زندگی اش از جریان نیافتد.
چرا شعر دچار بحران مخاطب شده است؟
باید ریشه ی آن را در نظر بگیریم. استنباط خود من بر این است که خود شاعران دچار سردرگمی هستند. ما در حال حاضر در دوره پسامدرن شعر هستیم. یعنی دنیا گرایش به سمت شعر پسامدرن دارد اما من به عنوان شاعر عناصر پسامدرن را در اطرافم نمی بینم که بخواهم استخراج کنم و شعر در حد استاندارد جهانی بگویم. به هر حال چون عده ای از شاعران در فضای مجازی مطالعه و دسترسی به یک سری فن آوری ها دارند شروع می کنند به سرودن شعر پست مدرن؛ در حالی که ارتباطی که باید بین مخاطب و شاعر وجود داشته باشد، نیست. چون دوره مدرن است و شاعر در دنیای پسامدرن است. نمی تواند ارتباطی برقرار کند اگر هم برقرار شود مخاطب آن را اصلا درک نمی کند. دلیل دوم این است که ما شعر بد بیشتر می شنویم .
اکثریت ما ارتباطی که با شعر داریم از طریق ترانه هایی است که می شنویم. آلبوم های موسیقی که گوش می دهیم که متاسفانه 70-80 درصدشان اشعار خوبی نیستند. شعری نیستند که بیشتر از جنبه ادبی رویش کار شده باشد. بعضی ها احساسی دارند که شاید روی همان جنبه های احساسی شان هم جای نقد باشد. اما به هر حال احساسی بوده که شاعر داشته و در شعرش لحاظ کرده که بعضا مخاطب از آن لذت هم می برد که در واقع به خاطر فقدان شعر خوب از آن لذت می برند. لذت حقیقی زمانی است که شما روی معانی و مفاهیمی که شاعر با جهان بینی خودش در اشعارش گنجانده است تفکر می کنید و به آنها دست پیدا می کنید تا زمانی که لقمه آماده ای را به شما بدهند که از لحاظ ادبی هم درست نباشد. مخاطب تصور می کند شعر همین اشعار ضعیف است و از آن لذت نمی برد. در صورتی که اگر شعر قوی وجود داشته باشد لذت هم هست و مخاطب پشت آن لذت به سمت شعرکشیده می شود .
پیشنهادتان برای بهبود این شرایط چیست؟
فعالیت های گروهی، شعر نیاز به یک حرکت و دوباره نگری دارد. دوباره نگری از این نظر که اگر ما می توانستیم یک مسابقه ای را داشته باشیم که از سرتاسر استان همه اشعارشان را ارائه بدهند منتهی نه برای جایزه و جشنواره، بلکه انجمنی باشد که داوران از بین اشعار شرکت داده شده چند شعر را که شایستگی های بیشتری دارند انتخاب کنند برای خوانده شدن در جمع زیادی از مردم و مخاطبین. این خود انگیزه بسیار خوبی برای شاعر است و چون در تالار بزرگ و در حضور تعداد زیادی شرکت کننده خوانده می شود دارای اتفاقات جنبی بسیاری از جمله معرفی شاعر؛ اشعار و کتاب هایش به جامعه؛ قدر دانی از شاعران پیشکسوت و جذب مخاطب است. ضمن اینکه مخاطب از پیش می داند که شعر خوب و دارای چارچوب منسجمی را خواهد شنید. اگه دست به دست هم بدهیم و این کار را انجام دهیم خیلی حرکت سازنده ای است. اگر این کار عملی شود هر چند وقت یک بار چندین شعر گلچین شده خوب داریم که می شود آن ها را به علاقمندان ارائه کرد و در نشریه و کتاب به چاپ رساند که خود سند مکتوبی از فعالیت کرمان در عرصه شعر می تواند باشد. و ذوق و شوق و شعفی را در شاعران ایجاد می کند.
در گذشته به جز شاعران که در جلسات حضور پیدا می کردند برای خواندن اشعارشان، علاقمندانی هم بودند که با ذوق برای شنیدن شرکت می کردند اما متاسفانه امروزه نه تنها حضور شاعران بسیار کم رنگ شده است علاقمندانی هم دیگر وجود ندارند. انجمنی که چهل صندلی دارد اما چهار صندلی آن پر می شود خود گویای این است که دیگر نه شاعران گرایشی به عرصه شعردارند و نه علاقمندان و مخاطبان.
چه قدر شاعر زندگی می کنید؟
زندگی یک هنرمند با زندگی دیگران یک فرق کلی دارد و آن در دید و نگاه هنرمندانه است که او به اطرافش دارد. شاعر هم نگاه شاعرانه به همه عناصر اطرافش دارد. با شنیدن یک شعر خوب خواننده و شنونده می تواند احساس عمیق شاعر را درک کند و تاثیر بپذیرد. یک جمله معروفی کافکا دارد که می گوید: نوشتن بیرون پریدن از صف مردگان است. من اعتقاد دارم انسان به دنیا آمده که کاری را که دوست دارد را انجام دهد. اگر من شعر می گویم برای این است که بسیار شعر و ترانه را دوست دارم. به این معنی انسان زمانی در کاری به موفقیت دست پیدا می کند که به آن عشق و علاقه داشته باشد.
برای آینده چه برنامه ای دارید؟
روی یک آلبوم جدید کار می کنم که قرار بر این بود نامش را جزر و مد بگذ اریم که اطلاع پیدا کردیم که آلبومی با این نام وجود دارد برای همین به خاطر علاقه بسیارم به عطر قرار براین شده که نامش را «عطر» بگزاریم که به احتمال زیاد در ابتدای سال جدید وارد بازار خواهد شد. این آلبوم با صدا و آهنگ سازی فرشاد فردوسی است. نام افراد سرشناس زیادی در این آلبوم است که هر زمان وارد بازار شود مطمئنا مخاطبین زیادی را غافلگیر خواهد کرد.
آلبوم دیگری با دکتر احسان مهدیان در دست تهیه است. کتاب شعر خودم هست که قرار است سال95 به چاپ برسد. تهیه کنندگی آلبوم دوست عزیزم محسن کاشانی را انجام دادم که به احتمال زیاد اردی بهشت ماه به مرحله توزیع خواهد رسید که کار بسیار متفاوتی است به نام دختر آیینه پوش. یکی از قطعات آلبوم جدیدی را هم سروده ام که نامش هنوز مشخص نیست با تلاش استاد چراغعلی؛ و همین جا تشکر ویژه دارم از استاد دل زنده و استاد خسرویان که بسیار من را همراهی کردند.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *